گفتوگو با مسعود اطیابی پولسازترین کارگردان سینمای ایران در این سالها
هرگز فیلم مبتذل نساخته ام
سعید مروتی- روزنامهنگار
کارگردان درامها و کمدیهای اخلاقی دهه80 سینمای ایران (با فیلمهایی چون «مصایب دوشیزه»، «خروس جنگی»، «شرط اول» و «اخلاقتو خوبکن») از نیمه دوم دهه 90، به چهره پرکار و موفق سینمای موسوم به بدنه تبدیل شد. مسعود اطیابی در فاصله سالهای ۱۳۹۷ تا ۱۴۰۲، فیلمهایی روی پرده داشته که همیشه جزو 2فیلم رده بالای جدول گیشه بودهاند. مروری بر اسامی این فیلمها و میزان موفقیتشان در گیشه، نشان میدهد که اطیابی در این سالها بهتر از هر کارگردان دیگری توانایی برقراری ارتباط با مخاطب را داشته است. «تگزاس»، «تگزاس۲»، «دینامیت»، «انفرادی» و «بخارست» کمدیهای موفق و پرفروش اطیابی در این سالها بودهاند و حالا هم «هتل» روی پرده است که بعد از «فسیل» پرفروشترین و پرتماشاگرترین فیلم امسال است و باید در سال۱۴۰۳ منتظر «تگزاس۳» باشیم که اگر اتفاق غیرمنتظرهای رخ ندهد، موفقیت تجاریاش تضمین شده بهنظر میرسد. با مسعود اطیابی درباره مسیری که در این سالها طی کرده گفتوگو کردهایم؛ کارگردانی که دل پری از برخی همکارانش دارد...
از سال۹۶ به بعد تقریبا هر سال فیلم کمدی روی پرده داشتهاید که جزو فیلمهای صدرنشین جدول گیشه بودهاند. سالی هم بوده که هردو فیلم بالای جدول فروش، کمدیهای شما بودهاند. بهجز سال۹۹ که بهخاطر کرونا عملا چیزی به نام اکران عمومی وجود نداشت، گیشه سینماها با کمدیهای مسعود اطیابی گره خورده است. چنین تداومی در سینمای ایران بیسابقه است. سال۹۵ «ماه گرفتگی» را ساختید که یک درام سیاسی بود و بعد از آن با «تگزاس» تغییر مسیر دادید و فعالترین کارگردان سینمای ایران در حوزه کمدی شدید. این تغییر مسیر چگونه اتفاق افتاد؟
البته قبلش من «خروس جنگی»، «اخلاقتو خوب کن» و «شرط اول» را ساخته بودم که آنها هم کمدی بودند.
جنس کمدیهای دهه 80شما با کمدیهای این سالهایتان خیلی فرق میکند.
شاید بشود گفت از «تگزاس» به این سو کمدیهایی ساختم که وجه سرگرمکنندگی بیشتری داشتند.
سرگرمکنندهتر به چه معنا؟
جوری که تماشاگر لذت بیشتری از آن ببرد و وقتی فیلم را میبیند3، 2 صحنهاش در یادش بماند و بگوید باهاش حال کردم و حالم جا آمد. ما این را در فیلمهای اکشن هم داریم که سکانسهای پرتحرک و پرحادثهای که شاید پرداخت اغراقآمیزی هم دارند را در یاد میسپارد؛ صحنههایی که تماشاگر با علم به اینکه اغراقآمیز و اصطلاحا خالیبندی است و ربطی به واقعیت ندارد را دوست دارد و با آنها حال میکند؛ صحنههایی که در آنها حرکات رزمی و نمایشی وجود دارد و تماشاگر از دیدنشان لذت میبرد. این در ژانرهای دیگر هم هست. تماشاگر به سالن سینما آمده که سرگرم شود و لذت ببرد، با اتفاقها و دیالوگها تفریح کند و با موقعیتهای داستانی و شخصیتها سرگرم شود و لذت ببرد. اینها فارغ از بحثهای مضمونی و محتوایی است.
شما تا قبل از تمرکز بر ساخت کمدی، کارنامه متنوعی داشتید. میشود گفت که تقریبا همه گونه فیلم ساخته بودید؛ از کمدی اخلاقی تا درام سیاسی. در این سالها فقط کمدی ساختهاید. این محصول همراهی با موج کمدیهایی بود که از دهه90 به ژانر مسلط سینمای ایران تبدیل شد؟
نه اتفاقا برعکس، زمانی که ما آمدیم سراغ کمدی، خیلی ساخت این نوع فیلمها پررنگ نبود و ساخته میشد البته کمدی قبل از اینکه شما شیفت کنید روی این ژانر هم ساخته میشد.
البته کمدی قبل از اینکه شما شیفت کنید روی این ژانر هم ساخته میشد کمتر فیلمهایی مثل «نهنگ عنبر» و «من سالوادور نیستم» با بازی رضا عطاران در سالهای۹۴و۹۵ اکران شده بودند.
تعدادشان خیلی نبود. احساسم این بود که بعد از برخی تحولات اجتماعی و اقتصادی سینما باید بستری برای فراغت مردم از مشکلات بیرونی ایجاد کند. این کمدیها محصول این دیدگاه بود که چطور با سینما حال مردم را بهتر کنیم. آن وجه سرگرمکنندگی را بیشتر درنظر گرفتیم. شاید یک دلیل موفقیت «تگزاس» یک و دو و بقیه کمدیها این بود که در این فیلمها قرار نبود از موضع بالا و بهعنوان دانای کل، مضمون و محتوایی به مردم تحمیل شود. البته این بهمعنای بیمحتوا بودن کمدیها نیست؛ مثلا در «تگزاس» نقدی بر شیوه مهاجرت دارد یا «تگزاس۲» بحث ازدواج در سنین بالاتر را بهعنوان یک حق انسانی مطرح میکند؛ حقی که خیلیها آن را نادیده میگیرند و ما به شکل طنز مطرحش کردیم. در «دینامیت» که اصلا محتوا حرف اول را میزند و موقعیتهای کمدی در دل محتواست که شکل میگیرد. حرفی که «دینامیت» میزند مهم است و در نسخه کاملش این حرف خیلی بهتر و دقیقتر مطرح شده بود تا نسخهای که پروانه گرفت و اکران شد. سعی کردم در کمدیها هیچکدام از فیلمها به هم شبیه نباشند. جز «تگزاس»ها، بقیه فیلمها ارتباطی به هم ندارند؛ نه از نظر ساختار و نه مضمون؛ مثلا در «هتل» میزانسنها با «دینامیت» خیلی متفاوت است. در «دینامیت» نوع قاببندیها ساده است و در «هتل» به کل جور دیگری کار کردیم. تفاوت را هم تفاوت روایت و الزامات فیلمنامه رقم میزند. مردم هم این تفاوت را احساس میکنند. مردمی که نیاز به شادی دارند و شاید فیلمهای من در این زمینه پاسخ مناسبی به نیاز مردم میدهند و به همین دلیل در گیشه موفق بودهاند.
خیلی از دوستان و همکاران ما، منتقدان و سینمایینویسان اعتقاد دارند کمدیهای پرفروش این سالها بهدلیل نزدیکی به خطوط قرمز به فروش بالایی رسیدهاند.
مثلا چه خطوط قرمزی؟
خطوط قرمز سیاسی و اجتماعی که معمولا در کمدیها با آنها شوخی میشود. در حوزه مسائل جنسی هم شوخیهایی میشود.
