با حمیدرضا شاهآبادی به بهانه روز ادبیاتکودکانونوجوانان
نصیحت کردن جزو ادبیات نیست
مهربانو ابدی دوست
خبرنگار
حمیدرضا شاهآبادی از نویسندگان فعال حوزه ادبیات نوجوان و بزرگسال است که آثار درخوری در کارنامهاش دارد. ازجمله «دیلماج»، «لالایی برای دختر مرده» و... که هر کدام افتخاراتی را برایش به ارمغان آوردهاند. او هماکنون هم مشغول نوشتن رمان «دروازه مردگان» برای نوجوانان است.
شاهآبادی در گفتوگو با همشهری، بر ضرورت تفاوت گذاشتن بین ادبیات نوجوان و بزرگسال تأکید دارد و میگوید: «بعضیها بین ادبیات بزرگسال و ادبیات کودک و نوجوان یک رابطه طولی قائل هستند. به معنی دیگر احساس میکنند که ادبیات کودک و نوجوان وقتی که رشد میکند و به سطح بالاتری میرسد تبدیل به ادبیات بزرگسال میشود. به همین منظور از نظر کیفی هم برای این نوع ادبیات ارزش کمتری قائل هستند، اما این تصورکاملا غلط است. تفاوت ادبیات کودک ونوجوان با ادبیات بزرگسال عیناً تفاوت کودک و نوجوان با بزرگسالان است.»
وی میافزاید: «شاید در گذشته تصور این بود که کودکان، بزرگسالان رشد نیافته هستند. یعنی عین بزرگسالان هستند منتها از جهات مختلف و از نظر کمّی با آنها متفاوت هستند؛ قد و قواره و هیکلشان کوچکتر است، تواناییهای ذهنیشان، تجربه زندگیشان و فهمشان از دنیای اطراف خودشان کمتر است. به همین جهت همیشه معتقد بودند که کودکان فینفسه از ارزش کمتری نسبت به بزرگسالان برخوردارند. این نگرش تا آنجا پیشروی میکرد که کودکان را به راحتی از بین میبردند و برای آنها هیچ نوع ارزش انسانیای قائل نبودند. رفته رفته این نگرش متفاوت شد تا اینکه در دوران مدرن بشر به این نتیجه رسید که تفاوت کودک با بزرگسال کمّی نیست بلکه تفاوت کیفی هست و ماهوی. بهعبارتی دیگر کودکان ماهیتاً با بزرگسالان مانند هستند نه در اندازه و سایز و میزان فهم و تجربه و تواناییهای دیگر.»
این نویسنده در ادامه میگوید: «اگر با آن نگرش قدیمی با موضوع مواجه شویم قطعاً به همین قضیه میرسیم که ادبیات کودک و نوجوان شکل رشد نیافته ادبیات بزرگسال است. ولی اگر با نگاه مدرن و امروزی بخواهیم به موضوع نگاه کنیم قطعا به نتیجه دیگری میرسیم. در واقع به نوعی از ادبیات میرسیم که ماهیتأً با ادبیات بزرگسالان متفاوت است و تفاوت ماهویِ آن بهدلیل تفاوت ماهوی کودکان و نوجوانان با بزرگسالان شکل گرفته است. از این نظرگاه ما با شکل متفاوتی از ادبیات مواجه هستیم که نویسندگان و خالقان آنها برای گروهی از مخاطبان مینویسند که با آنها تفاوت ماهوی دارند. یعنی من نویسندهِ بزرگسال برای مخاطبی مینویسم که ماهیتاً با من متفاوت است. اینجا یک اتفاق دیگر ممکن است شکل بگیرد به این معنی که بیایم و برای یک گروه سنی جز خودم با نگاه، دنیا و سلیقه متفاوت بخواهم بنویسم که قاعدتأً باید از اثر فاصله بگیرم. این فاصله گرفتن از اثر آیا موجب نمیشود اثر ادبی ای که من خلق میکنم از اَدبیت خودش دور شود؟
نویسنده رمان «کافه خیابان گوته» عنوان میکند: « اتفاقاً کودکی و ویژگیهای مرتبط با کودکی در اعماق وجود نویسنده و در لایههای بسیار نهفته ذهن او وجود دارد و نویسنده هنگامی که برای کودکان مینویسد اگر با آن بخش از وجود و ذهن خودش ارتباط برقرار کند دست به خلق اثری میزند که کاملاً از ویژگیهای ادبی برخوردار است. گمان میکنم آن بخش از ادبیات کودک که نمیشود به آن گفت ادبیات کودک، بخشی است که زیر مجموعه عنوان و لفظ عام ادبیات قرار میگیرد. یعنی نوشتههای آموزشی، تربیتی و نوشتههایی که سعی میکنند کودکان را به نوعی نصیحت کنند یا بخشی از اطلاعات زنده را در اختیار آنها قرار بدهند؛ آن موقع بله آنها در حوزه ادبیات قرار نمیگیرند ولی شما هیچ وقت نمیتوانید آثار بزرگ ادبیای را که برای کودکان و نوجوانان نوشته شدهاند ادبیات ندانید چون کاملاً با عمیقترین لایههای ذهنی نویسنده ارتباط دارند.»
مدیرعامل انتشارات مدرسه به ایجاد «حلقههای داستان و رمان» در این انتشارات اشاره میکند و در این مورد میگوید: «قطعا نمیتوانم بگویم همه خلأها را پر کردهایم و قطعاً هم نمیتوانم بگویم که همه برنامههایی که داریم این خلأها را پر خواهد کرد. اما در عین حال، به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل. درحال حاضر ما «حلقههای تألیف داستان و رمان» را تشکیل دادهایم و در هر یک از این حلقهها نویسندهها جمع میشوند و آثار خودشان را برای هم میخوانند؛ با هدف اینکه نیاز ادبیات داستانی کودکان و نوجوانان را پاسخگویی کنیم. تاکنون هم 2جلد از مجموعه داستانهای این حلقهها چاپ شده است. علاوه بر حلقههای داستان در انتشارات مدرسه، 18کارگروه تشکیل شده و در این 18کارگروه 80کارشناس کار میکنند و همه دنبال پاسخ دادن به همین سؤالها و نیازها هستند. قطعاً در یکی دو سال آینده شاهد حرکتی خواهیم بود که وضعیت ما بهتر خواهد شد.»