• چهار شنبه 6 تیر 1403
  • الأرْبِعَاء 19 ذی الحجه 1445
  • 2024 Jun 26
یکشنبه 20 خرداد 1403
کد مطلب : 227005
+
-

جان ز تو جوش می‌کند

مسعود میر

اول این برش از مطلب حقیر را  که در تاریخ پنجم آبان‌ سال1399 در روزنامه همشهری چاپ شده، بخوانید.
2سال از عمر را پای فیلمنامه‌ای که برای خود و حسن فتحی بسیار خواستنی بوده صرف کرده است، اما حالا در یک غروب پاییزی آبان‌ ماه، پای تلفن در جواب این سؤال که ماجرای حواشی پیش آمده برای فیلم مست عشق چیست با کمی مکث می‌گوید: «کلاهبرداری است قربان.» این آغاز گفت‌وگو با فرهاد توحیدی، فیلمنامه‌نویس ممتاز این سرزمین است که در سال‌های اخیر، زمان زیادی را برای تحقیق و نگارش فیلمنامه‌ای درباره روزگار و احوال شمس و مولانا صرف کرده، اما حالا با خبرهای بد در حال انتشار، هر روز بیشتر و بیشتر نگران سرنوشت فیلمی است که فیلمنامه‌اش را با مرارت و عشق نوشته بود. توحیدی درباره چرایی بروز اختلاف در پروژه مست عشق چنین می‌گوید: «واقعیت این است که در طول اجرای پروژه، فیلمبرداری به‌مدت 2هفته به‌خاطر آماده نبودن لوکیشن متوقف شد. کار بازیگران ایرانی با برنامه‌ریزی آقای فتحی در همان ایام به پایان رسید، اما سکانس‌هایی از هنرپیشه ترک که یکی از نقش‌های اصلی فیلم را هم بازی می‌کند و ارتباط مهمی با فینال فیلم دارد و به قولی نقش‌اش سرنوشت‌ساز است باقی ماند و قرارداد این بازیگر به پایان رسید. آن آقا بعد برای اینکه یک هفته سرکار بیاید و سکانس‌های باقیمانده را بازی کند طلب حقوق 8هفته‌ای می‌کند و دردسرساز می‌شود. با بروز این اتفاقات آقای فتحی به آمریکا رفتند تا مسائل
حل و فصل شود و بازیگر ترک حاضر شود دوباره جلوی دوربین برود، اما بروز کرونا و ممنوعیت پروازها همه برنامه‌ها را به هم ریخته است.»
   
خرداد1403 است و فیلم را دیده‌ام، در همان سینمای همیشگی و البته همراه عزیزی که خاطرش برایم چونان گنبد سبز باغ گل رز قونیه خواستنی است. از جانب شخصی که با احوال سینما بیگانه نیست فیلم را چندان نمی‌پسندم، اما از جانب یک خاکسار حضرت مولانا همان شعر جامی را، که بر سردر آرامگاه جناب مولانا نقش بسته است، با خود زمزمه می‌کنم که: «کعبه العشاق باشد این مقام  
هر که ناقص آمد اینجا شد تمام»  و اینگونه تلاش‌های همه آنهایی را که نقشی در سامان یافتن فیلم داشته‌اند مغتنم می‌دانم. دروغ چرا حتی از همان بازیگر بدقلق نقش فرمانده نظامی قونیه و معشوقه سابقش هم بدم نمی‌آید. همه آنها بالاخره به‌خاطر کارشان هم که شده مجبور بوده‌اند اشعار مولانا را بخوانند و یکتاپرستی، عشق و صلح جاری در وجودش را در همین کلمات حس کنند.
   
مولانا حتی یک بیت شعر هم به زبان ترکی ندارد، اما کرسی‌های مولاناپژوهی و حلقه‌های شناخت این شاعر بی‌بدیل در ترکیه چنان مهم است که جهان مولانا را با ترکیه و قونیه به یاد می‌آورد. جهان مدرن است و مصائب مرزها جدی است، اما کاش برای استادی که مولانا حتی دخترک عزیزش را هم به او می‌بخشد اهمیت بیشتری قائل بودیم. شمس تبریزی استاد مولاناست و در همین خاک هم مدفون است و امان از بی‌تفاوتی ما و تقلای همسایه برای مصادره استاد، ولو در قالب یک آرامگاه ساده در قونیه. ما حواسمان نیست و دیگران بسیار دقیق به‌دنبال تاریخ و فرهنگ هستند...

 

این خبر را به اشتراک بگذارید