وداع با حاج صادق و یارانش
حال و هوای تهران در روزهای تشییع یاران سردار سلیمانی
الناز عباسیان- روزنامهنگار
هفته جاری با خبر تکاندهنده شهادت چندتن از نیروهای قدس سپاه در حمله تروریستی رژیم صهیونیستی به ساختمانی در محله «مزه» واقع در غرب دمشق شروع شد. در این حمله پاسدار شهید سردار صادق امیدزاده، پاسدار شهید سردار حسین محمدی و پاسدار شهید محمدامین صمدی، پاسدار شهید علی آقازاده و پاسدار شهید سعیدکریمی به قافله شهدای مدافع حرم ملحق شدند.
صبح دیروز پیکر 3تن از این شهدا با حضور مسئولان و اقشار مختلف مردم در شهرک شهید محلاتی تشییع شد. در ادامه گزارشی کوتاه از حال و هوای مردم در بدرقه یاران سردار سلیمانی را میخوانید.
انتقام خون شهدا را میگیریم
دختر جوانی با گوشه روسری از پشت عینک، مدام اشک چشمانش را پاک میکند .به سراغش میروم و سرصحبت را باز میکنم. خودش میگوید: «حاج صادق همسایه ما بود. اما حیف که بعد از شهادتش تازه فهمیدیم او که بوده. متأسفانه شناخت زیادی از این شهدایی که به بدرقهشان آمدم، ندارم اما یک چیز را میدانم و آن این است که اسرائیل مستأصل از جنگ غزه، دست به چنین کارهایی زده است. میخواهد با ترورها، روی رسوایی و جنایت جنگیشان در غزه سرپوش بگذارد. از این رژیم کودککش هر کاری ساخته است. اما از همین جا و درکنار پیکر مطهر شهدا میگوییم که راه این شهدا ادامه دارد و انتقام سخت میگیریم.»مجید رجبزاده از میهمان های این مراسم است و خودش حرف را باز میکند: «منزل ما همین محدوده شهید محلاتی است و بر خود واجب دانستم در این مراسم شرکت کنم. اما امروز دیدم از گوشه و کنار شهر و وسط هفته کلی آدم به بدرقه شهدا آمده و این نشان میدهد شهدا حلقه اتصال مردماند. شهدا عامل وحدتاند.»
حاج صادقها را بشناسیم
نزدیک مراسم پیرزنی به سختی خودش را به جمعیت میرساند، نه عصا و نه دست دخترش که او را همراهی میکند هیچکدام در برابر انگیزهای که در دلش دارد، کمک حال قدم برداشتنش نیست. خودش میگوید: «با این پا درد شدیدم حتی خانه بچهها هم نمیروم اما اینجا فرق دارد. آمدهایم برای بدرقه حاج صادق… دخترم میدانی حاج صادق که بود؟» برای پاسخ به این سؤال زبانم قفل میشود. چقدر از حاج صادق این سرباز گمنام امام زمان(عج) میدانیم؟ تمام داشتههایمان روی همین جملات خلاصه میشود: «صادق امیدزاده (حجتالله امیدوار)، مسئول اطلاعات سپاه قدس بود که در سوریه شهید شد. همین!» پیرزن با نگاه مهربانش سری تکان میدهد و میگوید: «دخترم من هم تا همین حد میدونم اما شما که وظیفه تون نوشتن از شهداست، برید تحقیق کنید و بپرسید؛ بیایید به مردم و به جوانها بگید که حاجصادقها چه کارهایی برای امنیت این سرزمین کردند. فرقی نمیکنه در سوریه شهید شده یا ایران. هدف شون مقدسه! اینها را برای جوانهاتر توضیح بدید.» حرفش منطقی است و با زبان خودش جهاد تبیین را برای ما یادآوری میکند.