دندان شیر قلب گنجشک!
تفاوت رویکرد تیمملی در مقایسه با تیمی مثل ژاپن، غالبا به «ابزار متفاوت» دو تیم در خط حمله ربط داده میشود اما بهنظر میرسد کارلوس کیروش، یکی از پرستارهترین خطوط حمله تاریخ تیمملی را در اختیار داشته است. سردار آزمون چندین سال در فوتبال روسیه توپ زده و انتظار میرود آشناییاش با شرایط بازی در این کشور، بهسود فوتبال ایران تمام شود. «رضا قوچاننژاد» در دو فصل گذشته در ترکیب هیرنفین خوش درخشیده است. علیرضا جهانبخش کفش طلای فوتبال هلند را تصاحب کرده و سامان قدوس سابقه انتخاب بهعنوان بهترین مهاجم لیگ سوئد را در کارنامه دارد. کریم انصاریفرد نیز دوران فوقالعادهای را در یونان پشتسر گذاشته و مهدی طارمی در الغرافه، مایههایی از یک مهاجم بزرگ نشان داده است. شاید اگر بازیکنانی مثل علی علیپور و مرتضی تبریزی بدون تجربه اروپایی همه دارایی ایران در خط حمله بودند، توجیه در اختیار نداشتن ابزار مناسب برای حمله کردن پذیرفتنی بهنظر میرسید اما «قلب گنجشک» تیمملی اجازه استفاده از «دندانشیر» را به این تیم نداد. همه این ستارههای هجومی «گلزدن» را از بر هستند اما به شرطی که اساسا چنین وظیفهای داشته باشند. یک مقایسه ساده بین آنها و خطوط حمله تیمهای قبلی ایران در جامهای جهانی، حقایق زیادی را درمورد پتانسیل هجومی این تیم آشکار میکند.
جامجهانی 1978؛ داخلیها
همانند همه نفرات دیگر فهرست حشمت مهاجرانی برای جامجهانی آرژانتین، مهاجمان آن تیم نیز در ایران توپ میزنند و در بین آنها هیچ لژیونری وجود داشت. غفور جهانی 27ساله، تنها مهاجم بالای 23ساله آن تیم به شمار میرفت. حسین فرکی و بهتاش فریبا از پاس، حسن روشن از استقلال و مجید بیشکار و حمید مجد تیموری از شهباز دیگر نفرات هجومی تیم78 محسوب میشدند. سن و تجربه کم، اصلیترین ویژگی این خط حمله بود. بهجز جهانی، همه مهاجمان دیگر در اوج جوانی به تیم ملحق شده بودند و هنوز حتی در سطح باشگاههای داخلی، موفقیت چندانی در کارنامه نداشتند.
جامجهانی 1998؛ دو ستاره و دیگر هیچ
علی دایی و خداداد عزیزی، زوج بوندسلیگایی خط حمله ایران در جامجهانی1998 بودند. شهریار هنوز به بایرن نپیوسته بود و در آرمنیابیلهفلد توپ میزد و خداداد عزیزی نیز در عضویت باشگاه کلن قرار داشت. این دو ستاره در خط حمله تیمملی عملا بدون جایگزین بودند. تیم طالبی تنها دو مهاجم دیگر داشت که قبل از جامجهانی، حتی در یک دیدار دوستانه برای ایران به میدان نرفته بودند و بدون بازی ملی راهی اردوی فرانسه شدند. علی لطیفی 22ساله در بهمن بازی میکرد و بهنام سراج 26ساله پیراهن صنعتنفت آبادان را بر تن داشت. اگر قبل از جام مصدومیتی برای دایی و عزیزی بهوجود میآمد، احتمالا تیمملی ناچار میشد با یک مهاجم به مصاف رقبا برود. چرا که لطیفی و سراج ابدا برای چنین موقعیتی آماده نبودند.
جامجهانی 2006، دایی و هلیکوپتر!
وقتی تیم برانکو به جامجهانی 2006 آلمان صعود کرد، چند سال از بازگشت علی دایی به فوتبال ایران سپری شده بود. او در 37سالگی برای صباباتری تهران به میدان میرفت و بهویژه در سطح ملی از فرم آرمانی فاصله داشت. وحید هاشمیان نیز که فصل قبل از جامجهانی را در بوخوم پشتسر گذاشته بود، در طول فصل با بیش از 2000دقیقه بازی، تنها توانست 4گل در بوندسلیگا و یک گل در جامحذفی بهثمر برساند. بهجز این دو نفر، آرش برهانی پاس، رضا عنایتی استقلال و رسول خطیبی سپاهان نیز بخشی از خط حمله تیمملی بودند. بازیکنانی که نه در آن مقطع و نه در سالهای بعد، هرگز نتوانستند در تیمملی مثبت و موثر نشان بدهند. دایی روزهای بد و پرانتقادی را در تیمملی سپری میکرد و نیمکتنشینها، در حدی نبودند که خودشان را از سایه یک نام بزرگ خارج کنند و در ترکیب پرفسور بدرخشند.
جامجهانی 2014؛ قبل از بلوغ
تعداد مهرههای هجومی تیم 2014 به مراتب کمتر از تیمملی در جامجهانی2018 بود. در روسیه، دست کیروش برای هر تغییری در خط حمله باز بهنظر میرسید اما 4سال قبل اوضاع ابدا شبیه این دوره نبود. گوچی مهاجم ثابت تیمملی به شمار میرفت که در چارلتون بازی میکرد. تجربه بازی در چمپیونشیپ برای قوچاننژاد چندان موفقیتآمیز بهنظر نمیرسید. کریم انصاریفرد نیز هنوز لژیونر نشده بود و برای تراکتورسازی تبریز به میدان میرفت. علیرضا جهانبخش نیز تنها دومین فصل حضورش در لیگ هلند را سپری میکرد و قبل از جامجهانی، در دسته دوم لیگ این کشور توپ میزد. کیفیت این نفرات در برزیل، با تیمی که ستاره لیگ روسیه، آقای گل لیگ هلند، مدعی آقای گلی لیگ یونان و بهترین مهاجم فصل لیگ سوئد را در اختیار دارد، قابل مقایسه نیست.