• یکشنبه 4 آذر 1403
  • الأحَد 22 جمادی الاول 1446
  • 2024 Nov 24
یکشنبه 27 اسفند 1402
کد مطلب : 221249
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/nZA8l
+
-

به نام حاج عبدالله...

دیدگاه
به نام حاج عبدالله...

محسن‌مهدیان؛ مدیرمسئول

روزهای پایانی سال که می‌شود، دل‌ها غنج می‌رود برای «هجرت»؛ هجرت به دیار «وارثان زمین»، میقات «فراموش‌شدگان» و وعده‌گاه «عدالتخواهان».
جایی برای نفس کشیدن با «ولی‌نعمتان»؛ هم‌نفسی با «ولی‌نعمت» همسازی بندگی است. نخستین گام بندگی تماشای نعمت است؛ وه چه زیباست شکرگزاری از صاحبان اصلی انقلاب.
ولی‌نعمت نه‌تنها به ذوق عارفانه، بلکه به «فهم فقیهانه» آن پیرِ مرشد، تعبیری تاریخی از جنگ فقر و غنا بود که از عقلِ قلبش، «خورشیدرایان» می‌تابید و «چشمه‌ساران» می‌جوشید؛ قلبی که با «دقت انبیایی» و «توجه اوصیایی» زیباترین‌ها و بهترین‌ها در آن پهلو به پهلو جای گرفته بود.
روزهای پایانی سال، نسیمی خنک بر دل‌های جهادی می‌وزد و شوق خنکای این نسیم است که همه را آماده هجرت می‌سازد؛ هجرت به سرزمینی که محرومش می‌خوانند.
هجرت به سرزمین ندارها و آنان  که روزی به نامشان انقلاب زده شد. زاغه‌نشینان... کوخ‌نشینان... پابرهنگان... و مستضعفان؛ آنان که به خونشان نهضت به پا شد و مشت‌های گره کرده‌شان «درفش انقلابیون» و «حنجره مردانه‌شان» خرج طنین شعارهای اسلامی و به اسمشان «بیرق انقلاب» برافراخته و کنیه‌شان وارث سرزمین موعود نامیده شد.
انتظار این هجرت نیز طربناک است و لذت‌بخش. سوسوی رویایی ستاره‌های کویر و «صداقت بی‌وصف چشمان کودکان بادیه‌نشین» و «معصومیت و اخلاص کهنسالان چادرنشین» و «زندگی شاهانه و عزت‌مدار کپرنشینان صحراگرد» و «هوهوی غیرتی و شورانگیز بادهای صحرایی» که به موسیقی ابهت می‌وزد، دل از منتظران هجرت می‌برد.
کوله سفر که می‌بندی، قلبت می‌تپد و دلت آشوب و افکارت در خلجان و روحت صاعقه‌زده که امسال با چه توشه‌ای بازمی‌گردم و بارم چه می‌کنند و صله از کدامین بزرگ خواهم گرفت. یقین است. این اعتقاد جهادیون است که تنها کافی است قیام هجرت کنی. این هجرت نیتش نیز انسان‌ساز است.
فقط «آهِ یتیم» نیست که چون «خشم موسایی» دودمان به باد می‌دهد و خانمان‌برانداز است. شوق و شکر خنده‌های کودکان پابرهنه بیابان‌گرد نیز کار دم مسیحایی می‌کند. زیرکی خالصانه جهادگر است که در یک دست کاسه گدایی و دست دیگر به دستان یتیمان امیرالمومنین روحی فداه و عزیزان فاطمه زهرا سلام‌الله علیها در کوچه‌پس‌کوچه‌های دلگان، نهبندان، زابل، رمشک، جلگه، قلعه گنج و بشاگرد داده است.
جهادگران، این سرزمین را با ولی‌نعمتانشان نشان کرده‌اند تا «روز واقعه» شهادت دهند که اینان قدردان بودند و شکرگزار.
اما این سبک زندگی به یاد و نام زعیمی چون حاج عبدالله والی است. زندگی این پیر معرکه و پهلوان اخلاق است که سبک زندگی جهادی را تصویر می‌کند. خطبه گود وقتی خوانده می‌شود که عرق ورزشکار علی‌گویان کف آن بریزد. جهاد نیز وقتی نام جهادی به‌خود می‌گیرد که به امثال حاج عبدالله مزین شود.
محبت دامنگیر حاج عبدالله چنان کرده بود که در ممات و حیاتش بشاگرد را به نام او می‌شناختند و می‌شناسند. شخصیت «کوه‌آسا و صخره مانند» حاج عبدالله است که «دیوارهای درد» کپرهای بشاگرد را به‌هم می‌ریزد و جای آن‌ را عشق به انقلاب و خمینی مزین می‌سازد. زندگی «علی‌پسند» و «آتش گل انداخته» از ولایت‌پذیری‌اش است که گوش جان به فرمان امامش می‌سپارد و با هجرت از تهران به دیار فراموش‌شدگان، والی قلب‌های بشاگرد می‌شود.
همه عمر این «اهل خاک» و «اهل درد» در خدمت به بشاگرد گذشت. اما «بذله روحانی» و «تذکره جانسوزش» وقتی است که ابروان درهم می‌کشد و لب می‌گزد و رخ پراندوه می‌کند و چندین‌بار با دست بر پشت دست می‌زند و می‌گوید: «سال‌ها گذشت، اما هیچ برای مردم بشاگرد نکردم.» سّر قلندری را باید از او آموخت.
و امروز جهادیان به حکم ادب و تعزیت بر نام متبرک این «پیر صاحب زنگ و صاحب ضرب» بوسه می‌زنند و از راه دل برش اقتدا می‌کنند.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید