• شنبه 6 مرداد 1403
  • السَّبْت 20 محرم 1446
  • 2024 Jul 27
چهار شنبه 3 مرداد 1403
کد مطلب : 230755
+
-

در تازه‌ترین عملیات پلیس آگاهی پایتخت، ۱۱۲سارق و مالخر حرفه‌ای دستگیر شدند

لاشخورها به زندان می‌روند

گزارش
لاشخورها به زندان می‌روند

الهه فراهانی- روزنامه‌نگار

تازه‌ترین عملیات پلیس آگاهی تهران به دستگیری 112سارق و مالخر حرفه‌ای در تهران منجر شد که برخی از آنها روایت‌های عجیبی دارند؛ ازجمله اعضای باندی که به «لاشخورها» معروف بودند و سارقی که روزگاری قهرمان رالی بود.
به گزارش همشهری، سردار علی ‌ولیپورگودرزی، رئیس پلیس آگاهی تهران با اشاره به اجرای تازه‌ترین طرح پلیس آگاهی پایتخت گفت: در این طرح، برخورد با مالخران اموال مسروقه بسیار برای ما اهمیت داشت؛ بر همین اساس ۲۵نفر از دستگیرشدگان، مالخران حرفه‌ای هستند که از آنها اموال مسروقه بسیاری کشف شده است.
وی ادامه داد: یکی از راه‌های شناسایی مالخران توسط پلیس رصد فضای مجازی است؛ به همین منظور همکاران من با رصد فضای مجازی، آگهی‌های فروش لوازم دست‌دوم را تحت بررسی قرار می‌دهند و از همین طریق بسیاری از مالخران شناسایی می‌شوند.
رئیس پلیس آگاهی تهران گفت: راه دیگری که منجر به شناسایی مالخران می‌شود بازدید از صنوف مختلف مانند تعمیرگاه‌های تلفن‌همراه است. همکاران من به‌صورت هفتگی از صنوف مختلف مانند تعمیرگاه‌های تلفن همراه بازدید می‌کنند که در این طرح بیش از 617تلفن همراه مسروقه در تعمیرگاه‌های موبایل کشف شده است.
سردار ولیپورگودرزی درباره مجرمانی که پابند الکترونیکی دارند نیز گفت: طی چندماه گذشته ۱۲نفر از سارقانی که با پابند الکترونیکی آزاد و مرتکب جرم شده بودند، شناسایی و مجددا دستگیر شدند؛ چراکه با این پابندها رصد پلیس روی متهمان دائمی است.

گفت‌وگو 1
سرقت دارو برای راه‌اندازی داروخانه

پیمان جوانی 23ساله که در گوشه‌ای از حیاط پلیس آگاهی تهران ایستاده، همه رویایش این بود که صاحب داروخانه باشد؛ به همین دلیل دست به سرقت دارو می‌زد تا روزی به آرزویش برسد. گفت‌وگو با او را بخوانید.

پرونده‌ات نشان می‌دهد که سابقه کیفری نداری و این نخستین‌باری است که دستگیر می‌شوی، درست است؟
بله درسته. من تا به حال پایم به کلانتری باز نشده بود و حالا هم به‌خاطر حماقتم اینجا هستم.
جرمت چیست؟
داروهای داروخانه‌ای را سرقت می‌کردیم؛ البته من سارق نیستم دختر موردعلاقه‌ام سرقت می‌کرد.
نقش تو چه بود؟
 من نقش خاصی نداشتم. سارا کار اصلی را انجام می‌داد.
چه شد که تصمیم به سرقت از داروخانه گرفتید؟
من و سارا در داروخانه کار می‌کردیم. مدتی قبل صاحب داروخانه مرا اخراج کرد. فکر می‌کنم می‌خواست یکی از آشنایانش را جای من استخدام کند. هرقدر التماس کردم و گفتم من چند سال سابقه دارم، اما فایده‌ای نداشت. از صاحب داروخانه کینه به دل گرفتم و به‌دنبال فرصتی برای انتقام از او بودم. تا اینکه سارا پیشنهاد سرقت دارو و فروش آن را داد. من هم قبول کردم. سارا دارو سرقت می‌کرد و من داروها را در انباری خانه‌ام قرار می‌دادم تا وقتی به میزان کافی رسید، داروخانه خودم را راه‌اندازی کنم.
سارا چطور داروها را سرقت می‌کرد ؟
هر روز مقداری دارو داخل ظرف غذایش می‌گذاشت؛ ‌گاهی هم داخل جیب یا لباسش.
چطور لو رفتید؟
صاحب داروخانه پس از مدتی متوجه سرقت شد. ظاهرا یک روز دوربین را مورد بررسی قرار داده و متوجه سرقت شده بود. به این ترتیب سارا دستگیر شد و مرا لو داد.
ارزش داروهای سرقتی چقدر بود؟
صاحب داروخانه مدعی است حدود 4میلیارد تومان بوده است.
واقعا می‌خواستی با داروهای سرقتی داروخانه باز کنی؟
از کودکی آرزو داشتم داروخانه داشته باشم؛ به همین دلیل شروع کردم به مطالعه درباره داروهای مختلف و از نوجوانی در داروخانه‌ها مشغول به‌کار شدم. تقریبا حرفه‌ای شده بودم و همانند یک پزشک داروساز اطلاعات داشتم. می‌خواستم با داروهای سرقتی داروخانه بزنم، اما دستگیر شدم.
مدرک داروسازی داری؟
نه، من لیسانس صنایع غذایی دارم. داروسازی قبول نشدم، اما برای افتتاح داروخانه نیازی به مدرک داروسازی نیست و فقط سرمایه می‌خواهد. در جست‌و‌جوی این بودم که داروخانه‌ای افتتاح کنم و داروهای سرقتی را به آنجا ببرم، اما خب نشد.

