• شنبه 27 مرداد 1403
  • السَّبْت 11 صفر 1446
  • 2024 Aug 17
یکشنبه 28 آبان 1402
کد مطلب : 209639
+
-

اولویت برای من قصه‌گویی است

گفت‌وگو با کارگردان «کت چرمی» به بهانه اجرای «سیزده‌بدر»

گپ
اولویت برای من قصه‌گویی است

فهیمه پناه‌آذر ؛ روزنامه‌نگار

حسین میرزامحمدی، کارگردان سینما و تئاتر این روزها نمایش «سیزده‌بدر» را در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه دارد؛ کارگردانی که نخستین فیلم بلند سینمایی‌اش سال گذشته در جشنواره فیلم فجر به نمایش گذاشته شد؛ «کت چرمی» با بازی جواد عزتی به یک موضوع اجتماعی می‌پردازد.
میرزامحمدی این بار یک نمایشنامه خانوادگی- اجتماعی را روی صحنه تئاتر تجربه می‌کند.

بعد از تجربه سینمایی سراغ تئاتر آمدید یا از همان اول به صحنه و نمایش علاقه‌مند بودید؟
از دوران نوجوانی شیفته دنیای قصه و ادبیات بودم. مدرسه برایم در کلاس ادبیات خلاصه شده بود و راستش من در دنیای کلمات خیال خودم را زندگی می‌کردم. من قصه‌ها را زندگی می‌کردم.
دانشگاه تئاتر بخش مهمی از دوران زندگی من بود؛ جایی که آزادانه خودم و خیالم را روی صحنه و در جهان خودم خلق کردم؛ جایی که انگار در یک دنیای موازی دیگر زندگی کردم.  4سال در عدد، اما در واقعیت برای من 4بار متولد شدن، بود.
فارغ از هرگونه نقد و گزندی به سیستم آموزشی دانشگاه‌ها که به‌نظرم بجاست، افرادی در کنار هم بودیم که تلاش می‌کردیم تا تجربه‌های نابی به‌دست بیاوریم؛ از حضور در جشنواره تئاتر دانشگاهی تا بی‌شمار کارگاه‌های آموزشی و تمرینات کلاسی، بی‌شک بخش مهمی از اندوخته‌های کنونی من است که نتیجه‌اش را می‌بینم؛ به همین دلیل من تئاتر برایم جایی گذرا یا حیاط‌خلوت نیست. من تمام سال‌های دور از ایران بودنم هم به نمایش سپری شد در کنار دانشگاه رفتنم در حوزه سینما.

در زمان مهاجرت کار تئاتری کردید؟
جایی که بودم بزرگ‌ترین شانسم تنفس در هوای بهرام بیضایی بود؛‌ در کنار ایشان نه فقط نمایش‌ بلکه زیستن را آموختم. در چندین نمایش از بهرام بیضایی در دانشگاه استنفورد در کنارشان بودم و فقط سعی کردم نگاه کنم تا شاید بتوانم اندوخته‌ای برای کار خودم جمع کرده باشم. 4سال است که به ایران برگشته‌ام.
 چه شد که به فکر اجرای نمایش افتادید؟
از زمانی که یادم هست علاقه‌مند به قصه بودم و حین سادگی از روایت قصه‌ها از آنها لذت می‌بردم؛ اینکه ما از نسل شهرزاد قصه‌گو و  نسل هزار و یک شب هستیم را نمی‌شود انکار کرد. فرهنگ ما با قصه و قصه‌گویی گره خورده است؛ برای همین چه در نمایش و چه در سینما اولویت برای من قصه‌گویی است. من به هر فرم و شیوه اجرایی احترام می‌گذارم، اما به این موضوع هم قائل هستم که در دنیای من هر فرم و شیوه اجرایی که نتواند قصه بگوید، ارزش دراماتیکی ندارد؛ البته این یک نظر کاملا شخصی است.
 از نمایش «سیزده‌بدر» بگویید؟
من و محمود احدی‌نیا (نویسنده متن) در حال نگارش فیلمنامه‌ای بودیم که ماجرای نمایشنامه سیزده‌بدر مطرح شد. من نمایشنامه را خواندم و تصمیم گرفتیم که این متن را کار کنیم. احدی‌نیا از آن دست نویسنده‌هایی است که قصه را خوب می‌گوید و به‌نظر درست‌ترین واژه‌ها را برای قصه‌هایش انتخاب می‌کند. با گپ و گفت‌وگو با خودش چند باری نمایشنامه را بازنویسی کردیم و توانستیم کار را به نتیجه مطلوب برسانیم. سیزده‌بدر یعنی خانه، یعنی خانواده، یعنی همه ما؛ یعنی محکوم به دردی که اسمش درد بی‌درمان است. «سیزده‌بدر» تنیدن ده‌ها داستان و خرده‌داستان در همدیگر است که به یک موضوع کل منسجم ختم شده است. نمایشنامه می‌تواند تماشاگر را با خود همراه کند، بخنداند، بگریاند و حتی عصبانی کند و فریاد بزند. این نمایش ترکیبی از عواطف و احساسات آدمیزاد است و به‌نظرم این یعنی زندگی کردن. هدفم از اجرای این نمایش این بود که تماشاگر زندگی را ببیند. در پروسه کاری این نمایش همه با هم و در کنار هم سعی کردیم تا زندگی را خلق کنیم؛ حرف می‌زدیم، می‌جنگیدیم، می‌خندیدیم، دعوا، قهر، آشتی و... . ما با هم زندگی کردیم تا بتوانیم زندگی سیزده‌بدر را برای مخاطب امروز نشان دهیم.
  همانطور که گفتید نمایش «سیزده‌بدر» برشی از زندگی واقعی است؛ کار رئال در تئاتر دشوار است؟
کار کردن یک نمایش رئالیستی سختی‌های خودش را دارد. شاید در یک نگاه، به‌نظر ساده برسد، اما در خیلی جاها سخت است. تئاتر نمی‌تواند به مخاطبش حقه و کلک بزند؛ چه در میزانسن، چه در شخصیت‌پردازی، چه در جنس روابط بین افراد و کاراکترها و حتی مدل حرف زدن اشخاص با هم. چون دنیایی را برای مخاطب ‌ ترسیم می‌کنم که خودش در همان لحظه در آن زیست می‌کند و با آن غریبه نیست. سعی کردیم در ایده اجرایی به این سمت برویم که در پایان مخاطب با خودش این حس را داشته باشد که دنیای واقعی یک خانواده چیست؟ حق با کیست؟ مقصر کیست؟
برای همین ما در نور، ‌صحنه و موسیقی سعی کردیم از فضای کاملا رئالیستی خارج شویم و خانه‌ای را ترسیم کنیم که اجزای خانه را داشته باشد، اما شبیه تعریف خانه برای ما نباشد. در نور صحنه‌هایی را به‌وجود بیاوریم که برای مدتی از روایت رئالیستی داستان ما را خارج کند؛ درواقع ما در دنیای واقعی و خیالی سعی کردیم که سیال باشیم.‌

 

این خبر را به اشتراک بگذارید