
طلوع موسیقی سهراب در مزرعه پدری

سعید اداک | خبرنگار:
کنار شالیزار دراز کشیده بود و تصویر شکسته شدن دوتارش را توی دستان پدر مرور میکرد. اشک گلولهگلوله بر چهرهاش سر میخورد و زمین میریخت. هفت پشت پدریاش «بخشی» و نوازنده دوتار بودند، اما پدرش گفته بود تو به درد این کار نمیخوری و سازش را خرد کرده بود. سهراب 14 ساله شب را تا صبح توی مزرعه پدری با غصه سر کرد و با همان دلخوریها، اشکها و خیالات کودکانه به خواب رفت. فردا صبح آفتابنزده با شنیدن صدای بازشدن گلهای شالی چشمهایش باز شد. هرگز تجربه شنیدن چنین صدایی را نداشت.
درونش اتفاقی افتاده بود، اما نمیدانست دقیقا چه شده است. صداها را بهتر از هر زمان دیگری میفهمید. کمی بعدتر با طلوع خورشید و بلند شدن نوای زخمههای دوتار سهراب، لبخندی روی صورت پدر نشسته بود و زیر لب زمزمه میکرد: «حالا درست شد».
اول کار
حالا 66 سال از آن روز خاص برای «بخشی سهراب» گذشته و چند روز قبل به بهانه تجلیل از زحمتهای این موزیسین کرمانجی که نشان درجه یک هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را دریافت کرده است، از سردیس او رونمایی شد. هوشنگ جاوید، پژوهشگر موسیقی نواحی، درباره بخشی سهراب محمدی و اولین تلاشهایش برای ورود به عرصه موسیقی به همشهری میگوید: «سهراب محمدی برایم تعریف میکرد و میگفت: انگشتهایم چاق و کوتاه بودند و به درستی روی سیمها نمیآمدند. پدرم دست مرا با نمد بست و با چکش روی مفاصل آنها کوبید تا اصطلاحا نرم بشوند، اما بازهم دید دستم نرم نمیشود و آنگونه که او میخواهد روی ساز قرار نمیگیرد. آخر سر هم دوتارم را جلو رویم شکست و گفت تو به درد اینکار نمیخوری. وقتی سازم شکست، خیلی ناراحت شدم و فرار کردم رفتم به مزرعهمان و از شب تا صبح گریه کردم.»
جاوید در ادامه میافزاید: «معمولا در چنین تنهاییهایی پرده گوش بسیار حساستر از سایر مواقع میشود. سهراب محمدی تعریف میکرد؛ سر صبح همانطور روی علفها در مزرعه پدری دراز کشیده بودم که متوجه صدایی شدم. اولش فکر کردم صدای خزیدن مار است، اما بعد که بیشتر دقیق شدم، فهمیدم صدای باز شدن گلهای شالی است. از همان جا متوجه حساسیت صدا و موسیقی شدم. با خودم فکر میکردم چگونه و چه چیزی میتوانم در موسیقی یاد بگیرم که بلبلی آمد روی شاخه درخت نشست و شروع به خواندن کرد. دیدم بلبل موقع خواندن چشمهایش را میبندد. این دو نکته در صبح آن روز موجب شد ارتباط حساسیت شنیداری، صدا و موسیقی و ارتباط آنها با یکدیگر را یاد بگیرم. همان جا به خانه رفتم و به پدرم گفتم میتوانم ساز بزنم. پدرم باورش نمیشد. به همین خاطر گفت دوتار را به دستم بدهند و شروع به نواختن کردم. تا من شروع به نواختن کردم، پدرم گفت آفرین! راست میگویی. حالا درست شد.»
این پژوهشگر با اشاره به جایگاه سهراب محمدی در موسیقی خراسان عنوان میکند: «بخشیهای شمال خراسان 3 گروه بودند. به یک گروه از آنها بخشیهای زبانگیر هستند که بیشتر بخشیها جزو این دسته هستند. این افراد نزد استاد میروند و هر چه او مینوازد و میگوید یاد میگیرند و خودشان هیچ تولیدی ندارند و فقط تکرار میکنند. به دسته دوم بخشیهای لال یا لالبخشی میگویند؛ یعنی کسی که دوتار را خوب مینوازد، اما نمیتواند خوانندگی کند. به دسته سوم هم بخشیهای خودبند میگویند که برتر از 2 گروه قبلیاند. اینها اصل ماجرا هستند چون خودشان آهنگ میسازند و شعر میگویند و دوتار مینوازند و برخیهایشان حتی درمانگری میکنند. در واقع کسی که مولف، مصنف و تولیدکننده اصلی است و خودش نوازنده و خواننده محسوب میشود، بخشی خودبند است و میتواند برای هر موضوع و اتفاقی که در جامعه صورت میگیرد در لحظه شعر بگوید. سهراب بخشی جزو این دسته سوم است که دیگر کسی از آنها باقی نمانده. یعنی اگر در تمام شمال خراسان جستوجو کنید، دیگر بخشی خودبند نداریم و تقریبا همه بخشی زبانگیرند. حتی در بین جوانها بخشی خودبند نداریم و به همین دلیل جایگاه سهراب محمدی بالاتر از بقیه بخشیهاست.»
