افسوس
رؤياي قهرماني آسيا براي تيمي که ژاپن را به خانه فرستاده بود چگونه به کابوس تبديل شد؟
بهروز رسایلی- روزنامهنگار
کمیته تعیین علل ناکامی؛ این شاید دیرپاترین و مستمرترین کوشش در فوتبال ایران برای شناسایی علل ضعف و تلاش برای از بین بردن آن باشد، اما مشکل اینجاست که اغلب اوقات این سعی و خطاها به جایی نرسیده. همین الان هم مثل 4سال قبل، مثل 8سال و 12سال قبل و حتی خیلی پیش از آن، انواع برنامههای کارشناسی برای پیبردن به دلیل ناکامی تیم ملی در جامملتهای آسیا روی آنتن رادیو و تلویزیون برپاست، اما اگر قبلیها به جایی رسیدند، اینها هم افاقه خواهند کرد! بگذریم. تیم ملی در دوحه بیش از هر زمان دیگری به شکستن طلسم نیمقرن دوری از قهرمانی آسیا نزدیک بود و مخصوصا راهیابی اردن به فینال این باور را تقویت کرده بود که این دفعه دیگر کار تمام است، اما نشد که نشد. شکست ناباورانه برابر قطر، حلاوت پیروزی بر ژاپن را شست و برد و کاری کرد که شاید خیلیها با خودشان گفتند کاش به همان ساموراییها میباختیم که توجیه بیشتری داشته باشد! اینکه چطور رؤیای قهرمانی بر باد رفت، حتما دلایل خاص خودش را دارد که کم هم نیستند، اما در این مطلب بهطور اجمالی 2مورد از آنها را مرور میکنیم.
اشباع زودهنگام
از همان جشن مفصل پایان بازی با ژاپن بوی نوعی «سیر شدن» در تیم به مشام میرسید. فضای بسیار خطرناک حاکم بر تیم کاملا شبیه اتمسفر بعد از بازی با ولز در جامجهانی بود. همانطور که آن خوشباوری و زوداقناعی با شکست تلخ برابر آمریکا جواب داده شد، اینبار هم قطریها ایران را از خواب شیرین برتری برابر ژاپن بیدار کردند. بله؛ تیم ملی نمایش بسیار شایستهای برابر ژاپن داشت، اما اولا پیروزی یکی از 2تیم برتر آسیا برابر دیگری واقعا آنقدرها هم چیز عجیبی نبود که آن همه بابتش ذوق کردیم (همانطور که تا پیش از این بازی هم همه آمارها در تقابل ایران و ژاپن برابر بود)، ثانیا ساموراییها واقعا تورنمنت بدی داشتند. آنها با «صفر» کلینشیت قطر را ترک کردند، حتی از تیمی مثل ویتنام 2گل خوردند و به عراق هم باختند. ما اما با خودمان فکر کردیم شاخ غول را شکستهایم و قطر و اردن باید نجنگیده برابر تیم ملی زانو بزنند و تسلیم شوند. با این حال، خیلی طول نکشید که به بدترین شکل ممکن از این اوهام و خیالات خارج شدیم.
انتقادهایی که جدی گرفته نشد
میگویند انتقادکردن بعد از ناکامی راحتترین کار دنیاست، اما قبل از فاجعه هشدار داده بودیم. تمام اسناد و مدارکش هم هست. مثل خیلیهای دیگر، بهعنوان ناظر به دفعات به ضعف ساختار دفاعی ایران اشاره کردیم و گفتیم «یک بار جستی ملخک، اما آخر تو دستی ملخک». تیم ملی فقط با یک کلینشیت برابر هنگکنگ از تورنمنت خارج شد که حقا و انصافا باید گفت همان هم حقمان نبود. بهعلاوه بارها در مورد عملکرد پرفراز و فرود تیم ملی در قطر هم سخن گفته شد. حتی بعد از پیروزی بر ژاپن و در آن فضای خوشخوشان هم در مورد «هراس از سینوس» نوشتیم و گفتیم با این روند که یک بازی خوب باشیم و بازی دیگر بد، سخت است به جام برسیم، اما متأسفیم که مصلحت قوم در نشنیدن بود. بنابراین همه انتقادات را از سر غرض و حسادت دانستند، کار خودشان را کردند و زمانی به هوش آمدند که فهمیدند قطر بعد از 6باخت پیاپی برابر تیم ملی ایران که در تمام آنها فقط یک گل زده بود، در یک مسابقه، 3گل به تیم ملی زد و رؤیای صعود به فینال را باطل کرد. افسوس!