احیای اعتماد
ناصر ایمانی | کارشناس مسائل سیاسی:
اقتصاددانان یک موضوعی را مطرح میکنند که لازمه ثبات اقتصادی و اعتماد عمومی است. این مسئله ریشه در واقعیتهای اجتماعی و سیاسی کشورها دارد. در واقع اعتماد عمومی از بنیانهای اقتصادی یک کشور محسوب میشود. در این خصوص و با توجه به واقعیتهای موجود این روزهای کشور و با توجه به حضور روز گذشته هیأت دولت در دفتر مقام معظم رهبری به چند نکته در ادامه اشاره میکنیم.
1- باید بدانیم زمانی که اعتماد عمومی به عملکرد مسئولان کاسته شود، اقتصاد آن کشور هم تضعیف میشود. به این مثال توجه کنید. عدهای را تصور کنید که سوار اتوبوسی شدهاند و بهدنبال رسیدن به هدفی هستند. تا وقتی که مردم بدانند راننده به اوضاع مسلط است و میداند که کجا برود آرامش دارند و خیالشان برای ادامه مسیر راحت است. اما زمانی که مردم احساس کنند که راننده اتوبوس یا به مسیر و یا به رانندگی آشنا نیست، اضطراب آنها زیاد میشود. در این حال هر فردی تلاش میکند گلیم خود را از آب بیرون بکشد. در مسائل اقتصادی هم به همین صورت است. وقتی مردم اطمینان خود را به مسئولان اقتصادی کشور و دیگر دستاندرکاران از دست بدهند هرکسی تلاش میکند گلیم خود را از آب بیرون بکشد و مثلا داراییهای خود را تبدیل به ارز و سکه و ملک کند. در این حالت یعنی مردم اعتمادشان خدشهدار شده است و آنها ترس از کاهش توان مالی خود دارند و در نهایت با این روش به اقتصاد کشور ضربه میزنند. اما برای اعتماد مردم باید چه کرد که در ادامه به آن هم اشاره میکنیم.
2- آنچه اعتماد عمومی را خدشهدار میکند فساد است. مردم وقتی در شرایط اضطراری قرار دارند و ملاحظه کنند عدهای فقط بهدنبال پر کردن جیبهای خود هستند و در مقابل، خود مردم باید شرایط اضطراری را تحمل کنند، اعتمادشان کم میشود در آن صورت همان میشود که گفته شد؛ ضربه به اقتصاد.
3- دستور رئیسجمهور محترم آقای روحانی برای مقابله با فسادهایی که شکل گرفته و همچنین مسئله پیش آمده برای واردات خودروها تصمیم درستی بود. اما این دستورکافی نیست. مردم باید پیگیریهای بعدی را در این زمینه ببینند و تسلط مسئولان بر اوضاع را احساس کنند و این با همان تلاش و کارآمدی بیوقفه امکانپذیر خواهد بود. بنا بر این دستور خوبی هم اگر داده میشود باید پیگیری شود تا به نتیجه برسد و مردم نتیجه آن را احساس کنند. این حس مردم هم میتواند به افزایش اعتماد عمومی منجر شود.
4- نکته مهم دیگری که منجر به افزایش اعتماد عمومی و در نتیجه ثبات اقتصادی در کوتاهمدت میشود تغییر است. اگر مسئولی پاکدست نبوده است و یا کارآمد نباشد را دولت میتواند تغییر دهد. این تغییر لازمه ادامه راه است. این اصلاح باید هم با سرعت و هم بدون اغماض باشد و مردم این را از دولت میپذیرند. شاید مسئولی هم پاکدست باشد و هم تلاشگر اما توانایی مدیریت اوضاع غیرعادی را نداشته باشد. امروز شرایط اقتصادی کشور عادی نیست و ما به مدیرانی با توانایی بالا نیاز داریم که لازم است دولت محترم فکری برای آن داشته باشد. این لازمهاش گذشتن از مسیرهای علمی درست هم هست.
5- وقتی میبینیم مثلا رئیس بانک مرکزی میگوید قیمت ارز بالا نمیرود اما بعد از چند روز قیمت ارز بالا میرود خب اعتماد مردم کم میشود. همچنین بخشی از این مشکلات هم برمیگردد بهکار رسانهای ضعیف و عدماطلاعرسانی دقیق. برای این موضوع هم باید فکری شود. آنطور که بسیاری از نهادها اعلام کردهاند ریشه بسیاری از مشکلات، روانی است و مربوط به یک جنگ رسانهای است. برنامهریزی برای این مسئله هم راهکاری است که نباید از آن غافل ماند.
6- نکته پایانی و اما مهم هم این است که در شرایط فعلی هر صحبت هر قلم و هر رویکردی که منجر به تضعیف دولت شود، خلاف منافع ملی است. این را باید همه درک کنند. در شرایط امروز کشور همه باید دولت را تقویت کنند و مردم احساس کنند که همه کشور پشتیبان دولت است. البته این نافی انتقاد بجا و گوشزد کردن نکتهها از زبان دلسوزان و ناصحان نیست.