گفت‌وگو 2
باند لاشخورها

به جمشید ژاپنی معروف است؛ مردی 55ساله با پرونده‌های متعدد کیفری. جمشید بیش از 15بار بازداشت شده و به زندان رفته است. همه او را یک سارق قدیمی و کارکشته می‌دانند و در دنیای سارقان احترام زیادی برای او قائل هستند. او به‌تازگی باندی راه انداخته بود به نام باند لاشخورها.

چرا به جمشید ژاپنی معروف شده‌ای؟
می‌گویند شباهت زیادی به ژاپنی‌ها دارم. مدتی هم در ژاپن کار کردم؛ در جوانی. کارهایم و خلق‌وخویم شبیه ژاپنی‌هاست؛ البته چون در آن کشور خلاف می‌کردم، دیپورت شدم و به ایران برگشتم.
ظاهرا در ایران هم کلی سابقه‌ داری؟
درست است. تقریبا از نوجوانی سرقت می‌کردم. با هر روشی دزدی کرده‌ام؛ ‌از کیف‌قاپی و زورگیری گرفته تا سرقت خودرو و منزل.
از این همه سابقه و زندانی شدن خسته نشدی؟
برای هر سابقه، حبسش را کشیدم. عمرم را صرف یادگرفتن راه و روش سرقت‌های مختلف کرده‌ام. شما فکر می‌کنید سرقت کار آسان و ساده‌ای است؟ نه، اینطور نیست. خیلی سخت است، ‌مهارت و استعداد می‌خواهد. جرأت می‌خواهد که من به مرور همه اینها را یاد گرفتم. اصلا کار دیگری بلد نیستم.
این بار با چه جرمی دستگیر شده‌ای؟
سرقت خودرو. با شاه‌کلید ماشین می‌دزدیدم.
ظاهرا برای باندتان اسم هم داشته‌اید؟
بله. لاشخورها. باند ما 8نفره است. خودم سرکرده‌ام و مابقی همدستانم از من دستور می‌گیرند. ما ماشین سرقت می‌کنیم و بعد مثل لاشخور به جان ماشین‌ها می‌افتیم و تمام وسایلی که قابل فروش است را جدا کرده و می‌فروشیم؛ یعنی هر وسیله‌ای که بشود آبش کرد. اسکلت ماشین را هم در جای خلوتی رها کنیم.
با پول سرقتی چه می‌کردی؟
باور می‌کنید پول سرقتی برکت ندارد. در همه این سال‌ها اصلا پول سرقتی و حرام برایم برکت نداشته است. اصلا نمی‌دانم چه شد. می‌گویند باد آورده را باد می‌برد، برای من هم دقیقا همین بود. من که معتاد شدم و هرچه پول به‌دست می‌آوردم خرج موادم می‌شد.
اصلا چه شد که تبدیل به خلافکار شدی؟
اوایل یعنی در دوران نوجوانی، برای هیجان این کار را انجام می‌دادم. بعد در 18سالگی یک خودروی پراید خریدم، اما از بخت بدم ماشینم را به سرقت بردند و تا الان پرایدم پیدا نشده است. کینه به دل گرفتم و از آن پس به‌صورت جدی افتادم در کار سرقت.

گفت‌وگو3
باند اعجوبه‌ها
هر3 نفرشان تحصیلکرده و ورزشکارند، اما می‌گویند چون کار درست و مناسبی نداشتند، باند سرقت تشکیل داده بودند. گفت‌وگو با آنها را بخوانید.


در چه رشته‌ای ورزش می‌‌کردید؟
آریا: من پارکورکارم. احسان روزگاری قهرمان رالی بود و پویا کاراته‌کاست. در ضمن لیسانس مکانیک، مدیریت و تربیت‌بدنی داریم. من خودم قبلا پارکور آموزش می‌دادم، اما هرکسی مرا می‌دید می‌گفت این جلف‌بازی‌ها چیه؟ رفته‌رفته بی‌خیال این ورزش شدم و تصمیم گرفتم برای پول درآوردن سرقت کنم.
با همدستانت چطور آشنا شدی؟
(به جوانی که کنارش ایستاده اشاره می‌کند) و می‌گوید: احسان درایور حرفه‌ای است. یک زمان قهرمان رالی بود. یک روز او را در خیابان ولیعصر دیدم که داشت با گوشی موبایلش حرف می‌زد. می‌خواستم بروم موبایلش را سرقت کنم، اما نشد. دست به یقه که شدیم، به من گفت خودش این کاره است؛ یعنی احسان هم دزد بود و درواقع دزد به دزد زده بود! بعد که دیدم هم‌حرفه خودم است، یقه‌اش را رها کردم و با هم دوست شدیم. بعد از آن تصمیم گرفتیم با هم برویم سرقت. چند وقت بعد هم پویا که کاراته‌کاست به جمع ما اضافه شد. پویا دوست و بچه‌محل من است. او یک موتورسوار حرفه‌ای است؛ دست‌فرمانش عالی است و به قول خودش جنون سرعت دارد.
چی سرقت می‌‌‌کردید؟
احسان: من عشق ماشین هستم و به اندازه موهای سرم مدرک قهرمانی رالی دارم. کار من سرقت ماشین است؛ هم ماشین داخلی و هم خارجی را ظرف کمتر از 30ثانیه به سرقت می‌برم؛ چون همه ماشین‌ها را به‌خوبی می‌شناسم.
قهرمان رالی چرا باید خلاف کند؟
چون با وجود مدرک تحصیلی بالایی که داشتم و حرفه‌ای که بلد بودم، کاری مناسب با حقوق خوب برایم پیدا نمی‌شد. شاید هم من توقعم بالا بود؛ چون دوست داشتم پول زیادی داشته باشم. برای همین سراغ سرقت رفتم. من آنقدر در رانندگی حرفه‌ای هستم که فکر می‌کردم پلیس هرگز گیرم نمی‌اندازد.
با خودروهای سرقتی چه می‌کردید؟
تا بنزین داشت، دوردور می‌‌کردیم و بعد وسایل داخلش را برمی‌داشتیم و می‌فروختیم.
راحت‌ترین خودرویی که می‌توانی آن را سرقت کنی، ‌چیست؟
مزدا 3. البته شگرد خاص خودش را دارد که گفتنش اینجا درست نیست. درواقع از فوت‌وفن‌هایم نمی‌توانم حرفی بزنم.
فقط ماشین می‌دزدید؟
آریا:‌ من گوشی‌قاپی هم می‌کردم. گوشی را طوری سرقت می‌کنم که تازه 10دقیقه بعد صاحبش متوجه می‌شود گوشی در دستش نیست. یعنی می‌روم سراغ طعمه، گوشی را از جیبش برمی‌دارم و بعد به حالت پارکو از پنجره وارد ماشین می‌شوم و احسان هم که قهرمان رالی است، به سرعت حرکت می‌کند تا از منطقه خطر دور شویم. البته من از خانم‌ها سرقت نمی‌کردم؛‌ فقط آقایان.
با گوشی‌های سرقتی چه می‌کردید؟
گوشی‌ها را هم که می‌فروختیم، ولی پول‌هایی که از سرقت‌ها به‌دست می‌آوردیم را بیشتر خرج موادغذایی برای سگ‌های ولگرد می‌کردیم.
مگر نگفتید مشکل مالی دارید؟
پویا جوان کاراته‌کا سکوتش را می‌شکند و می‌گوید: گاهی هم خرج خودمان می‌کردیم.
چه کنیم که در دام شما سارقان گرفتار نشویم؟
پویا: از کیف‌هایی استفاده کنید که به‌صورت کج آویزان می‌شوند. به هیچ عنوان گوشی‌تان را در دستان نگیرید. اما درباره ماشین هر کاری کنید مورد سرقت قرار می‌گیرد. پس بهترین کار این است که آن را بیمه کنید که وقتی اتفاقی افتاد از بیمه بتوانید پول بگیرید.
تا کی می‌خواستید به سرقت‌هایتان ادامه دهید؟
پویا: راستش سرقت از یک جایی به بعد جذاب‌تر از پولی است که از آن به‌دست می‌آوریم. من گاهی اوقات اگر می‌دیدم از یک نفر به‌راحتی می‌شود سرقت کرد، او را رها و شخصی را انتخاب می‌کردم که سرقت از او سخت‌تر باشد تا هیجانش بیشتر شود؛‌ مثل تجربه هیجان ورزش. چون وقتی در حال مسابقه کاراته هستی، هیجانش جذاب‌تر می‌شود وقتی حریفت قوی‌تر از تو باشد و تو در نهایت بتوانی حریف حرفه‌ای‌ات را شکست بدهی، نه حریف ضعیف را.
با این همه مهارتی که دارید، ‌چه شد که در نهایت دستگیر شدید؟
بدشانسی آوردم. یک روز در خیابان بودم که پلیس به قیافه من شک کرد. مرا برد کلانتری که در آنجا مشخص شد تصاویرم در دوربین‌های مداربسته ثبت شده است. بازداشت شدم و 2همدست دیگرم هم لو رفتند.



 

این خبر را به اشتراک بگذارید