امید زندگی ریحانه
امید عباسی
آتشنشان
(1357 -25 اردیبهشت 1392)
ستاد فرماندهی از آتشسوزی در طبقه دهم ساختمانی واقع در بزرگراه شهید باقری خبر داده بود، خودشان را به سرعت رساندند، اما شدت شعلهها آنقدر زیاد بود که آسانسور کار نمیکرد، اسباب و تجهیزات امدادرسانی را از پلهها بردند بالا و با هر ضرب و زوری شده آتش را خاموش کردند.
یک مادر و دو فرزند از میان شعلههای آتش نجات پیدا کردند اما دختر کوچکی همچنان داخل خانه بود و امکان فرار نداشت. به او گفتند. قول داد که نجاتش دهد. وارد خانه شد و جستوجو را آغاز کرد. ریحانه، دخترک 9ساله ترسان و لرزان لبه پنجره ایستاده بود و داشت نقشه میکشید که خودش را به بیرون پرت کند که از پشت گرفتش و ماسکش را روی دهانش گذاشت. دخترک در آغوش آتشنشان جوان جان گرفت و از پلهها راهی زندگی شد. گازهای مسموم اما ریههایش را پر کرد و بعد از اینکه دخترک را تحویل مادرش داد، بیهوش شد. پزشکان از مرگ مغزی امید عباسی خبر دادند، اما قلبش هنوز میتپید چرا که مرگ پایان آتشنشان جوان نبود. او که در جیبش کارت اهدای عضو داشت، تکتک اعضای بدنش را تقدیم کسانی کرد که با بیماری دست و پنجه نرم میکردند. او امیدشان شد، امید حیاتبخش زندگیشان.