چرا زمستان میرفت و روسیاهی به زغال میماند؟
چرا زمستان میرفت و روسیاهی به زغال میماند؟
سینا احمدی
«زمستان میرود و روسیاهی به زغال میماند.» ریشه این ضربالمثل در سختی زمستانهای روزگار گذشته است؛ سختی ناشی از مشقت تهیه سوخت و گرم کردن خانهها و چرخیدن تنور نانوایی و تون حمام و... آن وقتها مردم مجبور بودند برای دکان و خانه خودشان انبار داشته باشند تا بتوانند سوخت زمستان را ذخیره کنند. انبار در لفظ عام بهمعنای جایی بود برای ذخیره هرچیزی؛ آبانبار، انبارنفت، انبار مهمات، انبار گندم اما انبار سوخت یکی از مهمترین انبارها بود و مردم در تابستان باید فکری برای سوخت تمام زمستان خودشان میکردند و مقدار کافی هیزم و خاکه و زغال و گلوله ذخیره میکردند.
البته اینکه چه نوع سوختهایی جمع میکردند هم در نوع خود جالب توجهاند. تکلیف زغال و هیزم که معلوم است. خاکه هم چیزی بود که از سرند کردن زغال روی زمین میریخت. اما همین خاکه هم کلی ارزشمند بود و دور ریخته نمیشد؛ بلکه مجدد غربال میشد و دوباره خاک نرمتری از آن روی زمین به جا میماند. آن را در تشت آب میریختند تا شنهای ریزش کف تشت بماند و نرمهها روی آب. نرمهها را در دست میگرفتند و فشرده و گلوله میکردند و در آفتاب میگذاشتند تا خشک شود. گلولهها را وقت زمستان داخل منقل میگذاشتند و روی آنها خاکستر میریختند و آتش میزدند تا کرسی گرم شود.
همه مردم باید در تابستان انبار سوخت زمستان خودشان را پر میکردند وگرنه ممکن بود پاییز و زمستان از سرما بلرزند. بعد هم برای تهیه سوخت مجبور شوند که به دکان زغال و هیزم فروشی بروند و این وسط هم ممکن بود فروشندهای ناجنس از آب دربیاید و به بهانه آمدن باران و برف هیزم و زغال خیس بفروشد تا پول بیشتری بگیرد. البته زغالهای خیس آتش نمیگرفت. خلاصه که انبار داشتن برای خانه واجبتر از اتاقهای خواب و پذیرایی بود. در دکانها هم اغلب نصف مساحت مغازه را به انبار سوخت اختصاص میدادند؛ بهویژه سنگکی که بته میسوزاند. البته نانواییها یک انبار آرد هم داشتند. تهیه سوخت سخت بود و زمستانها بهدلیل همین سخت بودن گرمایش خانه کشدارتر.
به همین دلیل خیرهای آن زمان اغلب وقتی ملک و املاکی را وقف میکردند، در وقفنامهها یکی از محلهای خرج عوایدی این ملک را تهیه سوخت برای خانوادههای بیبضاعت ذکر میکردند. تهیه سوخت آن اندازه سخت بود که حتی در تابستان و اوج گرما هم فکر آن نمیگذاشت زن و مرد خانه در سایه لم بدهند و استراحت کنند. این روزها که هوا خوب است، این روزها گاز تابستانمان را خنک و زمستانمان را گرم میکند، گاهی بد نیست به روزهای سختی فکر کنیم که تا همین چند دهه پیش گریبانمان را گرفته بود. فکر کردن به آن روزها حال آدم را از این همه نعمت خوب میکند. حال خوب، قدر شناسی میآورد و مواظبت از داشتههایی که زندگی را راحت کرده است.