لقمههای مادرانه خانه 19
گزارشی از «خونه 19»که قرار است با پخت روزانه 19هزار پرس غذا گرسنهای در شهر باقی نگذارد
فاطمه عسگری نیا- روزنامه نگار
بعد از چهارراه وحدت اسلامی به سمت میدان رازی در میان ساختمانهای رنگ و رو رفته خیابان مولوی، ساختمانی قدیمی با سردرنیمدایرهای و در آهنی بزرگ دولنگهای که معلوم است تازه با رنگ سفید نونوار شده قرار دارد؛ پلاک 994. این ساختمان کهنه اما باصفا چهارشنبه هر هفته پذیرای کلی آدم با معرفت و مهربان از طیفهای مختلف مردمی است. قصه، قصه«خونه 19» است و اهالی خاص آن؛ از معتادان بهبودیافته گرفته تا زن و مردهایی که از گوشه و کنار پایتخت برای رواج مهربانی و خوبکردن حال دیگران هر چهارشنبه از زیر چراغ سبز ورودی «خونه 19»رد میشوند و از ساعت 10صبح تا 5عصر دور هم شروع به پختوپز غذا برای کارتنخوابها وکودکان کار و بیخانمانهای شهر میکنند تا شب یک لقمه مادرانه گرم بهدست آنها برسانند. البته پختوپز غذا در «خونه 19» هر روز انجام میشود اما چهارشنبهها ویژهتر و تعداد یاوران بیشتر است.
ورود به اینجا رسم خودش را دارد
ورودی خونه 19که 50سال پیش یک مدرسه کوچک بوده، دالان نسبتا بزرگی دارد که ردشدن از این دالان و رسیدن به حیاط با صفایش مشروط به رعایت رسم و رسومات خاص خودش است. علیرضا، مسئول این خانه است. مهندس تاسیسات با اینکه روزانه حدود 3میلیون تومان درآمد دارد اما هفتهای یکی دو روز را فقط در خونه 19سپری میکند؛ برای حال خوب دلش: «خونه 19در تاریخ 19دیماه 1402ساعت 5و 19دقیقه صبح با حضور جمع کوچکی از داوطلبان و معتادان بهبودیافته در مراکز طلوع بینشانها شاهد برپایی نخستین دیگ عدسی به نفع کارتنخوابها و کودکان کار بود که بهعنوان صبحانه همان روز بین افراد در دروازه غار و سرچهارراهها توزیع شد.» حالا 4ماهی از آن روز میگذرد. هم هر روز به تعداد دیگهای مزین به شماره 19اضافه میشود، هم به تعداد داوطلبان مشارکتکننده در پخت غذاها: «هر فردی که برای نخستین بار پایش به این خانه باز میشود باید یک چراغ روشن کند و روی آن بنویسد چراغ این خانه برای روشنماندن به چه چیزی نیاز دارد؟» چراغها رنگارنگ است و نوشتههای رویش هم متنوع. یکی نوشته عشق، یکی نوشته همدلی، یکی نوشته وحدت ما هم نوشتیم مهربانی و وارد شدیم! هنوز چند قدم از دالان پر رمز و راز دور نشده بودم که به دیوارهای آجری رنگشده و پرنوشته رسیدم. بهگفته علیرضا روی این آجرها آدمها دلیل آمدنشان به خونه19را ثبت کردهاند؛ «برای اینکه بتوانم ببخشم»، «برای موفقیت پسرهایم»، «برای عشق و آرامش»، «برای آگاهی» و... خیلیها هم با ثبتنامشان روی این آجرها رد پایی از حضورشان در این خانه بهجا گذاشتهاند اما رد پای همدردها از همه بیشتر است.
علیرضا میگوید خونه 19هم مانند همه مراکز حمایتی دیگر انجمن طلوع بینشانها مثل سرای غزل، سرای نور، سرای امید، سرای مهر و... که همه امروز به خانه امن بیخانمانهای بهبودیافته و زنان، مردان و کودکان آسیبدیده و تنها تبدیل شدهاند یک محل امن برای این افراد است. اینجا هم مانند تمام مراکز طلوع بینشانها تنهایی افراد را نشانه گرفته و تلاش میکند دست طردشدگان اجتماعی را به مهربانی بفشارد.
