این معلمان کنج عافیت نمی خواهند
دخترها هر روز بیشتر از روز پیش توی لاک خودشان فرو می رفتند و خانم مدیر بیشتر نگران شان می شد. از دور و نزدیک شنیده بود کشمکش های خانوادگی و گیر و گرفتاری های خانه آنقدر به بعضی از آنها فشار آورده که تصمیم های وحشتناکی برای زندگی شان گرفته اند و او نمی توانست بی تفاوت بماند. خانم مدیر همکارانش را دور هم جمع کرد و نام و نشان بچه هایی را که از پیچ و واپیچ روزگار ذله شده بودند در اختیارشان گذاشت: «شما باید مدتی از وقتتان را با اختلاط و شنیدن درد دل های این بچه ها بگذرانید...