• یکشنبه 4 آذر 1403
  • الأحَد 22 جمادی الاول 1446
  • 2024 Nov 24
پنج شنبه 30 فروردین 1403
کد مطلب : 222822
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/LgO7v
+
-

جدال زن 60ساله و خرس در ارتفاعات پیرانشهر

داخلی
جدال زن 60ساله و خرس در ارتفاعات پیرانشهر

زن 60 ساله كه برای چیدن گیاهان دارویی به ارتفاعات شهرستان پیرانشهر رفته بود، هدف حمله خرس قرار گرفت اما به طرز معجزه‌آسایی از این جدال هولناک جان سالم به در برد.
به‌گزارش همشهری، این حادثه سه‌شنبه 28فروردین رخ داد. آن روز زنی 60ساله به نام ازیزه به همراه شوهرش برای تفریح و چیدن گیاهان دارویی راهی ارتفاعات روستای «گرگول» پیرانشهر در آذربایجان غربی شده بودند که این حادثه رخ داد.
ناصر ابراهیمی‌آذر، پسر ازیزه درباره این اتفاق به همشهری می‌گوید: روز سه‌شنبه 28فروردین‌ماه بود که مادر و پدرم برای تفریح و گردش از شهرمان نقده راهی روستای گرگول پیرانشهر شدند. آنها صبح زود از خانه خارج شدند و در ارتفاعات روستای گرگول شروع به گشت و‌گذار کردند و گیاهان دارویی چیدند. بعد از مدتی پدرم از مادرم جدا شد و حدود 400-300متر از هم فاصله گرفتند و او به‌سوی ارتفاعات رفت. مادرم نیز همان اطراف همچنان به گشت و‌گذار و چیدن گیاهان دارویی مشغول بود که آن حادثه رخ‌داد.

حمله ناگهانی خرس
وی ادامه داد: حوالی ساعت12، وقتی مادرم سرگرم چیدن گیاهان کوهی و گشت زدن در ارتفاعات بود، ناگهان خرس به‌سوی او حمله کرد. خرسی که به‌گفته مادرم هیکلش چندین برابر او بود. آنطور که از زبان مادرم شنیدم، خرس از پشت یک صخره بیرون آمد و ناغافل به‌سوی مادرم رفت و به او حمله کرد. با چنگالش چندین بار به‌صورت مادرم ضربه زد و جراحات عمیقی درصورت، گوش و چشمش ایجاد و مادرم را بی‌حال کرد. بعد هم با دندان‌هایش از شانه مادرم را گرفت و حدود 20 تا 30 متر او را روی زمین کشید و با خود برد. اما هنوز هم نمی‌دانیم که چه اتفاقی افتاد که خرس از تصمیمش برای بردن مادرم منصرف شد و او را همانجا رها کرد و رفت. هر چه بود، باعث شد مادرم به طرز معجزه‌آسایی نجات پیدا کند.

درخواست کمک
زن 60ساله در جریان حمله خرس به‌شدت دچار جراحت و خونریزی شده بود. او که خود را از چنگال خرس رها شده دید، همه توانش را جمع کرد تا با گوشی‌اش ماجرا را به همسرش اطلاع دهد. پسرش می‌گوید: مادرم گوشی موبایلش را از جیبش درآورد و شانسی که آورد، آن نقطه آنتن داشت و به سرعت ارتباط برقرار شد و ماجرا را برای پدرم تعریف کرد. اما آنقدر ماجرا غیرقابل باور بود که پدر فکر کرد یک شوخی است. به همین دلیل به آرامی به‌سوی مادرم برگشت اما وقتی مادر را زخمی و بی‌رمق دید، وحشتزده او را به ماشین منتقل کرد و به یکی از بیمارستان‌های نقده برد. به‌گفته پسر ازیزه در بیمارستان با دیدن صورت زخمی و خونی ازیزه، پزشکان سریعا او را به اتاق عمل بردند و بینی شکسته‌اش را عمل کردند، صورتش را بخیه زدند و جراحاتش را پانسمان کردند. پسر ازیزه ادامه می‌دهد: بعد از عمل جراحی روی مادرم منتظر هستیم تا ببینیم که چشمش چقدر آسیب دیده است. به غیراز چشم، صورت و بدن مادرم نیز به‌شدت زخمی شده و او همچنان در بیمارستان است تا به‌طور کامل بهبود یابد.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید