سرگرد سمانه مهربانی*
اداره فقدانیهای پلیس آگاهی ادارهای است که مراجعه کنندگانش دنبال گمشدهشان هستند؛ مراجعه کنندگانی که عمدتا با ذهنی لبریز از پشیمانی به آن قدم میگذارند و در تمام لحظات تشکیل پرونده این سؤالات که چرا بیشتر به او محبت نکردم؟ چرا بیشتر به او توجه نکردم؟ چرا نتوانستم از اعضای خانوادهام محافظت کنم؟ چه کردم که خیابان را به جای خانه انتخاب کرد؟ و... لحظهای رهایشان نمیکند.
مثل روزهای قبل وارد اداره فقدانیها میشوم و نگاهم میچرخد دور اتاق برای پیدا کردن سوژه تازهای برای مصاحبه و نوشتن. پیرزنی توجهم را جلب میکند. روبهروی افسر پرونده نشسته و توی کیفش دنبال چیزی میگردد. به آنها که میرسم دو عکس از کیفش خارج میکند و روی میز در مقابل افسر پرونده میگذارد و میگوید: جناب سروان باورتان میشود هر دوی این عکسها یک نفر هستند؟ و ادامه میدهد: عکس اول تصویر چند سال پیش دخترم شیواست و عکس دوم را چند وقت پیش از او گرفتم. وقتی برای چندمین بار گمش کردم و چند روز بعد گوشه خیابان بیهوش پیدایش کردم. میبینید شیشه با دخترم چه کرده؟ از آن زیبایی و طراوت چیزی جز این چهره لاغر و چروکیده باقی نمانده است.
از پیرزن میخواهم درباره دخترش تعریف کند. با حسرت به عکس زیبای پیش از اعتیاد شیوا نگاه میکند و میگوید: شیوا دختر خوب و مهربان من بود. من هر کاری از دستم برمیآمد برای موفقیت و خوشبختیاش انجام دادم. مدرسه خوب، رشته هنری خوب، ورزش، سفر، هر چیزی که فکرش را بکنید. همهچیز خوب بود تا وقتی که با پویا آشنا شد. من اصلا احساس خوبی نسبت به پویا نداشتم اما چون دخترم عاشقش بود با ازدواج آنها موافقت کردم. چند وقت بعد از ازدواجش به خانهشان رفتم تا به دخترم سر بزنم. کلید خانه را داشتم. وقتی در را باز نکرد با کلید خودم وارد شدم . آنجا برای نخستین بار با بلایی که سر دخترم آمده بود روبهرو شدم و او را بیهوش و خمار در گوشه خانهاش پیدا کردم. شیوا معتاد به شیشه شده بود و از آن روز کار من شد پیگیری درمان دخترم و ترک دادن او و البته چرخه باطلی از تلاش. چون تمام زحمات من بهخاطر تأثیر منفی دامادم و نفوذی که روی شیوا داشت به هدر میرفت و به نتیجه نمیرسید. حالا هر دوی آنها کارتن خواب شدهاند و کار من شده پیدا کردن شیوا و همسرش و تلاش برای ترک اعتیاد آنها؛ اما متأسفانه انگار به زندگی فلاکت بار در خیابان و اعتیاد عادت کردهاند. هر بار بهخودم میآیم. میبینم دوباره خانه را ترک کرده است. نمیدانم جدیدا چه موادی مصرف میکنند. یکبار که آنها را پیدا کردم کاملا دچار تغییر شخصیت شده بودند. دخترم فکر میکرد مرد است و تیپ و رفتار مردانه داشت و در کمال ناباوری شوهرش لباس و آرایش زنانه داشت. انگار بهخاطر مصرف نوع خاصی از مواد روانگردان جایشان از لحاظ رفتار و شخصیت با هم عوض شده بود.زن لحظهای مکث میکند و ادامه میدهد: خانم واقعا سخت است که نتیجه و میوه زندگیات را اینطور ببینی. اینکه چطور آرزوهایت به باد رفته و باید شاهد پرپر شدن دخترت در خیابان باشی. شاید اگر بیشتر تحقیق میکردم و به جای دل دادن به خواستههای دختر جوان و بیتجربهام حساسیت بیشتری در بررسی وضعیت خواستگارش نشان میدادم اینطور خودم و دخترم به این چاه نمیافتادیم و اسیر این مسیر بیبازگشت رو به سقوط و تباهی نمیشدیم.
* رئیس اداره اجتماعی پلیس آگاهی تهران
نظریه کارشناس
افراد به دلایل زیاد و متفاوتی به موادمخدر و مواد روانگردان رو میآورند. از آنجا که وابستگی روانی به مواد روانگردانی مانند شیشه بسیار بالا است اقدام به ترک این مواد باید تحت نظر متخصص روانپزشک و روانشناس و برخورداری از درمان دارویی وهمچنین خدمات مشاوره فردی و خانوادگی انجام پذیرد و صرف پاکسازی جسمی و ترک اجباری مواد تضمینی برای پاکی فرد نیست و بسیاری از این افراد بلافاصله پس از ترک دچار لغزش و مصرف مجدد مواد میشوند. والدین باید بدانند عشق به فرزند به معنی پذیرش بیچون و چرای همه خواستههای او نیست بلکه کمک به او برای گرفتن بهترین تصمیم است. در این روزگار برای تربیت صحیح فرزندان باید مطالعه کرد و آموزش دید. آگاهی و برخورداری از مهارتها و شیوههای فرزندپروری کمک میکند تا فرزندی با اعتمادبهنفس و برخوردار از حس ارزشمندی تربیت کنیم که به راحتی تسلیم پیشنهادهای اشتباه اطرافیانش نشود و توانایی نه گفتن به هر درخواست آسیب زا و خطرآفرینی را داشته باشد.
چهره غمانگیز شیوا
در همینه زمینه :