• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
چهار شنبه 29 شهریور 1402
کد مطلب : 203388
+
-

فیش رستوران، دزدان نقاب پوش را لو داد

اخاذی پلیس‌های قلابی از سارقان حرفه‌ای

گزارش
اخاذی پلیس‌های قلابی از سارقان حرفه‌ای

الهه فراهانی-روزنامه‌نگار

 10 سارق حرفه‌ای که باند سرقت از خانه‌ها راه انداخته بودند در یکی از سرقت‌هایشان به دام 2پلیس قلابی گرفتار شدند و از آن به بعد مجبور بودند بعد از هر سرقت، بخشی از اموال مسروقه را به آنها بدهند. سرقت‌های این باند ادامه داشت تا اینکه حواس‌پرتی یکی از آنها در آخرین سرقت، باعث دستگیری‌شان شد.  به گزارش همشهری، از زمستان سال‌ گذشته پلیس پایتخت در جریان سرقت‌های سریالی یک باند از خانه‌ها قرار گرفت و تحقیقات برای شناسایی دزدان آغاز شد. بررسی‌ها نشان می‌داد که اعضای این باند از طریق بالکن یا تخریب در وارد خانه‌ها می‌شدند و سپس اموال قیمتی مانند پول و طلا را به سرقت می‌بردند. اغلب سرقت‌ها زمانی رخ داده بود که صاحبخانه‌ها در خانه حضور نداشتند و اگر هم بودند، سارقان با تهدید چاقو و بستن دست و پای آنها، نقشه سرقت را اجرا کرده بودند.

سرنخ در خانه مرد طلافروش
اعضای این باند برای اینکه ردی از خودشان باقی نگذارند، صورتشان را با نقاب‌های خاصی می‌پوشاندند؛ با این حال در آخرین سرقت سرنخی به جا گذاشتند که باعث دستگیری‌شان شد. آخرین خانه‌ای که دزدان به آن دستبرد زدند متعلق به یک طلافروش بود. سارقان پس از ورود به خانه بیش از
5 کیلو طلا به سرقت بردند و خوشحال از گنجی که به دست آورده بودند، آنجا را ترک کردند غافل از اینکه فیش رستورانی که شب قبل به آنجا رفته بودند از جیب یکی از آنها در محل سرقت افتاده و همین آنها را لو خواهد داد. با پیدا شدن این فیش، ماموران پلیس راهی رستوران شدند. آنها پس از بررسی تصاویر مداربسته موفق شدند چهره سارقان را به دست آورند. در مرحله بعد ماموران به سراغ آلبوم مجرمان سابقه‌دار رفتند و موفق شدند آنها را شناسایی کنند. همه اعضای باند از مجرمان سابقه‌داری بودند که بارها به جرم سرقت دستگیر و زندانی شده بودند. به این ترتیب پاتوق‌های احتمالی آنها تحت نظر گرفته شد و اعضای این باند یکی پس از دیگری دستگیر شدند.

ماجرای پلیس‌های قلابی
اعضای این گروه 10 نفر هستند که به سرقت سریالی از خانه‌ها اعتراف کردند. اما در جریان اعترافات آنها، اسرار 2مامور قلابی نیز فاش شد. این 2 متهم با معرفی خود به عنوان پلیس، دزدان را فریب داده و از آنها اخاذی می‌کردند که با اعترافات سارقان، آنها نیز دستگیر شدند. 12 متهم دستگیر شده به دستور قاضی محمدعلی بیرانوند، بازپرس شعبه هفتم دادسرای ویژه سرقت بازداشت شده‌اند و برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی تهران قرار گرفتند.‌

