• چهار شنبه 12 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 22 شوال 1445
  • 2024 May 01
دو شنبه 27 آذر 1402
کد مطلب : 212691
+
-

عامل جنایت سپهسالار نمی‌دانست قاتل است

جنایی
عامل جنایت سپهسالار نمی‌دانست قاتل است

نگاه چپ، عامل درگیری مرگبار در خیابان سپهسالار تهران بود. عامل این جنایت در حالی دستگیر شد که خبر نداشت مرتکب جنایت شده است. به گزارش همشهری، شامگاه بیست و یکم آذر امسال در جریان یک نزاع دسته جمعی در خیابان سپهسالار، مرد جوانی با ضربه چاقو به قتل رسید. او شهرام نام داشت و 27ساله بود. وی با چرخ دستی خود در آن خیابان کار و بارها را جابه‌جا می‌کرد و بررسی‌ها نشان می‌داد قاتل در همان خیابان و به یکی از کارگاه‌های تولید کیف و کفش رفت و آمد داشته است. به دستور قاضی محمد مهدی براعه، بازپرس جنایی تهران تحقیقات برای دستگیری این مرد که هادی نام دارد آغاز شد. او پس از درگیری متواری شده بود تا اینکه شامگاه جمعه مأموران موفق شدند وی را در پارک شهر ردگیری و دستگیر کنند. او وقتی دستگیر شد، تصور نمی‌کرد جوانی که هدف ضربه چاقوی او قرار گرفته به قتل رسیده است و در بازجویی‌ها به درگیری مرگبار اعتراف کرد و برای تحقیقات تکمیلی در اختیار پلیس قرار گرفت.

گفت وگو
بدشانسی آوردم
هادی 28سال دارد و می‌گوید از وقتی به دام خفت‌گیران گرفتار شده، یک چاقو با خودش حمل می‌کند و اصلا فکرش را نمی‌کرده که دستانش به جنایت آلوده شود.

از روز حادثه بگو چه شد که آن روز دست به جنایت زدی؟
من فقط و فقط می‌خواستم او را بترسانم و هرگز قصد گرفتن جان او را نداشتم. نمی‌دانید چقدر عذاب وجدان دارم و از ساعتی که متوجه شدم قاتلم، دارم دیوانه می‌شوم. نمی‌دانم می‌توانم دوام بیاورم یا نه.‌ای کاش الان می‌مردم و روز بعد را نمی‌دیدم. اما چه شد که دست به جنایت زدم؟ چون زن مورد علاقه‌ام مشروبات الکلی مصرف کرده بود و من خیلی از این موضوع عصبانی بودم. به قدری خشمگین شده بودم که اصلا مغزم کار نمی‌کرد، مقتول هم با دوستم درگیر شد و من اصلا نمی‌دانم چه شد که برای هوا خواهی وارد درگیری شدم.

چرا مقتول با دوستت درگیرشد؟
ظاهرا می‌گفت او به زن مورد علاقه من و دختر موردعلاقه خودش چپ چپ نگاه کرده است! البته من هم متوجه این نگاه سنگین او شدم. چون من و زن مورد علاقه‌ام در خیابان بگو مگو می‌کردیم و یکدفعه چشمم افتاد به مقتول که داشت ما را نگاه می‌کرد.

آن روز در خیابان سپهسالار چه می‌کردی؟
دوستم مهدی کارگر یکی از کارگاه‌های تولیدی در سپهسالار بود. از سوی دیگر زن مورد علاقه من که اسمش فتانه است و 35سال سن دارد قبلا در یکی از کارگاه‌های آنجا کار می‌کرد و رفته بود برای تسویه حساب. من مدت‌ها قبل با فتانه که یک دختر نوجوان 15ساله داشت آشنا شده بودم. آن روز هم به محل کار مهدی رفتم و متوجه شدم که آنها مشغول مصرف مشروبات الکلی هستند. دختر فتانه به اسم نوشین هم به تازگی با دوستم مهدی آشنا شده بود. من اصلا لب به سیگار و مشروب نمی‌زنم و وقتی دیدم آنها مشروب خورده‌اند عصبانی شدم. سپس از کارگاه بیرون آمدیم تا در خیابان چرخی بزنم اما من همچنان عصبانی بودم و با فتانه بگومگو می‌کردم. مقتول هم در سپهسالار کار می‌کرد و ابتدا دوستم مهدی به خاطر نگاه چپ با او درگیر شد. مقتول ناگهان با مشت ضربه‌ای به‌صورت دوستم مهدی زد. من هم به هواخواهی از رفیقم با چاقویی که همراهم بود ضربه‌ای به او زدم اما اصلا فکر نمی‌کردم او بمیرد.

چرا چاقو همراهت بود؟
من در یک پاساژی در غرب تهران کار می‌کنم. یک شب که دیر وقت به خانه برمی‌گشتم به دام دزدان خفت‌گیر افتادم. از آن پس تصمیم گرفتم یک چاقو با خودم حمل کنم برای دفاع از خودم اما هرگز فکرش را نمی‌کردم با آن دست به جنایت بزنم.

بعد از قتل، به کجا فرار کردی؟
من اصلا نمی‌دانستم قاتلم. به خانه یکی از دوستانم رفته بودم که فتانه، زن مورد علاقه‌ام به من زنگ زد. او گفت همان جوانی که من با چاقو زده‌ام زنده است اما باید دیه‌اش را بدهیم. می‌گفت بازداشت است و خواست تا به پارک شهر بروم و طلاهایش را از دخترش بگیرم تا آن را بفروشم و آزادش کنم اما وقتی رفتم دستگیر شدم. امیدوارم خانواده مقتول حلالم کند. من آدم بدشانسی هستم و در زندگی دست به هرکاری زدم بدشانسی آوردم. درحالی‌که تا به حال کوچک ترین خلافی در زندگی ام مرتکب نشده‌ام، الان در برابر سنگین‌ترین اتهام یعنی آدمکشی قرار گرفته‌ام.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید