زمستانستان
خداوکیلی فصلها خیلی دلشان گنده است. هرکدام ما اگر جایشان بودیم، حتما بهمان برمیخورد. پاییز رفت، زمستان آمد، انگار نه انگار! نه کسی به آن قبلی گفت «کجا رفتی؟» نه کسی به این بعدی گفت «خرت به چند؟». البته فصلها هم خیلی توقعی ندارند از ما؛ دیگر کودن که نیستند؛ میبینند ما با خودمان چطور تا میکنیم، همان که شرمان بهشان نرسد، سپاسگزارند و دعاگو! ولی ما برای اینکه ثابت کنیم همه آدمها مثل هم نیستند و بعضی آدمها مثل آن آدمهایی نیستند که آدم نیستند، در اقدامی نمادین، موضوع این شماره را اختصاص دادهایم به فصل نورسیده زمستان.
زندگی نوین با ادبیات کهن غرغرهای زمستانی یک شهروند جهانی
علی مرسلی:
زمستان فصل سرماست و البته گشایش فصلی جدید در غرزدن به شکلهای مختلف! آدمیزاد امروزی معتاد غرزدن و غرشنیدن است؛ غرزدن از باریدن برف، غرزدن از نباریدن برف، غرزدن از سردی هوا و از زمستانی که سرد نیست و مثل بهار است و قاعدتا نباید باشد! غرزدن در مورد پیمان کیوتو و تغییرات اقلیمی، بوتهایی که مصداق تبرج هستند و کاپشنهایی که یا زیاد گرم میکنند یا آنطور که باید، جلوی سرما را نمیگیرند!
زمستان، فصل وارونگی دما و آلودگی هم هست و با این اداواطوارهایش آدمها را غرغروتر و خوی خیلیها را زمستانی میکند؛ تعطیلی مدارس، بچههایی که باید در خانه نگهشان داشت و سرگرمشان کرد، ترافیکی که همیشه هست و بارانی که فقط خبر آمدنش میتواند کل شهر را قفل کند!
بیتو هستم چون زمستان، خلق از من در عذاب / با تو هستم چون گلستان، خوی من خوی بهار (مولانا) زمستان، فصل خاطرههای الکی هم هست؛ خاطره برفهایی که ارتفاع آن تا زانو میرسید (احتمالا باباهای ما آنزمان 3-2سالشان بیشتر نبوده و ارتفاع 3سالگی خودشان را در نظر داشتهاند!)؛ چاخانهایی در مورد صفای دورهمیها و کرسی و قصههای مادربزرگ و... که احتمالا در واقعیت چیزی بوده شبیه سروکلهزدن با ۲۰نفر آدم بالغ و غیربالغ در اتاقی کوچک که ساکنانش از زور سرما چارهای جز فرورفتن زیر لحاف کرسی و تحمل یکدیگر نداشتهاند.
کامجویان را ز ناکامیچشیدن چاره نیست/ بر زمستان صبر باید طالب نوروز را (سعدی) زمستان در راه است (با لحن سریال بازی تاجوتخت) پس بیایید به این فکر کنیم که در زمستان چه کارهای مفیدی میتوان کرد؛ خب، هوا که طبیعتا زود تاریک میشود، سیاهی و دود هم که کل شهر را فرامیگیرد، ملت هم که یا فینفین میکنند یا خسخس، کارها هم که تقولق است و کارگران فصلی در انتظار وصلیِ به کار و بارند و... بنابراین به نظر میرسد مفیدترین کاری که در زمستان میشود کرد، این است که منتظر بهار باشیم!
ستم شتا کشیدم که بهار خواهی آمد / خم می ذخیره کردم که به کار خواهی آمد (امیرخسرو دهلوی) البته زمستان هر بدیای داشته باشد، خوبیهایی هم برای بعضیها دارد. برخی از مابهتران در زمستان شهروند جهانی میشوند و همزمان با ساکنان آن سر دنیا کریسمس میگیرند و درخت کاج تزئین میکنند. بابانوئل هم که خیلی غریبه نیست؛ شبیه همان حاجیفیروز خودمان است؛ کمی روسفیدتر! با این حساب چرا در یک جشن زمستانی بینالمللی، ننهسرما را به عقد بابانوئل درنیاوریم و عمونوروز را به نمایندگی شعبه خاورمیانه و آسیای غربی شرکت بابانوئل و شرکا منصوب نکنیم؟!
مردد روی گزینه دال اگر خدا بخواهد، برف...