او همچنین درباره کرمانجها اظهار میکند: «در تقسیمبندی دیگری بخشیهای ترکمن، ترک و کرمانج داریم. سهراب محمدی جزو بخشیهای خودبند کرمانج محسوب میشود. کرمانجها، کردهایی هستند که در دوران صفویه به شمال خراسان کوچانده شدهاند. گستره زیستی کرمانجها از منطقه راز و جرگلان شروع میشود و بجنورد، شیروان، قوچان و کلات نادر و سرخس را در بر میگیرد.»
بخشیهای کتابخوان
واژه «بخشی» از «پاکی» در زبان ترکی مغولی گرفته شده که به معنی «مردان مذهبی که میتوانند دستورهای مذهبی را از روی کتاب بخوانند و بنویسند و به مردم ابلاغ کنند» است. بخشیها در گذشته باید از روی کتاب میخواندند و از این رو ما بخشی باسواد و بخشی بیسواد هم داشتیم. از میان بخشیهایی که باقیماندهاند بیشتر بیسوادند، اما از نظر دانش حفظی حافظه بسیار خوبی دارند. هوشنگ جاوید در ادامه توضیح میدهد: «بخشیهای باسواد یا همان بخشیهای کتابی حساب و کتابشان فرق میکرد که از آن جمله میتوان به حاج قربان سلیمانی و محمدحسین یگانه اشاره کرد. خود این افراد معتقدند «بخشی» یعنی فردی که خداوند بخشی از هنرش را به او بخشیده است. بخشیها شاهدخوانی، منظومهخوانی و دیوانخوانی انجام میدادند و همچنین مراسم سور را اداره میکردند. در مثنوی و غزل و بحر طویل حافظه بسیار قدرتمندی داشتند. ضمن اینکه میبایست داستانهای حماسی مختلف را میدانستند. برخی از این بخشیها از 4 تا 24کتاب را از حفظ بودند. برخی دیگر از این بخشیها 24 کتاب را از رو میخواندند منتها اگر هر داستان از این کتابها 6 آهنگ را در بر میگرفت، یک بخشی چیزی بین 300 تا 400 آهنگ را میدانست تا بتواند اجرا کند.» این پژوهشگر درباره اجداد سهراب محمدی هم اظهار میکند: «ابا و اجداد سهراب محمدی پشت در پشت جزو بخشیها بودند. یعنی پدر و پدربزرگش و بقیه گذشتهگانش خانبخشی منطقه بودهاند. ما در گذشته آدمی با عنوان پنجهواشی داشتیم که به هنرمندان کمک میکرد تا برنامههایشان را به خوبی اجرا کنند و به بهترین شکل در خدمت مردم باشند. پدر و پدربزرگ و اجداد سهراب محمدی کارشان بخشیگری بوده است.»
بلای خشکسالی
سهراب محمدی هم خود درباره خاندانش به همشهری میگوید: «من 80 سال دارم و موسیقی را از پدرم یاد گرفتم. پدرم زرگری بود که همه مردم به او دایی میگفتند. ما تا هفت پشت بخشی هستیم و سینهبهسینه این هنر را از نسلی به نسل دیگر انتقال دادهایم. 14 ساله بودم که موسیقی و یاد گرفتن دوتارنوازی و خوانندگی را نزد پدرم شروع کردم. پسرهای من هم همگی بخشیاند. زمین کشاورزی دارم و از همین طریق امرار معاش میکردم. حالا دیگر زمینهایمان در بیآبی خشک شده است و کاری نمیشود کرد.»
تجلیل از بخشی سهراب محمدی با رونمایی سردیس
اردیبهشت امسال به بهانه تجلیل از سهراب محمدی و تقدیر از زحمتهای او در عرصه موسیقی، سردیس این هنرمند طی مراسمی در شهرستان مانه و سملقان رونمایی شد. این در حالی است که تیر سال گذشته هم موضوع اختصاص نشان درجه یک هنری به سهراب محمدی در شورای ارزشیابی هنرمندان، نویسندگان و شاعران کشور بررسی شد و به تصویب رسید. سهراب محمدی در سال 1317 در آشخانه خراسان شمالی متولد شد و در طول 66سال گذشته آثار بسیاری را در حوزه موسیقی با دوتار خلق کرده است.