نشسته در غبار مثل یک بیوک خسته
به بهانه تصاویر پربازدید بیوک اسکایلارک و باقی خودروهای خاکگرفته در کنج و کنار پارکینگ فرودگاه مهرآباد
سحر جعفریان-روزنامه نگار
قدیمیترینشان، بیوک اسکایلارک نیست؛ حتی کادیلاک سویل هم نیست. طوری که یارمحمد خاطرش میآید، شاید قدیمیترینشان رنو 5 یا آن پیکان جوانان باشد. کاوه هم همین احتمالات را میدهد. خدا میداند؛ شاید هم قدیمیترین این خودروها که سالهای سال است کنجی از یکی از 4 پارکینگ فرودگاه مهرآباد، فرسوده و خاک گرفته، رها شدهاند همان پژو 504 باشد! هرچند تفاوتی هم ندارد یک تا چند سال، کدامشان کمتر یا بیشتر اینجا توقف کرده باشند. آنچه موجب تمایزشان میشود و اغلب، کسانی با کنجکاوی سراغش را از یارمحمد، کاوه و دیگر نگهبانان پارکینگ میگیرند، قصههای خوش و ناخوش هر یک از آن خودروهای فراموششده است؛ قصههایی که نگهبانان نیز کم و بیش، کوتاه و بلند، خبرشان را دارند و در نقلشان هر گاه که باشد، وقت یا بیوقت، حوصله خرج میدهند. همواره نیز ختم و خاتمه نقلهایش چنین میگویند: «خدا نکند برای کسی زود، دیر شود».
سرنگهبان قصههای خودروهای ازیادرفته
قصهها، ساری و سیال هستند و آزاد از مالک و ملکاند که میتوانند به بند و بست جنبندگان و حتی آنان که بیجانند، دربیایند؛ مانند قصههایی که روان میشوند سوی ملکی با نام پارکینگ و پیوستگی و بستگی مییابند با جسمی مثل خودرو. این میان کافی است الفبای خواندنشان را فهم کرد و بعد با وسع و بسطی از قصهها مواجه شد که یک سر از هزارانش به میان پارکینگهای فرودگاه نامآشنای مهرآباد میرسد؛ پارکینگهایی مسقف و روباز. یارمحمد و کاووس هر یک بهترتیب 18و 15سال است که نگهبان و کانکسنشین یکی از 4پارکینگ فرودگاه هستند؛ پارکینگهای شبانهروزی که متصل و مستمر، رانندگانی بسیار خودروهایشان را درون و برون آنها میرانند. اتیکت «سرنگهبان» روی لباس فرم یارمحمد جلب توجه میکند. سرنگهبانی کهنهکار که 3نگهبان جوان به فرمان اویند.
400 میلیون تومان برای زودی که دیر شد!
عرصه پارکینگ، فر و فراخ است. خودروها اغلب در رنگهای سیاه و سفید، سپر به سپر و چرخ به چرخ هم مکث کردهاند. پلاکهایشان نیز با اعداد منسوب به استانها و شهرهای مختلف ثبت شدهاند. راهبند دروازههای ورودی و خروجی پارکینگ برخلاف گذشته که زنجیری، اهرمی و دستی بودند حالا اتوماتیکاند که هر چند دقیقه یکبار بدون نیاز به حضور یارمحمد و باقی نگهبانان، بالا و پایین میروند. هزینههایشان هم تغییر کرده؛ ورودی ازچندصدتومان (حدود آن سالها که یارمحمد کارش را آغاز کرده بود) به 5تا 7هزار تومان رسیده است. حدود 17سال پیش، آن روز که راننده خودروی بیوک اسپرت شده بعد از بالارفتن اهرم راهبند پارکینگ در ضلع شمالی طبقه همکف، قبض ورودیاش را از یارمحمد میگرفت شاید همان 10تا 20تومان را پرداخت کرده باشد. بیوک کرمرنگی که آن وقت، لوکس مینمایاند ولی حالا از شدت کهنگی و بازماندگی چرخهای پنچرش است که نمایان، نظر میآید. آنقدر که چندی پیش کلیپی کوتاه از آن در شبکههای مجازی بسیار بازنشر شد و آوای هایهای و هیهی افسوس و عجبای کاربران را بلند کرد. عجب، بیشتر آنجا که با حساب و کتاب سرانگشتی یارمحمد مشخص میشود توقف طولانی بیوک تا به امروز بهایی حدود 400میلیون تومان داشته است. هرچند سرنگهبان مدعی است رونوشت قبض بیوک پیر لابهلای رسیدهای مرتبط با خودروهایی که دچار سرانجامی تا بیزمان نامعلوم، پیدا نیست اما این فرض که اجازه و میلی به دادن اطلاعات بیشتر ندارد، به واقعیت نزدیکتر است؛ نشان به آن نشان که از پیگیری برای شناسایی مالکان خودروهایی در مثال همین بیوک نیز چیزی نمیگوید.البته که واحدهای حقوقی فعال در فرودگاه هم ماجرای خودروهای رهاشده را بررسی کرده است.