
روشندلان، مهمان سلطان

روشندلان مازندرانی به زیارت بارگاه سراسرنور رضوی مشرف شدند.
آقای مهربان مهمان دارد، کاروانی از جامعه نابینایان و کمبینایان مازندران آمدهاند تا با چشم دل، زیارت کنند و دلشان روشن به دیدار پرنور « شمسالشموس» شود.
صدای عصاهای سفیدشان در صحن و سرای رضوی میپیچد، قدمهایشان پرطنین است؛ یکیشان هم، دست در دست مادرش سپرده، تا «مادر»، رفیق همیشگی سالهای پرنشیب زندگیاش، دستش را به پنجره فولاد برساند.
از زیباییهای این کاروان این است که مدیر کاروان، آقای «مسلمی»، خودش هم از جامعه نابینایان است، روشندلی که ۶سال گذشته، کاروانهای زیادی را از شمال به شرق کشور و سرزمین خورشید رسانده، تا دلهایشان با زیارت ثامن الحجج(ع) زنده شود.«مریم قاجاری» یکی از بانوان نابینای کاروان، به مسجد گوهرشاد که میرسیم، گوشه دنجی مینشیند؛ سرصحبتمان که باز میشود، میگوید:
« از امام رضا (ع) خواستم هوای ما رو داشته باشه، فردی نابینا هستم دست و بالمان باز شود و از تنهایی نجات پیدا کنیم.»
خوشحالی و شعف حضور عاطفه زیر گنبد فیروزهای، دوستانش را هم به وجد آورده و شور و شوقش در کلماتش هم پیداست، میگوید:«من هنرمندم، معرق کارم، عروسکسازی هم میکنم، مدتی است دستانم کمتوان شده و کمتر کار میکنم. از «آقا جانم» خواستم رمق به دستانم برگردد تا در کار موفق باشم.» «حکیمه» هم عاقبت بخیری خودش و خانوادهاش را میخواهد و 2بار تکرار میکند: «ازش سلامتی خواستم سلامتی»
حاج آقای مسلمی هم با نوههایش عکس یادگاری میاندازد، وقتی می پرسم، «حاجتت چه بود؟»، دل نازکترین زائر کاروان میشود و چشمانش پرآب، میگوید:«سلامت
2 فرزندم» و میرود و دستهایش را در پنجره گره میزند تا از انیسالنفوس شفا بطلبد. بعد روشندلان با نوای مداح همراه میشوند «آمدمای شاه پناهم بده؛ خط امانی زگناهم بده»