راز موفقیت آقای ریپلی
چرا مینیسریال «ریپلی» مورد استقبال قرار گرفت؟
ناصر احدی-روزنامهنگار
برای خوانندگان رمانهای جنایی، «ریپلی» طنین آشنایی دارد. ریپلی نامخانوادگی مرد جوان شکستخورده، اما جسور و فرصتطلبی است که به محض اینکه روزنه کوچکی از خوشاقبالی به رویش گشوده میشود، از هیچ عمل غیراخلاقیای برای تغییر بنیادین وضع ناجور زندگیاش فروگذار نمیکند. طمع، حسادت، خباثت، کینهتوزی، قتل، وارونه جلوه دادن حقیقت، دستکاری ذهن دیگران و عطش سیریناپذیر به تصاحب آنچه متعلق بهخودش نیست - حالا میخواهد هویت دیگران باشد یا ثروتشان - از ریپلی مخلوقی نفرتانگیز، اما در عین حال درکشدنی ساخته است. او یکی از ماست؛ با ترسها، آرزوها و دردهایی شبیه به ما؛ بیاعتمادبهنفس، تحقیرشده، تنها و مطرود، بیدوست و همدم، پر از حسرت، به بنبست رسیده، گرفتار عذاب هرروزه، بیآینده روشن و مستأصل از منجلابی که در آن گرفتار است، اما ریپلی برخلاف اغلب ما حاضر نیست همه عمرش را به همین وضع بگذراند. ریپلی در عین ناامیدی مطمئن است که در همیشه بر همین پاشنه نمیچرخد و وقتی فرصتش پیش میآید، آرامآرام پیش میرود و زندگیاش را دگرگون میکند.
یک ریپلی ترسناک
در این مینیسریال اندرو اسکات که او را برای بازی در نقش پروفسور جیمز موریارتی سریال «شرلوک هلمز» مدرن ورسیون بندیکت کامبربچ یا کشیش سریال «فلیبگ» به یاد میآوریم، بازی درخوری در نقش تام ریپلی دارد. اجرای اندرو اسکات از ریپلی، نسبت به 2بازیگر خوشچهره مثل آلن دلون و مت دیمون، در آغاز شکستخوردهتر و در ادامه موذیانهتر و مخوفتر است. اسکات از نظر ظاهری هیچ ویژگی متمایزی ندارد که در نگاه اول جلبنظر کند. اتفاقا همین فقدان به کمکش آمده تا اجرایش بیش از اینکه بر دلربایی و جذابیتهای ظاهریاش متکی باشد، بر چشمان و بدنی که طیف متنوعی از عواطف و احساسات را منعکس میکند، تأکید داشته باشد. تا پیش از عزیمت ریپلی از نیویورک به آترانی در ایتالیا، در نگاه اسکات میشود ترس، تنفر، حسرت و ناامیدی را به وضوح خواند. طرز راه رفتنش نیز مؤید طبقه اجتماعی پایین و ترسش از محیط اطراف است. در ایتالیا، بعد از ملاقات با دیکی گرینلیف و پذیرش و احترامی که از جانب او احساس میکند، کمکم و آگاهانه در مسیر تغییر زندگیاش گام برمیدارد.
دیکی گرینلیف، جوانی متمول و خوشگذران است که زندگی بوهمیواری دارد و ریپلی از جانب پدر وی، هربرت گرین لیف، ماموریت دارد تا او را به آمریکا بازگرداند، اما ریپلی به سرعت متوجه میشود نه توانایی بازگرداندن دیکی به آمریکا را دارد و نه اصلا تمایل دارد چنین کاری را انجام دهد. او دوست دارد جای دیکی باشد؛ مثل او زندگی کند، سرگرمیهایی شبیه او داشته باشد، مثل او مورد توجه قرار بگیرد و مثل او از مواهب زندگی برخوردار باشد. پس شروع میکند به نزدیک شدن به دیکی بهرغم اینکه دوست دیکی، مارج، اصلا از او خوشش نمیآید.
