اعضای یک باند با شناسایی خلافکاران، دست به سرقت از آنها میزدند
طعمه اشتباهی، راز دزدان را فاش کرد
الهه فراهانی-روزنامهنگار
اعضای یک باند، خلافکاران و سابقهداران را شناسایی می کردند و با بازی در نقش مامور، دست به سرقت از آنها میزدند اما در آخرین سرقت، اشتباهی مرتکب شدند که باعث دستگیریشان شد. به گزارش همشهری، چند روز قبل مردی جوان در حال عبور از خیابانی در غرب پایتخت بود که خودروی پژویی مقابل وی توقف کرد. 2نفر از سرنشینان خودرو درحالیکه بیسیم و تجهیزات پلیسی در دست داشتند پیاده شدند و به سمت مرد جوان رفتند. آنها خودشان را مأمور معرفی کردند و از مرد جوان خواستند تا سوار ماشینشان شده و همراهشان به اداره آگاهی برود. مرد جوان اما در برابرشان مقاومت کرد و وقتی مردان مامورنما به او گفتند که وی سابقهدار است و گزارش شده که دوباره خلاف را شروع کرده، مرد جوان عصبانی شد، فریاد زد که بیگناه است و آنها اشتباه میکنند. مرد جوان در ادامه از مردان ناشناس خواست تا کارت و حکم بازداشت را نشان بدهند اما یکی از آنها چاقویی از جیب خود بیرون آورد و شروع به تهدید مرد جوان کرد. همین باعث شد که مرد جوان شروع به داد و فریاد کند و از مردم برای دستگیری مأموران قلابی کمک بخواهد. رهگذران و کسبه محل با دیدن این صحنه به کمک مرد جوان رفتند و مأموران قلابی که وحشت کرده بودند تصمیم به فرار گرفتند. اما مردم راه فرارشان را بستند و این در حالی بود که راننده پژو وقتی دید مردم 2همدستش را محاصره کردهاند، پایش را روی گاز گذاشت و فرار کرد. کمی بعد مأموران پلیس در محل حاضر و به این ترتیب مأموران قلابی دستگیر شدند.
ماجرای دوقلوها
با دستگیری 2مامور قلابی و کشف تجهیزات نظامی از آنها، هر دویشان به اداره آگاهی منتقل شدند و اعتراف کردند که با معرفی خود بهعنوان مأمور پلیس دست به سرقت و اخاذی میزدند. اما طعمههای آنها افراد معمولی نبودند. متهمان اعتراف کردند که طعمههایشان را از میان افراد خلافکار و سابقهدار انتخاب میکردند، چرا که وقتی به سراغ آنها میرفتند و خود را مأمور معرفی میکردند، این افراد هیچ مقاومتی در برابرشان نمیکردند و به راحتی سوار ماشین آنها میشدند. اما چه شد که آخرین طعمهشان در برابر آنها مقاومت کرد؟
این فرد که برای شکایت از مأموران قلابی در اداره پلیس حاضر شده بود، گفت: من یک برادر دوقلو دارم و بهرغم اینکه در خانوادهای خوب و باآبرو بزرگ شدهایم اما برادرم دچار شکست عشقی شد و از آن پس زندگیاش رو به تباهی رفت. او برای اینکه حالش بهتر شود پای بساط دوستان نابابش نشست و معتاد به موادمخدر شد و بهتدریج پایش هم به دنیای تبهکاران باز شد. او با همدستی دوستانش سرقت میکرد و چند باری هم بازداشت شده است. اینبار که آزاد شد تصمیم گرفتیم وی را به کمپ ترک اعتیاد ببریم تا ترک کند. فکر میکنم پلیسهای قلابی مرا با برادر دوقلویم اشتباه گرفتهاند؛ درحالیکه من تحصیلکردهام و حتی یکبار هم پایم به کلانتری باز نشده است.
2 مأمور قلابی که دستشان رو شده بود، به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت، در اختیار اداره آگاهی قرار گرفتند و تحقیقات از آنها ادامه دارد تا تمامی شاکیان این پرونده که بهدلیل سوابقشان از طرح شکایت ترسیدهاند، شناسایی شوند.
اشتباه عجیب دزدان
سارقان دستگیر شده میگویند که خودشان زمانی طعمه تبهکاران شدند و به همین دلیل چنین نقشهای کشیدند. گفتوگو با یکی از سارقان را بخوانید.
از جزئیات نقشهای که کشیده بودید بگو؟
ما افراد خلافکار و سابقهدار را شناسایی میکردیم و به سراغشان میرفتیم. خودمان را مأمور جا میزدیم و آنها را سوار ماشین میکردیم. آنها مخالفتی نمیکردند چون مجرم بودند و فکر میکردند که ما واقعا ماموریم. آنها را به حاشیه تهران و جاهای خلوت میبردیم و اموالشان را سرقت یا از آنها اخاذی میکردیم.
چطور افراد سابقهدار و خلافکار را شناسایی میکردید؟
کار سختی نیست. کافیاست به سوپرمارکت یا مغازه میوهفروشیهای محل بروی و سر صحبت را با مغازهدار محل باز کنی، آن وقت آمار تمام خلافکارهای منطقه دستت میآید.
پروندهات نشان میدهد که تا به حال کسی از شما شکایت نکرده است.
خب یک مجرم سابقهدار که ریگی به کفشش دارد چطور جرأت میکند شکایت کند؟
چه شد که دستگیر شدید؟
آخرین طعمه را با برادرش اشتباهی گرفتیم.چون آنها برادران دوقلو بودند. ما آمار برادرآخرین طعمهمان را که یک خلافکار حرفهای بود گرفته بودیم و میخواستیم از او سرقت کنیم، اما اشتباهی سراغ برادر دوقلویش رفتیم.
نمی ترسیدید خلافکارها بعدا به سراغتان بیایند؟
آنها تصور میکردند ما پلیس واقعی هستیم و رشوه میگیریم تا برایشان پروندهای تشکیل نشود.
ایده چنین سرقتی چطور به ذهنتان رسید؟
چند وقت قبل با دوستم بودیم که خودرویی راهمان را سد کرد و در نقش مأمور اموال ما را به سرقت برد. همین شد که ایده سرقت با این شگرد به ذهنمان خطور کرد اما گفتیم طعمههایمان را از میان خلافکاران انتخاب کنیم تا لو نرویم اما خبماه همیشه پشت ابر نمیماند.