• پنج شنبه 18 مرداد 1403
  • الْخَمِيس 2 صفر 1446
  • 2024 Aug 08
یکشنبه 7 مرداد 1403
کد مطلب : 231138
+
-

یخ در جهنم

درباره بساط یخ‌فروشی و خاطرات یخ‌فروشان در گرم‌ترین روزهای سال

روزگار
یخ در جهنم

سحر جعفریان-روزنامه نگار

اوج کارشان روزهای داغ تابستان است؛ آن زمان که آفتاب در آسمان عمود می‌شود و گرمایش آدم را طاقت‌کش می‌کند؛ روزهایی که یووی یا امواج فرابنفش آفتاب گُر گرفته و ترکبند اغلب موتورسیکلت‌های معمولی یا اتاقک عقب برخی وانت‌نیسان‌های باربر، قالب‌های گونی‌پیچ‌ شده یخ‌های بزرگ که به یخ‌های قالبی شهرت دارند یا کیسه‌های پلاستیکی چند کیلویی یخ‌های حبه‌ای و قطعه‌ای که به‌تازگی جا را  بر آن قالبی‌های قدیمی تنگ کرده‌اند، تلنبار می‌شوند؛ تلنبارهایی خنک که باید هرچه زودتر به مقصد برسند؛ از یخچال‌های یونولیتی آبمیوه‌فروشان دوره‌گرد تا مخازن نگهداری و انبار مرغ و ماهی‌ فروشندگان محصولات پروتئینی یا حتی کارخانه‌های ساخت بتن و سیمان که اگر دیر برسند همان آفتاب عمود با آن یووی‌های گُر گرفته‌اش، تمام پیوندهای هیدروژنی‌شان را از هم می‌تاراند.

قصه آبکی یخ‌فروشان دیروز
  اواسط دهه70 بود که به‌تدریج کسب‌وکار تولیدکنندگان و فروشندگان یخ در همه شهرها از سکه افتاد و رو به افول گذاشت. طبیعی هم بود؛ چراکه با وجود سهولت در دسترسی به انواع یخچال‌های صنعتی و خانگی دیگر کمتر کسی آن هم به بهانه‌های مختلف از رفع عطش‌های تابستانی گرفته تا تگرگی کردن اقسام نوشیدنی‌های گوارا در سوروسات عروسی و عزا به قالب‌های 25کیلوگرمی یخ‌های فشرده حاجتمند می‌شد، اما با این حال، مراد هنوز هم در دکه فرسوده و کوچک خود که انتهای کوچه‌ای معروف به کوچه یخی حوالی پاکدشت، علم شده، یخ می‌فروشد. هر صبح تا کلید را در قفل دکه‌اش می‌چرخاند، عباس موتوری از راه می‌رسد.
 او، یخ‌ها را از چند کیلومتر آن طرف‌تر از یک کارخانه قدیمی یخ‌سازی می‌آورد. نه اینکه پیک یخ باشد یا یخ‌فروشی دوره‌گرد؛ نه! دست بر قضا چندان علاقه ای به این کار ندارد؛ چون به تلخی شنیده: «قصه زندگی ما شبیه قصه یخ‌فروشی است که از او پرسیدند: فروختی؟ گفت: نخریدند، آب شد!» یا «آدم بیکار باشد بهتر از این است که یخ‌فروش جهنم باشد!» فقط چون مراد مشتری دائمی‌ است و کارخانه یخ‌سازی نیز سر راهش، به سودِ هر قالب 10تا گاهی که مناسبت خاصی باشد 20هزار تومان برای یخ‌کشی رضایت می‌دهد. عباس موتوری، گونی کنفی مندرس را از روی2قالب یخ پس می‌زند و طبق عادت، قالب یخ‌ها را در یخدان یونولیتی دکه مراد می‌گذارد. مراد هم 16اسکناس 10هزارتومانی به او می‌دهد و به زبان دیارش چنین یادآوری می‌کند: «به خیر اَستی؟ جوری؟ یادت هست که فردا باید 4قالب بیشتر برایم یخ بیاوری! مشتری دارم.» مشتری‌اش، مرد جوانی‌ است که قالب یخ‌‌ها را برای خنک کردن شربت نذری مسجد محل می‌خواهد. دود رفتن از لوله کج و معوج اگزوز موتور عباس که خارج می‌شود، مراد با چکش می‌افتد به جان یخ‌ها و هر قالب را به 3 یا 4 قسمت تقسیم می‌کند تا برودت‌شان بر حرارت تابستانی بطری‌های آب معدنی و هر آنچه از قوطی‌ آبمیوه و نوشابه است، چیره شود.

