حسین پارسایی کارگردان الیورتوئیست
نمیخواستم رنج و محنت نشان دهم
ندا طیبی:
حسین پارسایی اینروزها همراه با گروهی پرشمار از هنرمندان موسیقی، تئاتر، گروه فرم و البته کودکان و نوجوانان، نمایش «الیورتوئیست» را در تالار وحدت روی صحنه برده است. در کارنامه کاری او بیشتر، اجرای نمایشهایی با موضوعات مذهبی به چشم میخورد و حالا نمایش الیور توئیست را با اقتباس از رمان مشهور چارلز دیکنز و براساس نسخه سینمایی «الیور» به کارگردانی کارول رید بهصورت اثری موزیکال روی صحنه برده است.
آقای پارسایی! اول تصمیم گرفتید یک نمایش موزیکال اجرا کنید و بعد داستان الیور توئیست را انتخاب کردید یا میخواستید بر اساس داستان الیور توئیست، نمایشی به صحنه ببرید؟
شما بهتر میدانید که اصولا موسیقی/نمایشها یا نمایشهای موزیکال، همیشه مورد علاقه من بودهاند و پیش از این هم چند موسیقی/نمایش کار کردهام و حتی کارهای مذهبیای که اجرا کردهام، طراحی صوتی و جنبههای موسیقایی داشتهاند که بعضا به صورت ضبطشده بوده یا بخشی از موسیقی به صورت زنده توسط گروه اجرا میشده است. در ارتباط با الیور توئیست به طور خاص میتوانم بگویم که پیرو همان سلیقه و علاقهای که همواره مرا به اجرای آثار موزیکال ترغیب میکرد و از آنجا که چند سال پیش به طور اتفاقی با نسخه سینمایی موزیکال الیور ـ ساخته کارول رید ـ مواجه شدم، بار دیگر ترغیب شدم که با ترجمه و برگردان ترانهها و بازسرایی آنها و متن، نسخه سینمایی را به مدیوم صحنهای، تبدیل و برای اجرا آماده کنم. از همان زمان، جرقه این اتفاق در ذهن من زده شد و باید بگویم چیزی حدود 3سال وقت و انرژی برای تولید این کار گذاشتیم تا اینکه خوشبختانه امسال عملیاتی شد.
در تمام مدتی که نمایش را میدیدم، به این فکر میکردم که وقتی اینهمه زحمت کشیده شده، ایکاش نمایش بر اساس الیور توئیست نبود. این کار به نوعی نقضغرض به نظر میآید. اگر میخواستید کار موزیکال یا یک نمایش سرگرمکننده خوب اجرا کنید که خانوادهها از دیدنش لذت ببرند چرا یک متن دیگر را انتخاب نکردید؛ متنی که این همه رنج و محنت پشتش نباشد؟
ببینید، بعضی از متون و آثار ارزش اینکه بارها و بارها در فرهنگهای مختلف به آنها فکر شود و بازتولید شوند را تا همیشه خواهند داشت. چند رمان داریم که شاهکارهای بزرگی بر اساس آنها ساخته شده؛ از جمله میتوان به الیورتوئیست نوشته چارلز دیکنز و «بینوایان» ویکتور هوگو اشاره کرد. میبینیم که طی این سالها نسخههای صحنهای و سینمایی مختلفی از آنها ساخته شده و هنرمندان زیادی بنا بر سلیقه و ذوق خود، این آثار را در اشکال مختلف تولید کردهاند و همچنان هم مورد توجه است. درست است که اگر من بتوانم یک موضوع ایرانی را با ذائقه و سلیقه تماشاگر ایرانی با جنبههای موزیکالش روی صحنه ببرم، کار بسیار ارزشمندی است اما هنوز به نوشته یا اثری برنخوردهام که تمام و کمال بتواند ظرفیتهای یک تئاتر موزیکال را داشته باشد. بنابراین وقتی به موزیکال الیور توئیست برخوردم، در وهله اول مجذوب محتوایی شدم که بارها و بارها آن را خوانده و شنیدهام و جزو خاطرات دوران کودکی و نوجوانی همه ماست اما این بار قرار است با رویکرد دیگری دیده شود و روی پرده نقرهای یا صحنه نمایش بیاید. الیور توئیستی که قرار است لندن نیمه دوم قرن هجدهم را با همه سیاهی، سردی، سختی و تلخی خود به نمایش بگذارد، در نسخه موزیکال به اثری پر از نشاط و امید تبدیل میشود و ما با یک اثر فانتزی مواجه میشویم؛ در حالی که همان پیام در لایههای زیرین اثر و در بطن شعر و موسیقی، تأثیرگذار خواهد بود. اجازه میخواهم در پاسخ به این پرسش با نظر شما مخالفت و عرض کنم که نسخه موزیکال الیور توئیست از حیث محتوا و ساختار برای من بسیار جذاب بود و فکر میکنم همچنان شاهکارهایی از این دست میتواند برای هر کشور و هر ملتی با هر فرهنگی، حرفی از جنس زمان برای مخاطبان خود داشته باشد و اینها میتواند تلنگری باشد برای هر جامعهای. اگر موزیکال الیور توئیست میتواند با مردم ارتباط خوبی برقرار کند و آنها را به وجد آورد، به این دلیل است که آن را خوب فهمیدهاند و با آن ارتباط برقرار کردهاند بنابراین موضوعات ایرانی همیشه در اولویت بوده و خواهد بود اما باید برای هر موضوع و محتوایی ساختار متناسب طراحی کرد. من امیدوارم و تلاش میکنم که اگر بتوانم، در کارهای بعدی قصههای ایرانی و شاهکارهای ادبیات ایران را بهصورت موزیکال اجرا کنم.
