من به خانمها گواهینامه میدهم!
گزارشی از آموزش رانندگی و آزمون پایه 2 دختران و زنانی که رانندگان آینده این شهر هستند
رابعه تیموری- روزنامه نگار
بسیاری از آقایانی که بهدستفرمان خود و همجنسانشان غره و مغرورند، در به در بهدنبال جناب سرهنگ کریمی و همکارانش میگردند تا بپرسند چرا به خانمهای محتاط، گواهینامه رانندگی میدهند؟! اما سرهنگ کریمی صبور و دنیادیده با آنکه از این سؤال دیرینه آنها باخبر است، در گواهینامه دادن به خانمهایی که قوانین راهنمایی و رانندگی را خوب بلدند و در پارک دوبل و دور دو فرمان مهارت کافی دارند، تردید بهخود راه نمیدهد. شاگرد اولهای میلاد عظیمی هم نو رانندههایی هستند که او مهر قبولی را پای برگههای آزمون تعدادی از آنها نشانده و به قول عظیمی این شاگردان او میتوانند با همه این آقایان مدعی، رقابت کنند، خودروی تیبای سفیدرنگ آزمون، مدل 97است و عجیب نیست اگر پیش از آنکه هنرجویان ناوارد بخواهند مراحل پایانی قاعده «صادرکات» را اجرا کنند، کلاچ لرزانش مثل فنر از جا بپرد. تا بازنشستگی سرهنگ حمید کریمی چندان نمانده و از 5سال پیش که افسر آزمون راهنمایی و رانندگی شده، شاهد شادی و غصه هنرجویان فراوانی بوده که به امید واردشدن به جرگه رانندگان خوشاقبال با خوف و رجا پشت رل این خودروی ویژه نشستهاند. نزدیکشدن بهخودروی آزمون و بازکردن سر صحبت با جناب سرهنگ آسان نیست، اما این جمله کافی است که رگ غیرتش را بجنباند و او را که از صبح خونسرد و با طمأنینه در صندلی شاگرد خودروی آزمون نشسته به یک افسر عصبانی و پر از غیظ تبدیل کند: «اگر این خانمها خوب رانندگی نکنند، آقایان شما را مقصر میدانند که به آنها گواهینامه دادهاید!»
برگه جریمه افتخار ندارد
غیظ جناب سرهنگ دامن هنرجویان نوراننده را نمیگیرد و پس از آنکه تعداد زیادی از هنرجویان خانم و آقا را با مهر قبولی و خوش و خندان به آموزشگاه میفرستد، پای گپ و جدل با ما مینشیند. پخته و خوددار صحبت میکند و آرامشی که روی صورت جدیاش نشسته به او هیبتی پدرانه داده است. میگوید: «بعضی از آقایان فکر میکنند کسی که لایی نمیکشد و چراغ قرمز را رد نمیکند، راننده نیست. آنها برگههای جرایم رانندگی خود را دفتر ثبت افتخاراتشان میدانند! من 40سال است رانندهام، ولی دستفرمان دخترهایم از من بهتر است.»
او نداشتن اعتماد به نفس را از مهمترین دلایلی میداند که جسارت بعضی از خانمهای راننده را کم میکند. سرهنگ کریمی میگوید: «بسیاری از هنرجویان خانم با آنکه قوانین و روش رانندگی را بلدند، اما موقع آزمون دستپاچه میشوند و نمیتوانند به خوبی رانندگی کنند، اما بسیاری از آقایان جوان با آنکه مهارت کافی ندارند، با جرأت و اعتماد به نفس کنار من مینشینند و امتحان میدهند.»
برندههایی که بازنده میشوند
پس از آنکه همکاران جناب سرهنگ به مهارت رانندگی دخترانش مهر تأیید زدند، آنها بارها و چندباره نزد پدر امتحان پس دادند. او تعریف میکند: «شکوفه که چند دقیقه زودتر از خواهرش به دنیا آمده، یکماه زودتر از او گواهینامه گرفت. دانشگاه دخترانم چند مسیر دسترسی داشت. من شلوغترین مسیر را که رانندههای خودروهای سنگین در آن رفتوآمد زیادی داشتند انتخاب کردم، ماشینم را در اختیار آنها گذاشتم و از شکوفه خواستم هر روز به همراه خواهرش از همان مسیر رفتوآمد کند.» روش آموزشی پدر نهتنها گواهینامه گرفتن را برای دختر کوچکترش آسان کرده، بلکه باعث شده جناب سرهنگ احساس کند کریخوانی برای دختر بزرگش خالی از ریسک نیست! البته آقای پدر حتی وقتی با دخترانش کری میخواند و رقیب آنهاست، تاب قانونشکنی رقبای عزیزش را ندارد و اگر به شوق بلندشدن روی دست جناب سرهنگ رانندگی قانونمند را فراموش کنند، شیرینی برد را حتما به کامشان تلخ میکند.
خانوادهها بیتقصیر نیستند
قبولی همسر آقای مربی در آزمون رانندگی باعث شده او عطای شغل کارمندی را به لقایش ببخشد و در همان آموزشگاهی که همسرش آموزش میدید، بهعنوان مربی مشغول شود، اما سالها سرو کلهزدن با هنرجویان جورواجور نظر عظیمی را نسبت به میزان تأثیرگذاری همکارانش در محتاطکردن نورانندههای خانم منعطف کرده است. او میگوید: «نباید فقط مربیان را مقصر بدانیم، من هنرجویی داشتم که با مادرش برای تمرین میآمد و اگر عقربه کیلومترشمار از 30بالاتر میرفت، تا پایان زمان تمرین من و دخترش را ملامت میکرد!» شاگرد جوان آقا میلاد که لحظاتی طولانی محو تماشای خانمهای پوشه به دستی بوده که یکی یکی و با هول و هراس وارد خودروی آزمون میشدند، قرار است هفته بعد در این آزمون نفسگیر شرکت کند و عظیمی اطمینان دارد حنانه همانطور که آزمون کتبی آییننامه را در همان نخستین آزمون و با نمره کامل پشتسر گذاشته، حتما فهرست شاگردان ممتاز «آزمون اولی» او را بلندبالاتر خواهد کرد. حنانه معتقد است هزینههای بالای آموزش رانندگی و احتیاط زیاد بعضی از مربیان باعث میشود هنرجویان نتوانند تمرین کافی داشته باشند و مهارت لازم را بهدست آورند. او میگوید: « بعضی از مربیان بهدلیل اینکه خودروی آنها استهلاک کمتری داشته باشد در آموزش هنرجو جدیت زیادی ندارند. هزینههای آموزش رانندگی هم هر روز بالاتر میرود و جلسات تمرین هنرجویان فقط به آموزش فوت و فن گواهینامه گرفتن میگذرد و باید مهارت در رانندگی را در کوچه و خیابان بهدست آورند؛ درست مثل دانشجویی که سر کلاس درس قواعد حرفههای مختلف را یاد میگیرند، اما تا وقتی وارد بازار کار نشوند نمیتوانند مهارت کافی بهدست آورند.» برادر حنانه پیش از گرفتن گواهینامه و با نشستن پشت رل خودروهای رفقای لوطی و دست و دلباز خود توانسته رانندگی را تجربه کند، اما حنانه همه آموختههایش را مدیون رنج استادانی مانند عظیمی است....
بعضی از آقایان فکر میکنند کسی که لایی نمیکشد و چراغ قرمز را رد نمیکند، راننده نیست. آنها برگههای جرایم رانندگی خود را دفتر ثبت افتخاراتشان میدانند! من 40سال است رانندهام، ولی دستفرمان دخترهایم از من بهتر است