ایران؛ سرزمین سپند آرامش و آشتی
دکتر میرجلالالدین کزّازی: چهره ماندگار ادبیات، شاهنامه شناس
نرمخویی و آشتیجویی، مهربانی و آسودهجانی، بردباری و سازگاری با دیگران، بهویژه با بیگانگان، ویژگیهایی والایند و رفتارهایی شایان و نمایان که از نگاهی فراخ و ژرفکاوانه، ریشه در دیگردوستی دارند. هرآینه، هرکس که دیگری را دوست میدارد و گرامی میشمارد، در برخورد و رفتار با او، آن ویژگیهای والا و شایسته را در کار میآورد. ایرانیان، بیهیچ گمان و گزافه، مردمانیاند بسیار دیگردوست؛ حتّا میتوانم بر آن بود که آنان را دیگردوستترینِ مردمان میتوانیم دانست. به آهنگِ روشنکرد و استوارْداشتِ این دید و داوری که شاید، در چشم پارهای از کسان، برگزاف بنماید و برخاسته از دلبستگی پرشور و مرزشکن و هنجارْپریش، تنها به چند نشانهی ناب و برهان بُرّا و گواه گزیده بسنده میکنم:
1- هنجار و رسم و راه آن است که مردمان دیگران را، بهویژه مردمان کشورهای دیگر را، با نامها و واژگانی بنامند که یا یکسره نکوهشآمیز و از سرِ خوارْداشت است یا ناسزاگونه. نمونه را، یونانیان دیگران را بربر مینامیدهاند که به معنی دَدْمنش است و رمندهخوی و کسی که هنوز به فرهیختگی و شهرآیینی (=تمدّن) راه نبرده است. یا تازیان آنان را که از تبار تازی نیستند، عجم میخواندهاند که بهمعنی بستهزبان و گنگ و ناشیواسخن است. ایرانیان دیگران را، بیهیچ خوارْداری و پستْشماری، اَنیرانی یا نیرانی نام مینهادهاند که بهمعنی کسی است که ایرانی نیست.
2- در شاهنامه که نامهی فرهنگ و منش ایرانی است، ایرانیان، در هیچ جنگی، آغازگر و پیشگام نبودهاند و همواره، در برابر تازش دیگران، ازسرِ ناچاری و به آهنگ پاسداری از مرزهای ایران که سرزمین سپندآرامش و آشتی و مهرورزی و دیگردوستی بوده است و هست، تن به نبرد و آوَرْد دردادهاند.
3- برترین نمود و نشان دیگردوستی ایرانیان و گرامیداشت و ارجْنهادِ بیگانگان، در منش و کنش و خوی و «خیم» ایرانی، آن است که در گاهشماری کهن ایران، روزی را بهنام دیگران و نیرانیان نامیدهاند؛ واپسین روز ماه را که اَنیرانْروز نام داشته است. در این سامانهی گاهشمارانه، پایه بر روز و ماه و سال بوده است. هفته از فرهنگی بیگانه به ایران راه جسته است. سال دوازده ماه دارد و هر ماه بهنامی نامیده میشود و از سویی دیگر هرکدام از روزهای سیگانهی ماه نیز نامی ویژه داشته است که بدان از دیگر روزها بازشناخته میآمده است. نمونه را، روزی را که در آنیم، سهشنبه پنجم دیماه را، سپندارْمَذْروز از دیماه هزاروسیصدونودوشش مینامیدهاند.
نام ماههای دوازدهگانه و روزهای سیگانه از سپندترین و ارجمندترین نامها در فرهنگ و باورشناسی و نمادشناسی ایرانی برگزیده شده است. میتوانیم بر آن بود که نام دو روز، در آن میان، برترین و گرامیترین نام میتوانسته است بود: نام روز نخستین و نام روز واپسین. نخستین روز اورمزدْروز نامیده میشده است و واپسین روز انیرانْروز. نمیتوانم انگاشت که هیچ مردمی دیگر، در پهنهی گیتی، دیگران را تا بدین پایه گرامی میتوانستهاند داشت و ارج میتوانستهاند نهاد که یکی از سپندترین نامها را، در فرهنگ خویش، به آنان ویژه بدارند. آنچه نوشته آمد، تنها نمونههایی ناب و نغز و بَرین و بِهین از دیگردوستی ایرانیان است. به پاس این دیگردوستی است که ایرانیان بهگفتهی گرانمایهی خواجهی بزرگ سخن، با دوستان به مروّت رفتار میکردهاند و با دشمنان به مدارا و بدین شیوهی شگرف شایان، آسایش دو گیتی را برای خویش میخریدهاند و میتوانستهاند، با دیگران، در آرامش و آشتی و آسودگی بزیند.