در شرایطی که هر روز اخباری درباره «کودکان کار» منتشر میشود و این معضل همچنان هست، خیلی خوب است که به این کودکان اشاره کنیم و در آثار ادبی به آنان بپردازیم اما اتفاقی که در این نمایش رخ میدهد، این است که ما هیچ اثری از محنت و درد و رنج نمیبینیم.
ببینید! اصلا ویژگی این موزیکال این است که ما چیزی را با رنج و محنت نشان نمیدهیم. قرار استنمایشی شاد، جذاب و مفرح را پیش روی تماشاگر بگذاریم. تماشاگر تا الان زیاد قصه رنج و محنت کودکان این سرزمین و موضوعات تلخ و تأثیرگذار را شنیده و دیده؛ هم با چشم خودش در طول روز در گذر از کوچه و خیابان که میبیند و با آن مواجه است و متأسفانه با یک مکث کوتاه از کنارش عبور میکند و هیچ فکری ندارد و هم در صفحات روزنامهها و فضای مجازی که میبینیم و میخوانیم و میشنویم و متاثر میشویم. بعضا هم آثاری از این دست را در قالب مستند و تولیدات سینمایی و نمایشی میبینیم. چند ماه پیش نمایش «شلتر» را دیدیم اما باید دید چقدر تحتتأثیر این موضوعات قرار میگیریم و چقدر به مسئولیتهای اجتماعیمان توجه میکنیم. اینکه اشاره میکنید نمایش باید تلنگری باشد به آسیبهای اجتماعی و ناهنجاریها و مردم را تحتتأثیر قرار دهد و بتواند آنها را بیدار کند و به مسئولیتهای اجتماعیشان برگرداند، خیلی خوب است اما بهطور طبیعی ماموریتی که پشت تولید موزیکال الیور توئیست است، اشاره مستقیم به این ناهنجاریها نیست؛ موزیکالیاست که گسست بین فقیر و غنی را نشان میدهد. الیور توئیست میآید تا در بستر زشتیها، زیبا بماند و نشان دهد که هر انسان باارادهای میتواند در گذر حوادث تلخ، خود را حفظ کند و همواره از همه پلیدیها و زشتیها مبرا باشد. من از این زاویه به الیور نگاه میکنم؛ به شخصیتی که دیکنز بهدرستی طراحی و خلق کرده و بعدها به یک اثر هنری بزرگ تبدیل میشود. نمیتوانم منکر فرمایش شما شوم اما اگر ما به کودکان کار و مشکلات و معضلات آنان میپرداختیم یا به کودکان بدسرپرست و بیمهری و بیاعتناییای که درباره آنها وجود دارد، به طور طبیعی دیگر الیور توئیست نبود بلکه یک نمایش ایرانی بود که یک نویسنده ایرانی آن را نوشته بود و طبیعتا دیگر شکل کلاسیک نداشت و میتوانست یک رئال اجتماعی باشد و اگر موزیکال هم بود در نهایت مینیمالی میشد از مصایب کودکان کار و مشکلاتی که با عنوان آسیبهای اجتماعی روی صحنه میآمد. این میتواند نمایش دیگری باشد. خیلی دوست داشتم یک کار کلاسیک بزرگ را با یک رمان شنیدنی و جذاب با موضوع الیور توئیست تجربه کنم و همانطور که در پاسخ به سؤال قبلی گفتم، امیدوارم مجالی باشد که بتوانم به کودکان سرزمینم هم بپردازم و بتوانم از نویسندگان خوشنام و خوشاستعداد کشورم استفاده کنم و متنهای آنان را به شکل موزیکال به اجرا بگذارم. اما من موزیکال الیور توئیست را انتخاب کردم و ماموریت من و همه همکارانم این بود که یک موزیکال جذاب و پرتحرک و بانشاط و بدون شعارهای مستقیم و پرهیز از هرگونه کلیشه که در بعضی از آثار برای بهروزشدن به کار افزوده میشود، به وجود بیاوریم و فکر میکنم ماموریتمان را انجام دادهایم.