مهناز محمدی:
۱. در روزهای آخر پاییز چطور به استقبال زمستان رفتید؟
الف) با جیب بیپول و نگاه حسرتبار به هندوانههایی که در عرض یک شب، از کیلویی هزار تومان به 2هزار تومان ارتقای پست سازمانی پیدا کردند. ب) در گیرودار زلزله، ساعتها توی صف بنزین ماندیم و با دوبرابرکردن مصرف بنزین سعی کردیم در هوایی غافلگیرکننده به استقبال زمستان برویم. ج) با پیگیری شایعات زلزله از کانالهای تلگرامی، لذت تعلیق تماشای یک فیلم ترسناک را به طور رایگان تجربه کردیم. د) به تعداد گزینهها راه برای رسیدن به جواب هست.
۲. با توجه به اینکه زمستان با جشنهای کریسمس همراه است، کدامیک از فعالیتهای زیر مناسبتر است؟
الف) با ارائه 2ضامن، چند چک و سند خانه از بانک، وام با سود ۱۸درصد بگیریم و برای تماشای جشن کریسمس به خارج برویم. ب) درخت کاج روبهروی خانه را قطع کنیم و به خانه ببریم. ج) یک کمپین راه بیندازیم و پیشنهاد کنیم همه روی عکس پروفایلشان در شبکههای اجتماعی کلاه پاپانوئل بگذارند. د) جوگیر نشویم و منتظر سال نوی خودمان بمانیم.
۳. با توجه به اینکه در پاییز، بیشتر از باران، زلزله داشتیم، به نظرتان در زمستان بهتر است شاهد کدام پدیده طبیعی باشیم؟
الف) بازشدن دهان زمین و بلعیدن همه ما. ب) بههمرسیدن کوهها و لهشدن اول، دشمنانمان و بعد خودمان. ج) حمله نهنگهای مرده شبهزامبی به اشیای نورانی مشکوک در آسمان. د) اگر خدا بخواهد، برف.
۴. پیشبینی شما درباره مهمترین خبر زمستان۱۳۹۶ چیست و آن را از زبان چه کسی خواهیم شنید؟
الف) افزایش 3برابری یارانهها/ یک راننده محترم تاکسی ب) جمعآوری پول از دانشآموزان شینآبادی برای خرید بخاری / وزیر آموزش و پرورش ج) افزایش بدبختی و فقر و فلاکت در آمریکا و اروپا / اخبار۲۰:۳۰ د) تصویب افزایش قیمت بنزین، دلار و عوارض خروج از کشور یا همان لایحه بودجه۹۷ / نمایندگان مجلس
رمزش بین خودمان ۸۰میلیون نفر بماند چطور یک زندگی گرم زمستانی داشته باشیم؟
عباس تربن:
خوب است آدم رمز و رموز موفقیت در یکچیزهایی را کشف کند. منظورم از «یکچیزهایی»، بیرونکشیدن گلیم از آب، بستن بار یا حتی یکشبه ره صدساله رفتن نیست؛ اینقبیل امور را که به طور طبیعی و رایگان در جامعه یاد میگیریم. ما در اینجا سعی میکنیم رمز موفقیت در یکچیزهای دیگری را پیدا کنیم که خیلی عواید مالی ندارند، اما آخ از معنویاتشان! این شماره: چطور یک زندگی گرم زمستانی داشته باشیم؟
* زمستان، فصل افسردگی است؛ سعی کنید هر جوری هست، خودتان را شاد و سرزنده نگه دارید. مثلاً بعد از کار بروید بیرون، سعی کنید قدمی چیزی بزنید. حالا اگر هوا به روال معمول زمستانها آلوده بود چطور؟ برگردید خانه و سعی کنید در کانون گرم خانواده احساس خوشحالی بهتان دست بدهد؛ به شرطی که زلزله نیاید البته که یکهو استرس کل خانواده هم به افسردگیتان اضافه شود! خب حالا میتوانید مجدداً برگردید به همان بیرون خانه (این بار بهاتفاق کانون گرم خانواده) و ببینید که چه حس خوب شادیآوری است تنفس در هوای آلوده. این است رمز افسردهنشدن در زمستان!