وقتی یخ‌فروش، ترفیع مقام می‌گیرد!
تعداد کارگران کارخانه قدیمی یخ‌سازی که 2قالب از هزار قالب یخی که هر روز در آن تولید می‌شود به دکه تنقلات‌فروشی مراد می‌رسد، کمتر از تعداد انگشتان یک‌دست است و خلیل کلان‌سال یکی از آن کارگران. خلیل بعد از گذشت 30سال هنوز هم عادت به پوشیدن دستکش حین کار با یخ و قلاب‌کش‌های تیز ندارد. شاید به همین‌ خاطر است که پوست کف دست‌هایش به غایت نازک شده و رگ‌هایش همه پیدا! یا شاید از فعالیت در تونل انجماد دستگاه‌هاست که استخوان‌هایش نم گرفته و نرم شده! او روزگاری را به یاد دارد که یخ، گران بود و کمیاب و گاه حتی آلوده که سبب بروز بیماری یا حتی مرگ‌ومیر می‌شد.
هیچ از خاطرش دور نمی‌ماند یک‌بار لاشه موشی مرده میان آب یکی از قالب‌های آهنی به انجماد رسیده بود یا آنقدر نمک به آب قالب‌ها اضافه کرده بودند (افزودن اندکی نمک به سبب دوام و قوام یخ) که یخ‌ها از خوراکی بودن به مصرف در بخش صنایع تنزل یافتند. مشتری‌های آن روزگار همه از دکان‌دار و ماهی‌فروش گرفته تا داروساز و خنکی و بستنی‌فروش‌های دوره‌گرد مقابل کارخانه صف می‌کشیدند.
درست همان وقت‌ها بود که اگر در روستایشان مراسمی از عروسی و عزا برپا می‌شد، علاوه بر جمع کردن تکه‌های کوچک یخ از یخچال‌های نفتی یا گازی کلاسیک چند نفری از اهالی روستا که به‌تازگی آنها را گوشه آشپزخانه‌های کاه‌گلی‌شان جای داده بودند، سراغ خلیل می‌فرستادند تا با چند قالب از آن یخ‌های بلوری بدون گرد و خاک،‌ آبرویشان را به لطف و منت یا با پول و در ازای دریافت محصول زراعی متفاوت بخرد! هر چند تا آن یخ‌های پیشکشی یا قیمتی به روستا برسند، نیمه‌ای بیش از انجمادشان باقی نمی‌ماند! بازار این کارخانه یخ‌زده و امثالهم که داغ شد پای پسر بزرگ خلیل، امیر هم به آن باز شد. امیر اما به کارگری ساده، پر کردن مخزن زنگ‌زده و فولادی دستگاه‌های یخ‌ساز از آب شرب و تنظیم ساعت کمپرسور قانع نبود؛ از این‌رو سعی کرد حین یخ‌کشی ترک موتور و عقب اتاق وانت برای مشتری‌ها با افراد مختلف و مرتبطی که سر و کارشان پیوندی با یخ دارد، بیشتر آشنا شود. آنقدر که حالا او مسئول فروش دستگاه‌ها و تجهیزات مدرن برودتی و تولید یخ از کف قیمت 50 تا 500میلیون تومان در یکی از شرکت‌های نام و نشان‌دار صنعتی شده و عمده مشتری‌هایش کافه‌داران، رستوران‌‌داران، مالکان داروخانه و آزمایشگاه‌ها و تولیدکنندگان مصالح راه و ساختمان‌سازی هستند. با این همه پیشرفت و ترفیع، امیر هنوز در سر سودای تازه دارد؛ سودای یادگیری تعمیر انواع دستگاه‌های یخ‌ساز از قالبی‌های بزرگ تا حبه‌ای‌های 25گرمی، پودری، پولکی و سکه‌ای‌های سبک.

به اسکیموها، یخ بفروش!

از مشتری‌های نقد معامله‌کن و نسیه‌نخر که امیر را می‌شناسند، مدیران فروشگاهی آنلاین هستند که محصولاتشان شامل انواع یخ‌های بهداشتی در اوزان، اشکال و بسته‌بندی‌های گوناگون می‌شود. کافی‌ است گوشی تلفن را بردارید و برای مهمانی یا مراسمی ویژه، سفارش یخ دهید؛ آن هم قالبی یا حبه‌ای‌های انباشته در لیوان‌های یک‌بار مصرف که مناسب میزهای پذیرایی لاکچری‌طورند! از قالبی 100هزار تومان تا ‌یخ‌های خرد کیلویی 400هزار تومان مناسب تزئین میوه‌های فصلی. رامین، کارشناس فروش این فروشگاه آنلاین می‌گوید: «گذشت آن دوره که اگر یخ را از یخ‌فروش نمی‌خریدند، سرمایه‌اش آب می‌شد! حالا دوره به اسکیموها، یخ فروختن است! حالا اتفاقا کارخانه‌های بهداشتی یخ‌سازی کم داریم؛ آنقدر که تولیداتشان نیاز مشتری‌های ما را تامین نمی‌کند و ما مجبوریم گاهی از کارخانه‌های بهداشتی یخ‌سازی دیگر شهرها با تحمیل هزینه‌های ترابری خرید کنیم.»

یخ بر خط

اغلب خریداران محصولات خاصِ یخی(!) فروشگاه های آنلاین، تشریفات‌چی‌های تالارها، سالن‌ها و باغ‌ها هستند که در مقابلشان خریدارانی خرد، پریشان‌حال و کلمن به‌دست قرار دارند. کاظم، دکه‌دار و یخ‌فروش حوالی میدان فلسطین آنها را خوب می‌شناسد: «همه‌شان بیماران یا همراهان بیمارند که از داروخانه و بیمارستان خیابان بالایی، پرسان‌پرسان می‌آیند اینجا برای خرید یخ‌های تکه‌ای که بریزند توی کلمن‌هایشان و روی داروهای یخچالی.» یخ‌های قالبی دکه کاظم معمولا به شب نرسیده و به واسطه خرید همین گروه از خریداران کلمن به‌دست و البته آبمیوه‌فروشان همسایه فروش می‌روند.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید