
بوی گل سوسن و یاسمن آید

ماجرای ساخت این اثر در یکی از محلههای ارمنینشین پایتخت هم خود قصه کاملی است از خفقان حاکم بر آن روزها و شور انقلابی جوانان هنرمندی که میخواستند با این سرود سهمی در بازگشت امام خمینی(ره) به وطن و پیروزی انقلاب داشته باشند. مرحوم محمدعلی ابرآویز، بچه محله عودلاجان که آن روزها سازنده بسیاری از سرودهای انقلابی بود، سرود «بوی گل سوسن و یاسمن آید» یا همان«دیو چو بیرون رود» را زمانی ساخت که امامخمینی(ره) هنوز در تبعید بود. وقتی امام(ره) هنوز در پاریس بودند، انقلابیون خبر علاقه امام(ره) برای بازگشت به وطن را به ابرآویز دادند و از او خواستند سرودی با همین مضمون بسازد. اما ساخت چنین سرودی آن هم در دل خفقان کار آسانی نبود. ابرآویز اما راهی برای ساخت این سرود پیدا کرد. مرتضی قاضی، محقق تاریخ شفاهی و خاطرهنگار محمدعلی ابرآویز، در یادداشتی درباره آثار او مینویسد: «ابرآویز اعضای گروه سرود خود را با همفکری شهید دکتر مفتح و مرحوم آیتالله طالقانی از جوانانی که در مجالس این بزرگواران شرکت داشتند، انتخاب کرد. او در اوج روزهای حکومت نظامی با هزینه شخصی خود استودیوی موسیقی اجاره کرد، اعضای گروه سرود را آنجا گرد آورد و به شکل مخفیانه سرودهای انقلابی میساخت.» ابرآویز برای ساخت سرود «دیو چو بیرون رود» همراه با جمعی از نوازندگان و گروه سرود، شبها که حکومت نظامی برقرار میشد به استودیویی در طبقه زیرزمین یک ساختمان در خیابان لارستان، در محله شهید مطهری کنونی میرفتند. نوازندگان و خوانندگان حتی پابرهنه وارد استودیو میشدند تا مبادا ردی از آنها بماند و شست گشتیها که تمام شب در خیابانهای اطراف کشیک میدادند خبردار شود. ساخت سرود آن هم در سکوت نیمهشب کار آسانی نبود. تولیدکنندگان اثر گفتهاند «بوی گل سوسن و یاسمن آید» ساخته نمیشد اگر ارامنه این محله ارمنینشین با آنها همکاری نمیکردند. وقتی آنها مشغول ضبط بودند یا هنگامی که پنجرهها را برای تهویه هوای استودیو باز میکردند، جمعی از جوانان انقلابی ارمنی پشت پنجرهها کشیک میدادند. اما ماشینهای گشت که تمام شب در خیابانها دور میزدند دستبردار نبودند. با وجود این، جوانان ارمنی ترفند تازهای رو کردند. آنها یک طناب زنگولهدار را مقابل پنجره استودیو نصب کرده بودند که هر وقت گشتیها رسیدند طناب را بکشند و با به صدادرآمدن زنگوله هنرمندان را باخبر کنند. گشتیها که میرسیدند، زنگوله به صدا در میآمد و صدای سازها میخوابید.
بوی گل سوسن و یاسمن آید
عطر بهاران کنون از وطن آید
جان ز تن رفتگان سوی تن آید
رهبر محبوب خلق از سفر آید
دیو چو بیرون رود فرشته در آید
دیو چو بیرون رود فرشته در آید
بگذرد این روزگار تلختر از تلخ
بار دگر روزگار چون شکر آید