الیور توئیست نمایشیاست که خیلی متنمحور نیست و بیشتر با همآوایی و همراهی کل گروه شکل میگیرد. ضرورت حضور بازیگران سرشناسی مانند نوید محمدزاده در این اثر چیست؟
طبیعتا هر کارگردانی برای انتخابهای خود دلایلی دارد. من هم برای انتخاب تکتک افرادی که در این نمایش هستند، دلایلی دارم که میتواند بر اساس شناخت من از کارهای قبلی آنان باشد و تجربیات مشابهی که در این حوزه دارند یا تواناییهایی که مرا برای پیشنهاد همکاری ترغیب میکند؛ به همین دلیل برای نقش نانسی به خانم افشار و برای نقش بیل ساکس به آقای محمدزاده پیشنهاد دادم. بهطور خاص باید بگویم که بیل ساکس نقش بسیار سختیاست. او در سکوت و سکون این شخصیت، شکل میگیرد؛ بهعنوان یک قربانی بزرگ در جامعه که نمونههای بسیاری از آن، در کشور خود ما هم وجود دارد. این شخصیت مثل شخصیتهای دیگر، فراز و فرودی برای نمایش خودش ندارد. به طور طبیعی، شخصیتهایی مثل فاگین یا داجر یا گروهی از بچهها که کار فرم میکنند و آوازهای جمعی میخوانند، فرصت معرفی و عرضه خود را پیدا میکنند و در زمان مناسب با تماشاگر ارتباطی قابلقبول برقرار میکنند اما نقشهای کوتاهی که به طور خاص آقایان امیرکاوه آهنینجان یا داریوش موفق، آتیلا پسیانی و نوید محمدزاده و خانم افشار ایفا میکنند، از دشواریهای این نمایش است؛ چون آنها باید در زمانهایی بسیار کوتاه و بدون جذابیتهایی که بخشهای موسیقی دارد، در بخشهای مستقل نمایشی ایفای نقش کنند و پایاپای صحنههای سرشار از شور و نشاط و آوازخوانی، حرکت و نقش را پردازش کنند و در نهایت به یک هارمونی محض برسند. اگر بازیگری که مورد علاقه تماشاگران و منتقدان است، انتظارات را برآورده نمیکند، طبیعی و کاملا قابل احترام است ولی یکی از نقشهای بسیار پیچیده و در عین حال کوتاه و سخت که دیالوگهای بسیار کمی دارد و باید مدام با بازی در سکوت، خود را عرضه کند، نقش بیل ساکس است و به همین دلیل از آقای محمدزاده دعوت کردم تا با شناختی که از ایشان دارم و تجربیاتی که دارد، بتواند بیل ساکس را چندوجهی نشان دهد و در نهایت بتوانم مرگ نانسی را به مرگ بیل ساکس گره بزنم و او را بهعنوان نمادی از زشتیها و ناهنجاریهایی که گریبان هر انسانی را ممکن است بگیرد، در مقابل چشم تماشاگر بگذارم؛ بیل ساکسی که همه عشق و هستی خود را با خشم و نفرت از بین میبرد و او را به لندن تشبیه میکند و برای آنچه با زشتی آموخته، مقابل مردم میایستد و سرکش فریاد میزند که من همه عمر را با این همه زشتی و پلیدی زندگی کردم و شما سکوت کردید و خاموش بودید. فکر میکنم این میتواند تفسیر جدیدی از نقش بیل ساکس باشد؛ آن هم در اثری شناختهشده. با توجه به تحلیل موضوع و ایده اجرایی من در کارگردانی، این شخصیت میتواند یکی از نقشهای محوری تأثیرگذار باشد و در دراماتورژیای که انجام شده، تماشاگر را به تفکر وادارد و در پس این همه شادی و شور در صحنههای پایانی نمایش، یک علامت سؤال بزرگ برای مخاطب باشد.
آیا باز هم اجرای آثار موزیکال را دنبال خواهید کرد؟
روزهای اول که خیلی خسته از تولید نمایش بودیم، هر بار با خودم فکر میکردم شاید مدت زیادی از صحنه فاصله بگیرم و اجازه بدهم الیور توئیست مدتی اجرا شود ولی الان که بازتاب خوبی از منتقدان و مردم گرفتهام، چندین پیشنهاد در ذهنم دارم که در حال مرور آنها هستم. آن کارها هم از جنس موزیکال هستند و برگرفته از رمانهای بزرگ. به آنها فکر میکنم و هر زمان که به نتیجه برسم، اعلام خواهم کرد. با توجه به اینکه همه تلاشهای انجامشده که مرهون همدلی همه همکاران عزیزم بوده به ثمر رسیده، الان دیگر احساس خستگی نمیکنم و انرژی خوبی از تماشاگر گرفتهام؛ بنابراین در تدارک یک موزیکال دیگر هستم.
اگر من بتوانم یک موضوع ایرانی را با ذائقه و سلیقه تماشاگر ایرانی با جنبههای موزیکالش روی صحنه ببرم، کار بسیار ارزشمندی است اما هنوز به نوشته یا اثری برنخوردهام که تمام و کمال بتواند ظرفیتهای یک تئاتر موزیکال را داشته باشد