درباره معرکههای میلیونی خروسبازان
گلادیاتورهای خروسنشان
رابعه تیموری- روزنامه نگار
جدال امروز تمرینی است، ولی اگر یاغی از پس هرکول برآید، حتما میتواند قیصر را هم در میدان از تک و تا بیندازد. هرکول از خروسهای تاج بادام خوشنژاد است و پدر و جدش از میدانهای بسیاری برنده بیرون آمدهاند، اما یاغی از پدری با هیکل چهارو نیم دانگ میدانندیدهای به دنیا آمده که در طول 8سالی که عمر کرده، با هیچ حریفی سرشاخ نشده است. یاغی جوان است و میدانندیده، ولی اگر امروز از خجالت هرکول درآید، داشکریم با خیال آسوده در گرو روز جمعه روی او شرط میبندد. داشکریم در ریسک کردن چندان خوشاقبال نیست، اما میداند گلادیاتور تازهنفسش او را روسپید میکند. تربیت و پرورش گلادیاتورهای دلیر و خوشنام درآمد کارگری این دوزنده کفش را خوب چرب کرده، ولی وقتی به شوق یکشبه قارون شدن در یک گروی میلیاردی پا گذاشت، هست و نیستش خاکستر شد.
اولکریخوانی
امروز یاغی 9ماهه میشود و لااقل چند سالی از هرکول رشید جنگجو جوانتر است، اما باید امروز در اتاق تاریک گوشه حیاط تا سر حد مرگ با او بجنگد و اصالت نژادش را به رخ بکشد. بسیاری از جوجههایی که از نژاد ترکی پدر لاری یاغی به دنیا آمدهاند نشان دادهاند خوی جنگاوری را از پدر میدانندیده خود به میراث بردهاند. تا صالح و هرکول برسند، داشکریم ساقهای پاهای یاغی را خوب با روغن ماساژ میدهد و خوراک مقویاش را که ترکیبی از جوانه گندم و آجیلهای آسیاب شده آغشته به پودر خون خشک شده است با حوصله به او میخوراند. وقتی یاغی سیر و قبراق میشود صالح شرخر درحالیکه هرکول را توی کولهپشتی سیاه بلندش چپانده، سر میرسد. برای یاغی میدانندیده هم سخت نیست که بفهمد این خروس نوک عقابی تاج بادامی ششدانگ، برای جدال با او گذرش به اینجا افتاده و تا صالح او را زمین میگذارد، با باد دادن پرهای خوشرنگ سیاه و قرمزش، برای حریفش شاخ و شانه میکشد. پاسخ هرکول به بیتابیهای یاغی جوان، تابی است که به ابروی بد اخمش میدهد و وقتی جری و طلبکار چندبار به او میتازد به نوازش و بوسه صاحب شرخرش غرهتر و شنگولتر میشود.
جنگجویان تنها
داشکریم کفشدوز قابلی است و به برکت هنرش سالها پیش در مرکز شهر خانهای نقلی برای خانواده 6نفرهاش دست و پا کرده بود، ولی وقتی یکی از گلادیاتورهای میداندارش را در چندقدمی باخت به قیصر از معرکه بیرون کشید، مجبور شد خانه و فرش زیر پایش را بفروشد تا با دادن یک چهارم مبلغ توافقی قماربازان شکستخورده آنها را راضی کند. از آن سال همسر داشکریم دوباره مانند نخستین روزهای زندگی مشترکش به خانه پدری همسرش آمد تا در کنار همه فداکاریهایی که برای حفظ زندگی مشترکش کرده در پرورش گلادیاتورهای طناز داشکریم هم کمک حالش باشد و حتی گاهی خانه گل و گشادش را محل دورهمی عشقبازانی قرار دهد که برای معرکههای خروسبازی خود در کوچهپسکوچههای بازار مولوی بهدنبال سقفی دنج و امن میگردند.
برنده بیمزد
هرکول از خروس لاریهای نژاد افغان است با اندامی درشت، گردنی بلند و چشمانی بادامی و اخمو که رد زخمهای معرکههای گذشته نگاهش را تیزتر و برندهتر کردهاند. یاغی یک سروگردن از هرکول کوتاهتر است، اما بدقهر است و تا هر ضربه او را با ضربات ساقهای عضلانیاش تلافی نکند، آرام نمیگیرد. صالح شرخر در آن معرکهای که داشکریم هست و نیستش را آتش زد، داور مسابقه یا بهاصطلاح «گروگردان» بوده و هنوز داشکریم از حرفهای راست و دروغی که پشت سرصالح شنیده دلش صاف نشده، ولی در روزهای توی لک رفتن خروسها او تنها کسی است که بدون گرفتن هزینهای خروسهای لاری جنگجویش را به میدان جنگهای تمرینی میفرستد. وقتی صالح هرکول رشیدش را چسبیده به گوشه صفحه تلویزیون الایدی میبیند که زیر فشار گردن و بدن یاغی از تک و تا افتاده، مانند گروگردان میدانی رسمی، پایان راند اول را اعلام میکند و پیش از داشکریم به طرف اتاق ته حیاط میدود.
بعد از فصل پرریزی
دیوارهای گچی اتاقهای ال مانند و پذیرایی ساختمان ته حیاط خانه داشکریم به ضرب و زور چند سطل رنگ روغنی و تابلوها و بزک و دوزکهای امروزی و قدیمی رنگ و لعابی پیدا کردهاند، ولی دیوارهای طبله کرده تک اتاق گوشه حیاط از سالها پیش رنگی بهخود ندیدهاند و پتوی کلفتی که جلوی تنها پنجره کوچکش آویختهاند روزنه نور اتاق را به کلی بسته است. پذیرایی از هرکول به جرعهای آب خلاصه میشود و پس از آنکه داشکریم و مهمان شرخرش همه ورد و جادوهایی را که در آستین دارند، زیر گوشهای تیز خروسهای زبانبسته زمزمه میکنند، آنها را توی اتاق تاریک رها میکنند و در را به رویشان میبندند. روزهای گرم تابستان وقت پرریزان خروسهاست و جدال آنها لطفی ندارد. در این روزها بسیاری از عشقبازهای حرفهای با اکراه و احتیاط روی گلادیاتورهای گرانقیمت و میلیونی خود شرط میبندند و تا اطمینان نداشته باشند حیوان دستپرورده آنها از لک و پرریزی بیرون آمده او را به رینگ نمیفرستند. اما هر قدر میتوانند برای آنها معرکه تمرینی راه میاندازند تا حسابی محک بخورند و در سکوهای بزرگ مقابل رقبای میداندیده کم نیاورند.