• یکشنبه 16 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 26 شوال 1445
  • 2024 May 05
شنبه 9 تیر 1397
کد مطلب : 21476
+
-

تاریخ‌سازی در کازان

علیرضا مجمع

شوک مهلک مرحله مقدماتی را قهرمان جهان به جام 21 وارد کرد. حذف آلمان بیشتر از آنکه برای خود ژرمن‌ها بد باشد، جام را از آن شور و حال بیشتر انداخت. حذف پسران مانشافت نشان داد که پیش از جام و همین‌طور در زمان بازی‌ها کارهایی که باید می‌کردند را نکردند. به نظر می‌رسد این بار یوگی لوو تمرکزش کاملا به هم خورده بود و حتی شانس مجددی که سوئد بهشان داد هم باعث نشد این تمرکز برگردد. یکی از اشتباهات لوو گذاشتن مانو در دروازه مانشافت بود. مانویی که بیش از یک فصل(دقیقا از بازی فصل قبل لیگ قهرمانان اروپا با رئال مادرید) در جریان بازی قرار نداشته است و بالطبع چه به لحاظ فنی-که اتفاقا نشان داد زیاد فرقی با قبل نکرده است- چه به لحاظ حرفه‌ای و اخلاقی نباید فیکس درون دروازه قرار می‌گرفت. چه برسد به اینکه بازوبند کاپیتانی را هم به او بدهند. این نقطه ابتدایی منهدم شدن مانشافت در روسیه بود. انهدامی به قیمت یک تاریخ‌سازی. این بار در کازان و حذف از گروه مقدماتی جام‌جهانی پس از 80 سال. برد کره شاید برای آنها تاریخ را جابه‌جا کرد اما زیاد به حال آلمان تفاوتی نمی‌کرد. آنها با مساوی هم حذف می‌شدند. در تیم بدترین‌های دورمقدماتی 5 بازیکن از آلمان حضور دارند. پس کره هنر نکرد که به مرده لگد زد.
    بازیکن‌های ما با سلام و صلوات وارد ایران شدند. استقبال شد از آنها چه استقبالی! بازار گفت‌و گو داغ شد. بازار خداحافظی هم. رضا قوچان‌نژاد در یک متن اینستاگرامی جوری از تیم‌ملی خداحافظی کرد که هر کسی که متنش را می‌خواند به درون رضا پی می‌برد و تمام صحنه‌هایی که برای ما در همه این سال‌های حضورش در تیم‌ملی ساخت از جلوی چشم‌مان رد شد. گلش به کره در آن بازی مرگ و زندگی شاید مهم‌ترین گل زندگی حرفه‌ای‌اش بود. گوچی در یکی از بازی‌های تیم‌ملی یا شاید هم بیشتر می‌توانست به ما کمک کند. اما به نیمکت میخ شد و ما هم از گروه بالا نرفتیم. بعضی وقت‌ها یک لحظه، یک تعویض، یک اکشن، می‌تواند نجات‌مان دهد. گوچی بازیکن این لحظه‌ها بود. با تفکر کی‌روش او دیگر نمی‌تواند در تیم‌ملی جایی داشته باشد. پس سنگین بود به‌جای اینکه دعوت نشود، خودش از تیم‌ملی خداحافظی کند. 
    حالا که بازار خداحافظی داغ شد، سردار هم دوباره خودش را سر زبان‌ها انداخت. او هم متنی در اینستاگرامش نوشت-همان اسباب بازی‌ای که بد و بیراهش فقط نصیب مردم می‌شود- و مادر محترمش را بهانه کرد و از تیم‌ملی خداحافظی کرد. محتمل است که امثال آقا جواد خیابانی این‌جور متن‌ها را جدی می‌گیرند و التماس می‌کنند که «بابا جان از این کارها نکن تو رو خدا.» این بچه بازی یک سوال جدی به وجود می‌آورد. اینکه بالای سر این بچه بزرگ‌تر نیست؟ بازیکنی در سطح خیلی پایین‌تر از سردار مدیر برنامه دارد که کنترلش می‌کند، او هیچ‌کس را ندارد که راهنمایی‌اش کند؟ البته چند ساعت بعدش در گنبد باز هم جوگیر شد و در میان مردم این خداحافظی را پس گرفت و ابراز امیدواری کرد که دوباره برای تیم‌ملی گل بزند(مگر خداحافظی نکرده بود؟!) شاید بعد از نوشتن متن، یک لحظه چهره سید مهدی رحمتی آمده جلوی چشمش، که خداحافظی موقتش از تیم‌ملی کی‌روش، همیشگی شد و مرد پرتغالی دیگر او را به تیم‌ملی دعوت نکرد. سردار از الان بیشتر فرصت دارد که به کارها و حرف‌هایش فکر کند  و پیش قاضی که می‌رود همیشه راضی برنگردد.

این خبر را به اشتراک بگذارید