** حواستان باشد که زمستانهای این سالها مثل زمستانهای آنسالها نیستند؛ پس سعی کنید بیتوقع از فصل جدید لذت ببرید. بچه که بودم، پدر یکی از همکلاسیهایم بعد از تعطیلشدن مدرسه با یک ماشین مدلبالا میآمد دنبال فرزند عزیزش. حالا اگر قرار بود من هم توقع داشته باشم پدرم با یک ماشین مدلبالا بیاید دنبالم، حتماً میخورد توی ذوقم. چرا؟ چون نه ما ماشین مدلبالا داشتیم، نه پدرمان با ما از این داستانهای رمانتیک داشت و راستش را بخواهید نه اصلاً چنین کاری امکان داشت؛ چون خانه ما دقیقاً دیوار به دیوار مدرسه بود. درباره زمستان هم سعی کنید تعریف و توقعتان را از این فصل، با واقعیت هماهنگ کنید که یکوقت توی ذوقتان نخورد. زمستانهای ما مثل زمستانهای کشورهای مرفه بیدرد، آدمبرفی و گولهبرفی و بابابرفی و حتی برف ندارد! زمستانهای ما مثل بهارمان است و تابستانمان و پاییزمان؛ فوقش یککمی سردتر و شاید در مناطقی لیزتر. به قول معروف ظاهر و باطن همین است که هست و در نهایت، بیتوقعیاست رمز لذتبردن.
گفتوگوهای مجازی واقعاً مجازی زمستان در خانواده ننهسرما
پگاه شفتی:
«اَهمن» پسر بزرگ ننهسرما داشت با عصبانیت چیزی در تلگرام مینوشت؛ «اونموقع که شما دو تا داشتین تو خارجه درس میخوندین، من زیر بغلشو میگرفتم میبردم از این درمونگاه به اون درمونگاه! همون خانم «آفتاب به حود» یک بار زنگ نزد بگه حال مامانم چطوره؛ حالا که آلزایمر گرفته، نوبتی شده؟»
پیامک فرستاده شد و بلافاصله توسط «بهمن» دیده شد. بعد... Bahman Dadash is typing ؛ «چرا دعوا داری؟یه چند روزی ننه رو ببر تورنتو پیش خودت بلکه دوستای قدیمیشو اونجا ببینه (برف و سرما و یخبندونو...) شاید یادش بیفته کی بوده، چه ابهتی داشته.»
ننهسرما آلزایمر گرفته بود. اهمن و بهمن (پسرانش) و آفتاب به حود (تکدخترش) هر کاری از دستشان برمیآمد کرده بودند ولی فایده نداشت. سر سیاه زمستان هوا بهاری شده بود! از آنطرف، آفتاب به حود، شده بود نماینده شورای آسمان و صبح تا شب درگیر توییتکردن و پست در تلگرام گذاشتن بود.
در میانه یک جلسه با دستفروشان از دهان آفتابخانم دررفته و گفته بود: «بهعنوان دختر یک ننهسرمای آلزایمری، دستفروشی را که خرج پدر آلزایمریاش را میدهد، درک میکنم». مردم با سرعت خبر را در شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشتند و سیل نظرها زیر خبر دیدنی بود:
چنگیز دلانگیز: نعععع پلنگخانم: پس بوت نخریم؛ مثاینکه قرار نیست این زمستون برف و بارون داشته باشیم.
سایهجان: تو رو خدا شعور رو ببین! یک سرمایه زیستمحیطیمون دچار فراموشی شده، این خانم نگران بوت و چکمه زمستونشه! خدایا با کیا شدیم هفتاد میلیون؟!
پلنگخانم: بهتو چه آکله ...شده؟ ...خوریش به تو نیومده! همین که تو داری اتم محیطزیستو از زیر کرسی میشکنی کافیه!
یک عدد آقا نادر: دعوا نکنین! برای هردوتون بوت میخرم.
مهندس مملکت: دوستان این لینک را درباره پروژه هارپ مطالعه کنین! احتمالا آلضایمر[!] ننهسرما کار اونوریاس!
کتیخانم: موافغم[!]، منم درباره هارپ شنیدهام.
دانشجوی بدون بیمه: هارپ چیه بابا؟ ما خودمون هارپمذگان داریم. بیاین ببینین کامیونهای محله ما شب تا صبح چه غوغایی میکنن. خوبه ننهسرما فقط آلزایمر گرفته قاعدتاً از اینهمه دود و آلاینده میکرونی میبایست تا حالا خفه میشد!
جعفری: خودت خفه شی! درد و بلای ننهسرما بخوره تو سرت.
دانشجوی بدون بیمه: درست صحبت کن سیرابی! ...