جهان نظارهگر
مینی سریال زایلیان سیاهوسفید است و هر قابش به عکسی میماند که بهدقت ترکیببندی شده است. همه اجزای داخل تصویر در جهان سریال نقشی دارند. مجسمهها، از نیویورک تا شهرهای ایتالیا، خیره به ریپلیاند و انگار جهان در حال نظاره جانوری است که مدام از خودش و هر چیز که نشانهای از خودش دارد، میگریزد. متصدیان پذیرش هتلها نیز با نگاهی شبیه به همان مجسمهها، ریپلی را برانداز میکنند و پلیس و آدمهای دیگر هم به ریپلی خیره میشوند. انگار او نامرئیترین موجود نظارهکردنی است. ریپلی کسی است که بهرغم مشهود بودن رذالتش، آدمها و جهان پیرامونش او را برای تلاش و تقلایی که برای تغییر سرنوشتش دارد، تحسین میکنند. در یکی از قسمتهای پایانی سریال، متصدی هتلی که به فرار ریپلی از هتل از دست خبرنگاران کمک میکند، با حالتی از سر احترام و تحسین برایش دست تکان میدهد. ریپلی کاری را میکند که خواست بسیاری است، اما از عهده آن برنمیآیند. او تجسم رهایی بیقیدوبند میل سرکوبشده به گسستن از بند اخلاقیات برای پیش رفتن است؛ سوپرایگو یا وجدانی سرکوبشده که اجازه نمیدهد تفاوتهای طبقاتی به اسم قانون و اخلاقیات، او را به بند بکشد و از زیستن زندگیای مطابق میلش شرمسار باشد.
مخلوقی که از رمان آمد
سال1955 را که کتاب «آقای ریپلی بااستعداد» نوشته جنایینویس تحسینشده، پاتریشیاهایاسمیت، منتشر شد، باید تاریخ تولد یکی از شخصیتهای رقتانگیز، اما مخوف ادبیات جنایی درنظر گرفت. سال1956سازمان «معمایینویسان آمریکا» این رمان را نامزد جایزه ادگار آلن پو در بخش بهترین رمان کرد. سال1957 جایزه بزرگ ادبیات پلیسی فرانسه بهعنوان بهترین رمان جنایی بینالمللی نصیبش شد. سال2019 بیبیسی «آقای ریپلی بااستعداد» را یکی از 100رمان الهامبخش تاریخ انتخاب کرد.
هایاسمیت 4رمان دیگر بهدنبال موفقیت رمان «آقای ریپلی بااستعداد» درباره تام ریپلی و زندگیاش نوشت و در مجموع شخصیت ریپلی در 5رمان ظاهر شد.
شمایلهای سینمایی ریپلی
سینما، 5سال بعد از انتشار رمان، در سال1960 سراغ آن رفت و «زیر آفتاب سوزان» ساخته رنه کلمان با بازی آلن دلون در نقش ریپلی از رمان اقتباس شد. فیلم با فیلمبرداری آنری دکایی، فیلمبردار شهیر موجنو سینمای فرانسه، موسیقی نینو روتا، آهنگساز نامدار ایتالیایی، بازی درخشان دلون و کارگردانی چشمگیر کلمان در جلبنظر منتقدان موفق بود و هنوز هم یکی از بهترین اقتباسها از این رمان بهشمار میرود. اقتباس بعدی از این فیلم در سال1999 بهدست آنتونی مینگلا با بازی مت دیمون در نقش ریپلی روی پرده سینماها رفت. این مشهورترین و محبوبترین اقتباس از رمان است. به قول راجر ایبرت، ریپلی مت دیمون هیولاست، اما همدلی ما را برمیانگیزد و دوست داریم که قسر دربرود. مینیسریال «ریپلی» ساخته استیون زایلیان در سال2024 تازهترین اقتباس تصویری از این رمان است. از دیگر رمانهای مجموعه ریپلی اقتباسهای سینمایی دیگری هم صورت گرفته که مشهورترینشان اقتباس «دوست آمریکایی» ویم وندرس با بازی دنیس هاپر در نقش تام ریپلی است که براساس رمان «بازی ریپلی» ساخته شده است.