برگشت به زندگی
کمی جلوتر زیر دو سایهبان بزرگ یاورها حسابی مشغول کارند. دیگهای بزرگ غذا که همه ممهور به مهر 19هستند حکایت از آشپزیهای بزرگ در این خانه دارد؛ آشپزی نه به عشق سیرکردن یک شکم، به عشق برگشت یک انسان به زندگی ! این توصیف عمو کورش از کلیات خونه19 است. خودش هم 10سال پیش با یکی از همین غذاها به زندگی برگشت:«43سالم بود. 6سال خانه و خانواده را ترک کرده بودم. یک شب که از زندگی پردود و دم و آوارگی در خیابانها خسته بودم و از دلتنگی برای خانواده بیقرار شده بودم و داشتم پیش خدا گلایه میکردم بانوی محجبهای با ظرف غذایی گرم کنارم ایستاد و با مهربانی و احترام تعارفم کرد. باورش برایم ممکن نبود. یکی بعد از این همه سال مرا دید و احترام گذاشت. بعد که غذا را خوردم یک پیشنهاد داد. حاضری ترک کنی و دوباره به زندگی برگردی؟ هیچوقت آن شب را فراموش نمیکنم. با همه ترسها و دلهرههایی که داشتم همراه این گروه به سرای امید رفتم؛ جایی که ما را با مهربانی پذیرفت، درمان کرد و به زندگی بازگرداند. امروز 10سال است که پاکم و مسئول اجرایی خونه19هستم! خونهای که خونه آرزوهاست.
کارتنخوابی که معتمد شد
امین هم یکی از بهبودیافتگان مانند عمو کورش است. با افتخار اعلام میکند 9سال و 6ماه است پاکم: « در دروازه غار کارتنخواب بودم. هر سهشنبه بچههای طلوع بینشانها غذای گرم بین کارتنخوابها توزیع میکردند. غذا بهانه بود برای جلب اعتماد ما و جذبمان به دنیای پاکی.» او هم بعد از گرفتن یکی از همین وعدههای گرم غذایی از یک معتاد بیخانمان دروازه غار به یک کاسب معتمد در مولوی و نواب و... تبدیل شده است؛ « باورم نمیشود روزی حسرت عبور از کنار مغازههای همین خیابان بدون تعقیب مشکوک مغازهدارها را داشتم. حالا یکی از همین کاسبان معتمد محل هستم.»
با کیفیتترین غذا را آماده میکنیم
قادر و محمد هم که حالا 5ماه بیشتر از پاکیشان نمیگذرد این روزها پابهپای دوستانشان هر روز به خونه 19میروند و غذای رفقا را بار میگذارند. قادر که به قول خودش حسابی اهل شکم است، چون خودش و دیگر یاورها از همین غذایی که برای همدردانشان درست میکنند میخورد، باید بهترین غذا و باکیفیتترین غذا را آماده کند.یاورهایی که به دعوت انجمن طلوع بینشانها در شبکههای مجازی راه خونه19را در میان شلوغیهای خیابان مولوی پیدا کردهاند از هر سن و سالی که فکرش را بکنید هستند. عمو یوسف شاید مسنترین باشد اما دلش تا بخواهید جوان است. سرش درد میکند برای همین دورهمیها. به قول خودش دوبار تجربه زندگی دوباره را داشته؛ وقتی نخستین نوهاش به دنیا آمده و وقتی به خونه19آمده است:«69سالم است بزرگشده یکی از محلههای پرآسیب و البته اصیل تهران. خوب رنج اعتیاد را میشناسم و برای رهایی دربندان هر کاری از دستم بربیاید انجام میدهم.»
برای حال خوب همه
در این خانه هر کس برای حال خوب دیگران دست بهکار میشود. استاد مصطفی پروین هم در بین این جمع دیده میشود. او که هنرمند خط پریشان است قرار است تمام در و دیوارهای این خانه را با هنرش زیباتر کند .کار جالب او در این چهارشنبه تحریر نام هر یک از یاوران روی دستهایشان بود تا خاطره یک روز مهربانیکردن را برایشان ماندگار کند.