به یاد شهید داوود ابراهیمی
شهید آوینی اسمش را دائمالحضور گذاشت
قلدری بود برای خودش و حتی مأموران کلانتری هم از او حساب میبردند. یک روز در بازار داوود ابراهیمی دنبال شر میگشت و با اینکه روز سهشنبه بود اعلام کرد که امروز جمعه است و همه مغازهها تعطیل کنند و بازار را ببندند. کسبه رفتند کلانتری شکایت کردند و رئیسکلانتری هم گفت حالا چیزی نیست یک روز است فکر کنید امروز جمعه است. شکایت کسبه هم بینتیجه ماند. سالها گذشت و نور معنویت انقلاب به داوود هم رسید. داوود برای جبهه ثبتنام کرد و عازم شد. شهید آوینی در مورد داوود میگفت داوود دائمالحضور بود. در جبهه یکبار داوود از پادگان دوکوهه خارج میشد که زمین خیس بود و یک دفعه لیز خورد و به زمین افتاد. داوود با آن همه دبدبه و کبکبه شروع کرد به گریهکردن. همه به او گفتند که چه شده مرد گنده؟ گفت یاد حضرت عباس(ع) افتادم که حضرت چه حالی داشت وقتی از روی اسب به زمین افتاد درحالیکه دست نداشت. این را گفت و باز گریه کرد. شهید آوینی بارها این خاطره را نقل میکرد و میگفت قطعا داوود دائمالحضور بود چون ما هم زمین میخوریم ولی یاد حضرت عباس(ع) نمیافتیم. خلاصه داوود با شهادت مهمان حضرت عباس(ع) شد.
منبع: کتاب «تا شهادت» (چهل روایت از آنها که توبه کرده و راه حق را پیمودند و با شهادت رفتند.) کاری از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی