حالا چطوری رونالدو؟
«دیگر کارمان تمام است». وقتی داور از بازبینی ویدئویی به زمین برگشت و نقطه پنالتی را به سود پرتغالیها نشان داد، این جمله برای چند ثانیه از ذهن همه ایرانیها عبور کرد. گل دوم پرتغال، قطعی به نظر میرسید و شانس بازگشت ایران به مسابقه، تقریبا محال بود. مگر رونالدو چند ضربه پنالتی را از دست داده است؟ مگر چند گلر در تمام دنیا توانستهاند روبهروی شدت ضربههای پنالتی ابرستاره رئالمادرید و تیمملی پرتغال مقاومت کنند؟ مگر علیرضا بیرانوند چند ضربه پنالتی را در لباس پرسپولیس مهار کرده است؟ مگر آخرین تجربه او در ضربات پنالتی، شکست در برابر نفت آبادان و آن واروی بیسرانجام نبود؟ خیال پرتغالیها از گل دوم تیمشان راحت به نظر میرسید و «تقریبا» همه ایرانیها تصور میکردند خیلی زود وادار به تماشای شادی گل سیآرسون هستند. مرد شماره یک تیمملی اما تمایلی به تسلیمشدن و اعتقادی به ناامیدی نداشت. او روی خط، روبهروی رونالدو ایستاد. با یک سیو شاهکار، سوپراستار حریف را شگفتزده کرد. نه خبری از برگشت توپ به محوطه جریمه بود و نه حتی یک کرنر، سهم پرتغالیها شد. بیرو برای لحظاتی توپ را در آغوشاش حفظ کرد و چشمهایش را بست تا کمی بیشتر از فراموشنشدنیترین لحظه دوران فوتبالش لذت ببرد. این واکنش، تیمملی را زنده نگه داشت. پسران کیروش، امیدواریشان تا آخرین ثانیه از مسابقه را مدیون بیرانوند بودند. مدیون بیرو و شیرجه شگفتانگیزش. لحظهای که شاید سالها بعد، مهمترین قابی باشد که از جامجهانی روسیه در ذهن ایرانیها ماندگار میشود.
در لحظههای به آغوش کشیدن توپ با چشمهای بسته، چه تصویری از ذهن بیرو عبور میکرد؟ شاید همه دشواریهایی که برای رسیدن به این نقطه تحمل کرده بود. شاید همه دردسرهایی که گذرانده بود تا یک روز، از دروازه هشتاد میلیون نفر دفاع کند. او تمثال «رنجکشیدن» در فوتبال به شمار میرود و داستان زندگیاش، همین حالا رسانههای اروپایی را تحتتاثیر قرار داده است. فوتبال، ناجی زندگی بیرانوند بود اما به سادگی در مسیر او قرار نگرفت. علیرضا مدت زیادی به سختی کار کرد تا در پایتخت ماندگار شود و شغلهایی را پذیرفت که شاید حتی به دورترین نقاط ذهن همسنوسالهایش نیز خطور نمیکرد. او بالاخره توانست در نفت تهران، نامی برای خودش دست و پا کند. چهار سال قبل، حتی به فهرست اولیه تیمملی هم رسید اما کیروش سرانجام این گلر را از فهرست 23 نفرهاش کنار گذاشت و بدون او، به برزیل سفر کرد. حالا دیگر نقشه زندگی بیرانوند مشخص شده بود. چهار سال تلاش برای خط نخوردن دوباره از تیم ملی. او که حالا برای پرسپولیس بازی میکرد و بیشتر دیده و شناخته شده بود، این بار نه تنها خط نخورد بلکه به عنوان دروازهبان اول با تیم به روسیه رفت. هواداران تیمملی انتظار داشتند جامجهانی برای ایران با درخشش علیرضا جهانبخش و سردار آزمون همراه شود اما بیرو، یک پدیده غیرمنتظره بود. سیو دیدنی او روی شوت زیاش در بازی با مراکش، ایران را در مسابقه حفظ کرد. بیرانوند در مقابل اسپانیا مطمئن ظاهر شد و در جدال با پرتغال، باوجوداینکه چند اشتباه کوچک در شروع بازی، فشار را کنترل کرد و جلوی شکست تیم کیروش را گرفت. این درخشش، در شرایطی به دست آمد که قبل از شروع جامجهانی تقریبا هیچکس به او اعتماد نداشت. حتی گفته میشد جامجهانی بدون بوفون و با بیرو، ارزش تماشا کردن ندارد. اما حتما خود بوفون نیز، در لحظه پنالتی کریستیانو با حرکت بیرانوند به وجد آمده است!
«چطوری کریس؟» سوال بیرانوند از رونالدو با الهامگرفتن از آگهی تلویزیونی یک فیلم سینمایی، تا مدتها موجبات شوخی را علیه ستاره شماره یک تیمملی فراهم آورده بود. بعضیها باور داشتند که رونالدو در همین یک مسابقه، «آقای گل جام» میشود و بعضیهای دیگر معتقد بودند بیرانوند حتی یکی از شوتهای درون چارچوب را در این جام مهار نمیکند. میان این همه شوخی و شک اما، موفقترین گلر ایران در تاریخ جامجهانی متولد شد. سنگربانی که در سه بازی فقط دو گل دریافت کرد و برای اولینبار توانست به عنوان یک دروازهبان ایرانی در جامجهانی پنالتی بگیرد. حالا دیگر کسی به بیرو نمیخندد. به او و رویای حضورش در فوتبال اروپا. اگر بیرانوند همین کیفیت، همین برانگیختگی، همین تمرکز و همین صلابت را از فوتبال ملی به فوتبال باشگاهیاش نیز منتقل کند، شاید بیشتر از همه مهاجمان تیمملی، برای انتقال به اروپا شانس داشته باشد.