مهر آزادی
یکی از کارمندان کانون اصلاح و تربیت مردی میانسال است که از 27سال قبل در کانون خدمت میکند. او در این سالها کودکمجرمان زیادی را دیده و خاطرات تلخ و شیرین بسیاری به یاد دارد. چند سالی هم است که مسئول بخش شیرین کانون شده است؛ او فردی است که نامه آزادی مددجویان را به آنها ابلاغ میکند و دیدن اشک شوق مددجویانی که آزاد میشوند زیباترین بخش خاطراتش است. میگوید: بچههایی که به کانون منتقل میشوند اغلب معصوم و پاک هستند اما بهخاطر وضعیتی که در آن قرار گرفتهاند مرتکب جرم شدهاند. برای همین اینجا تلاش میکنیم شرایطی برایشان فراهم کنیم تا به زندگی عادی برگردند.
او در ادامه یکی از خاطراتش را بازگو میکند: ما گاهی بچهها را به اردو میبریم. مدتی قبل تعدادی از بچهها را برای زیارت به مشهد بردیم. چند نفر از آنها همراه من بودند اما در ازدحام حرم امام رضا(ع) یکی از آنها گم شد. چند ساعت همه جا را دنبال او گشتیم اما نتوانستیم پیدایش کنیم و به این نتیجه رسیدیم که بهاحتمال زیاد این مددجو از شلوغی حرم استفاده و فرار کرده است. چند ساعت گذشت تا اینکه گوشی موبایلم زنگ خورد. شماره ناشناسی بود. وقتی تلفن را جواب دادم صدای همان مددجو را شنیدم. او گفت آقا من در حرم گم شدم. از حرفهایش تعجب کردم و با نشانیهایی که داد توانستیم او را پیدا کنیم. او از مشهد همراه ما به کانون برگشت درصورتی که میتوانست فرار کند. این موضوع نشان میدهد که مددجویان ما نوجوانان خوبی هستند و اگر در وضعیت مناسبی قرار میداشتند مرتکب جرم نمیشدند.
او ادامه میدهد: وقتی دوران محکومیت بچهها تمام میشود من باید نامه آزادیشان را به آنها ابلاغ کنم و این شیرینترین بخش کارم است که اشک شوق بچهها را بعد از باخبر شدن از آزادی میبینم. خیلی از مددجویان ما بعد از آزادی در بیرون افراد موفقی شدند و دیگر سراغ کارهای خلاف نرفتند.