در حوزه مسائل سیاسی و اجتماعی شاید به خطوط قرمز نزدیک شده باشیم، اما در مسائل جنسی، من حتی از فاصله خیلی دورش هم رد نمیشوم. سعی میکنم خیلی رعایت کنم. نمیخواهم خیلی هم پاستوریزه رفتار کنم، اما هرگز حریمشکنی نمیکنم. این انگ دروغینی است که برخی منتقدان به فیلمهای من زدهاند که درباره دلایلش نمیخواهم اینجا ورود کنم. مهم این است که مردم متوجه هستند و اتفاقا بیشتر مخاطبان ما خانوادهها هستند؛ خانوادههایی که همگی با هم به سینما میروند و بعد، تماشای فیلم ما را به دیگران توصیه میکنند و خودشان باز هم با بچههایشان میروند و دوباره فیلم ما را میبینند. قطعا اگر هنجارشکنی در فیلمی اتفاق بیفتد، خانوادهها از آن فیلم استقبال نمیکنند. شخصا با ابتذال به معنای دقیق کلمهاش بهشدت مخالفم. هرگز هم فیلم مبتذل نساختهام. حالا بحث منتقدان به کنار، عده دیگری هم هستند که بحث ابتذال در سینما را مطرح میکنند که حکایتشان حکایت آن دزدی است که در خیابان میدوید و فریاد آی دزد! آی دزد! سر میداد. الان هم مبتذلسازان داد میزنند؛ آی ابتذال! آی ابتذال! درحالیکه خودشان فیلمهای مبتذل میسازند و وارد خطوط قرمز جنسی و سیاسی میشوند و بهصورت جدی به ناامنی محیط خانوادهها دامن میزنند. اینها با این فیلمها، فرار به جلو میکنند و انگشت اتهام به سمت ما میگیرند. به هر حال جالب است که مبتذلساز، از سینمای مبتذل انتقاد میکند.
اینها را درباره همکارانتان میگویید که معمولا از فیلمهای پرفروش بهعنوان کمدی مبتذل یاد میکنند.
علاقهای ندارم که درباره همکارانم صحبت کنم. اصلا این روحیه را ندارم، ولی وقتی که تعداد محدودی از همکاران ما در سینمای ایران، چنین قضاوت ناجوانمردانهای انجام میدهند، باید واکنش نشان دهم. واقعا هم تعدادشان محدود است، ولی صدایشان خیلی بلند است و همراهانی هم میان منتقدان و رسانهها دارند که به انعکاس بیشتر این صدا کمک میکنند. به هر حال خبرهایش به ما هم میرسد. برای من پیام آمده که حالا که ما را تحویل نمیگیری، ما در رسانهها دوستانی داریم و شما را میکوبیم. من این پیام را در گوشیام دارم. بعد میبینی که هجمهای به راه میافتد که ابتذال، سینمای ایران را نابود کرد. درحالیکه این جریان است که با فیلمها و رویکردهایشان کمر به قتل سینما بستهاند. در چنین شرایطی چرا باید سکوت کنم؟ با کسانی که سینما را به ابتذال کشاندهاند باید تعارف داشته باشم؟ من با فیلمهایم شادی و نشاط به جامعه دادهام. شما هنرتان هدر دادن بیتالمال و ساختن فیلمهایی است که هیچ گرهای از زندگی مردم باز نمیکند و در مواردی هم تصویر دروغین از زندگی جامعه میدهند.
مشخصا سینماگرانی چون مجید مجیدی و اخیرا رضا میرکریمی از کمدیهای مبتذل انتقاد کردهاند؛ فیلمسازانی که متعلق به طیف خاصی از سینمای ایران هستند.
من از هیچ همکاری اسم نمیبرم. این کارگردانها که شما اسم بردید فیلمهایی ساختهاند که دوستشان دارم و البته تعدادی از آثارشان را هم دوست ندارم؛ برای اینکه حرفی برای گفتن نداشتند و فقط هزینه سنگینی به دوش بیتالمال انداختند.
بهصورت کلی میگویم، ما فیلمسازانی داشتهایم که سراغ موضوعات خیلی مهمی رفتهاند، ولی ناشیانه و بدون مطالعه کار کردهاند و در نتیجه موفق نشدهاند. من لااقل درباره موضوعاتی فیلم ساختهام که نسبت به آنها اشراف داشتهام و در مضمون و تکنیک از پسش برآمدهام. خیلی از مضامین ارزشمند در این سالها دستمایه قرار گرفتهاند و دوستان آنقدر در مواجهه با آنها بد عمل کردهاند که مردم را دلزده کردهاند. این ابتذال است. عدهای از اینها نهتنها توانایی جذب مخاطب را ندارند که گاهی تعمد دارند که فیلمهایشان دیده نشود.
یک نکتهای هم هست؛ گاهیوقتها علت انتقاد کارگردانها این است که احساس میکنند کمدیها فضای اکران را برای فیلمهایشان محدود میکنند.
اصلا اینطور نیست... کمدیها اتفاقا فضا را باز کردهاند...
وقتی چند کمدی پرفروش بهصورت همزمان روی پرده میآید، بیشتر سالنها و سانسهای خوب را بهخودشان اختصاص میدهند و فضا برای فیلمهای اجتماعی محدود میشود. طبیعی هم هست چون سینمادار اولویتش کمدی است.
سینمادار به کمدی هم رحم نمیکند. تا مخاطب در سینما تقاضای دیدن فیلمی را نداشته باشد امکان ندارد سینمادار نسبت به اکرانش در سالن و سانس خوب اصرار داشته باشد. امسال کلا 14، 13فيلم کمدی اکران شدهاند. اینها فضایی را اشغال نکردهاند.
فقط یک «فسیل» بهتنهایی ماهها بخش عمدهای از سالنها را در اختیار داشت.
فضا به نسبت تقاضاست. به نسبت تقاضا الان «هتل» باید فضای بیشتری داشته باشد. همین الان هم ما نسبت به استقبال مردم، کمبود سالن داریم.
بههرحال قابل قیاس با خیلی از فیلمها نیست.
همین الان فیلمهایی که مخاطب ندارند را به مردم پیشنهاد بدهید. اصلا کلی سالن با بهترین سانسها در اختیارشان قرار بدهید؛ اتفاقی میافتد؟ مردم از آنها استقبال میکنند؟ آیا خانوادهها حاضرند بلیت بخرند و این فیلمها را ببینند؟ سؤال اینجاست.
یکی از همکاران شما مصاحبه کرده و گفته بود كه از دیدن «هتل» بههمراه فرزندش خجالت کشیده است.
بهتر است اصلا وارد این داستان نشویم. چون ایشان به صحنهای اشاره کرده که قبلا از فیلم درآوردهایم. کاملا مشخص است که فیلم را ندیده و براساس شنیدههایش حرف زده است. موضوع مهمی نیست؛ از آن بگذریم.
شما را بیشتر بهعنوان کارگردانی محجوب بهخاطر میآوریم. امروز اما عصبانی بهنظر میرسید.
وقتی دائم سکوت میکنی و میگذری و سعی میکنی روی کار خودت که فیلمسازی است متمرکز باشی ولی میبینی عدهای بهصورت دائم در حال سمپاشی هستند، طبیعی است که واکنش نشان بدهی. خیلی از بحثهایی که مطرح میشود بهخاطر بیتقوایی است. اگر تقوا داشته باشید اینقدر راحت به دیگران تهمت نمیزنید. من مدتها سکوت کردم ولی به این نتیجه رسیدهام که وقتی پاسخ نمیدهی طرف فکر میکند حق با اوست و بر موضع باطلش اصرار میکند. افتخار میکنم که تاكنون فیلمهای سالمی ساختهام که خانوادهها را به سینما آورده و در این شرایط سخت اقتصادی برای ساعاتی حال دل مردم را خوب کرده است. اصل هم حال خوب مردم است.
سعی کردم در کمدیها هیچکدام از فیلمها به هم شبیه نباشند. جز «تگزاس»ها، بقیه فیلمها ارتباطی به هم ندارند؛ نه از نظر ساختار و نه مضمون؛ مثلا در «هتل» میزانسنها با «دینامیت» خیلی متفاوت است. در «دینامیت» نوع قاببندیها ساده است و در «هتل» به کل جور دیگری کار کردیم. تفاوت را هم تفاوت روایت و الزامات فیلمنامه رقم میزند. مردم هم این تفاوت را احساس میکنند؛ مردمی که نیاز به شادی دارند و شاید فیلمهای من در این زمینه پاسخ مناسبی به نیاز مردم میدهند و به همین دلیل در گیشه موفق بودهاند