
پدر برای اینکه پسرش در ایران بماند گروگانگیر اجیر کرد
نقشه عجیب پدر برای جلوگیری از مهاجرت پسر

الهه فراهانی-روزنامهنگار
وقتی پسر جوان یک روز قبل از پرواز به آلمان از سوی 2مرد ناشناس ربوده شد، هیچکس باورش نمیشد که پشتپرده این گروگانگیری پدر خانواده است.
به گزارش همشهری، یکی از روزهای آبان امسال بود که صدای نالههای پسری جوان که از داخل ساختمانی متروکه در یکی از محلههای جنوب پایتخت به گوش میرسید، توجه رهگذران را جلب کرد. آنها بهدنبال صدا قدم در خانه متروکه گذاشتند و با پسری جوان روبهرو شدند که دست و پایش با طنابی بسته شده و بهشدت مجروح شده بود. شاهدان دست و پای پسر را باز کردند و با اورژانس تماس گرفتند. طولی نکشید که با حضور نیروهای اورژانس، پسر زخمی به بیمارستان منتقل و ماجرای این حادثه مرموز به پلیس پایتخت اعلام شد و تیمی از مأموران راهی بیمارستان شدند.
آدمربایی خشن
پسر جوان وقتی مأموران را در برابر خود دید گفت که در دام گروگانگیران خشن گرفتار شده و 14روز توسط آنها زندانی بوده است. وی ادامه داد: روز حادثه برای انجام کاری از خانه خارج شدم و در حال عبور از خیابان بودم که ناگهان خودروی پژویی با 2 سرنشین راهم را سد کرد. یکی از سرنشینان ماشین اسم مرا صدا زد و به گمان اینکه آشنا است، ایستادم. در همین هنگام سرنشین دیگر خودرو از ماشین پیاده شد و چاقویی روی پهلویم قرار داد و تهدید کرد که اگر حرفی بزنم جانم را میگیرد و جسدم را به آتش میکشد.
آن موقع با دیدن صورت مرد جوان که پر از آثار زخم و چاقو بود، وحشت کردم. کاملا مشخص بود که او شرور است و اگر مقاومت میکردم تهدیدش را عملی میکرد. مرد شرور با تهدید مرا به داخل ماشین انتقال داد و دست و پا و چشمانم را بست. سپس راننده حرکت کرد و من که وحشت کرده بودم به آنها گفتم که هرچه پول میخواهند میدهم فقط رهایم کنند؛ اما آنها بیخیال نشدند.
پسر جوان ادامه داد: من به تازگی کارهای اقامت و مهاجرتم به آلمان را انجام داده و ویزای تحصیلیام را گرفته بودم. حتی بلیت تهیه کرده و فردای آن روز به مقصد کشور آلمان پرواز داشتم و آن روز داشتم کارهای قبل از سفر و مهاجرتم را انجام میدادم اما گروگانگیران خشن به حرفهایم توجهی نکردند و با دستمالی که آغشته به مواد بیهوشی بود، مرا بیهوش کرده و به محلی ناشناس منتقلم کردند.
اخاذی
پسر جوان گفت: نمیدانم چند ساعت بیهوش بودم اما چشمانم را که باز کردم در یک خانه باغ بودم؛ با دست و پای بسته.
آدم ربایان مدام شکنجهام میدادند و تهدید میکردند که اگر خانوادهام مبلغی که میخواهند را به آنها ندهند، جانم را میگیرند. حتی یکی از آنها میگفت مرا به قاچاقچیان اعضای بدن انسان میفروشد تا آنها اعضای بدنم را برای فروش بردارند و به زندگیام پایان بدهند. آنها مرا کتک میزدند و مدعی بودند که با خانوادهام تماس گرفته و چند میلیارد تومان در قبال آزادی من خواستهاند.
او ادامه داد: سرانجام بعد از گذشت 2 هفته از گروگانگیری و شکنجههای متعدد، آنها به من گفتند که خانوادهات همه پولی را که میخواستیم پرداخت کردهاند و بعد مرا بیهوش کردند که وقتی چشمانم را باز کردم نیمه جان در یک ساختمان متروکه بودم با دست و پای بسته و مردم به دادم رسیدند.
یک روز قبل از سفر
با این شکایت پروندهای با موضوع گروگانگیری تشکیل شد و گروهی از مأموران تحقیقات خود را زیرنظر قاضی موسی رضازاده، بازپرس دادسرای جنایی تهران آغاز کردند. تیم تحقیق در ابتدا به محلی که پسر جوان ربوده شده بود رفت و با بررسی دوربینهای مداربسته، شماره پلاک خودروی آدمربایان را بهدست آورد. در ادامه و با توجه به مشخصات ظاهری یکی از گروگانگیران و انجام اقدامات اطلاعاتی، هویت هر دو متهم بهدست آمد و آنها در عملیاتی غافلگیرانه دستگیر شدند. متهمان به اداره آگاهی انتقال یافتند و در تحقیق از آنها مشخص شد که پشت پرده این آدمربایی پدر گروگان بوده است. او یک روز قبل از سفر پسرش به آلمان
2 آدمربا اجیر کرده بود تا پسرش را گروگان بگیرند. یکی از متهمان دستگیر شده گفت: مدتی قبل مردی به نام احمد به سراغ ما آمد. او وعده دستمزد 20میلیون تومانی به ما داد و خواست تا پسرش را گروگان بگیریم. من و دوستم چون اعتیاد شدیدی به موادمخدر داریم و نیاز شدید به پول، بر سر دوراهی قرار گرفتیم که پیشنهاد مرد میانسال را قبول کنیم یا نه. چون قبلا با این اتهام زندان رفته بودیم، نپذیرفتیم. اما مرد میانسال گفت چون شاکی خودش است رضایت میدهد و اجازه نمیدهد ما به زندان بیفتیم و به این ترتیب ما وارد این بازی شدیم.
به خاطر مهاجرت
با اعتراف این دو متهم، طراح نقشه گروگانگیری که پدر گروگان بود بازداشت شد. این درحالی بود که پسر وقتی شنید پدرش برای ربودن او گروگان اجیر کرده، شوکه شد. با این حال وقتی اعترافات پدرش را شنید، به گریه افتاد و رضایت داد. پدرش در اعترافات خود گفت: کورش تنها فرزند من است و نمیتوانستم دوری او را تحمل کنم. هر چند خیلی مشتاق مهاجرت بود و برای زندگیاش برنامه ریخته بود، اما من اصلا دلم به رفتنش نبود. وقتی دیدم همه کارهای مهاجرتش را انجام داده و میخواهد وطن را ترک کند تصمیم گرفتم نقشهای بکشم تا او راهی این سفر نشود و کنار من و مادرش بماند. دوست داشتم او ایران را ترک نکند و در کشور خودش درس بخواند و موفق شود. به همین دلیل پرس و جو کرده و 2 خلافکار اجیر کردم که او را گروگان بگیرند و مانع سفرش شوند اما قرار نبود آنها پسرم را شکنجه کنند. من فقط میخواستم او به پروازش نرسد و بیخیال مهاجرت شود.
با افشای این حقایق و با توجه به رضایت گروگان، رسیدگی به این پرونده ادامه دارد.