به راحتی فریب خوردیم
امین، سردسته باند سارقان منزل است که تصور می‌کرد سارقی زیرک و باهوش است اما حالا که دستگیر شده و فهمیده از پلیس‌های قلابی رودست خورده و اشتباه خودش باعث دستگیری‌شان شده است، دیگر خودش را زیرک نمی‌داند. او می‌گوید که نادان‌ترین مجرم این دهه است.
از باندتان بگو!
من و همدستانم در زندان نقشه سرقت را کشیدیم و قرار گذاشتیم پس از آزادی از خانه‌ها سرقت کنیم.‌تقریبا یک هفته پس از آزادی بود که دزدی‌ها را شروع کردیم.
باندتان چند نفره بود؟
10 نفر بودیم. معمولا 5 یا 6 نفری می‌رفتیم سرقت. درواقع هرکس وظیفه خودش را داشت. یک نفر متخصص باز کردن گاوصندوق، دیگری تخریب در، نفر بعدی پریدن از روی دیوار یا بالکن، یک نفر فروش طلا و...
از شگرد سرقت‌هایتان بگو!
خانه‌هایی که چراغ‌هایشان خاموش بود را شناسایی می‌کردیم و از طریق بالکن یا تخریب در وارد خانه‌ها می‌شدیم. هر کدام‌مان یک کوله‌پشتی داشتیم و فقط دلار، طلا و سکه می‌دزدیدیم. صورت‌هایمان را با نقاب خاصی می‌پوشاندیم تا شناسایی نشویم.
اگر صاحبخانه‌ می‌رسید چه می‌کردید؟
با چاقو آنها را تهدید می‌کردیم و رمز گاوصندوق‌هایشان را می‌گرفتیم و آن را خالی می‌کردیم.   ما خوش‌شانس بودیم. امکان نداشت وارد خانه‌ای بشویم و دست خالی برگردیم. معمولا طلاها و جواهرات زیادی گیرمان می‌آمد. آخرین کسی هم که وارد خانه‌اش شدیم طلافروش بود که در خانه‌اش بیش از 5 کیلو طلا نگه داشته بود اما خب اشتباه من کار دستمان داد.
چه اشتباهی؟
2 اشتباه؛ اولی جا گذاشتن فیش رستوران و دومی قرار دادن طلاهای طلافروش در سایت برای فروش. من فکر می‌کردم خیلی زرنگ هستم اما باید لقب نادان‌ترین تبهکار را به من بدهند.
چرا؟
حواسم به فیش داخل جیبم نبود. از همه مهم‌تر طلاهای مرد طلافروش خاص بودند و من اصلا به این فکر نکرده بودم که اگر آن را برای فروش در سایت قرار دهم قطعا شناسایی می‌شوم! البته اشتباه دیگری هم کردم که خودم از گفتن آن خجالت می‌کشم.
مگر چه بود؟
اشتباه سومم این بود که به راحتی فریب 2 پلیس قلابی را خوردم و آنها توانستند از ما باجگیری کنند. به نظرم این موضوع برای من که خودم را زرنگ و هوشیار می‌دیدم خیلی باخت بزرگی است. یک شب رفته بودیم سرقت و درست زمانی که می‌خواستیم از روی دیوار بپریم تا فرار کنیم چشممان افتاد به خودرویی که تصور کردیم ماشین پلیس است. چون چراغ گردان داشت و 2 سرنشین آن تجهیزات نظامی همراهشان بود. آنها می‌خواستند دستگیرمان کنند اما در آخر راضی شدند که هرچه سرقت کردیم را به آنها بدهیم تا ما را به اداره پلیس نبرند. نفری 30 تا سکه طلا و مقداری جواهر به آنها دادیم. واقعا فکر می‌کردم پلیس هستند. آنها در سرقت‌های بعدی هم توانستند از ما باج بگیرند اما در آخرین سرقت متوجه شدم آنها پلیس قلابی هستند.
چطور متوجه شدی؟
شب آخری که به خانه طلافروش دستبرد زدیم، ناگهان از دور گشت پلیس را دیدیم. آن 2 نفر که معمولا در سرقت‌ها حضور داشتند، ترسیدند و فرار کردند. بعد از دستگیری هم متوجه شدیم که به خانه آنها دستبرد زده بودند و آن 2 نفر بعد از سرقت نقشه عجیبی کشیده بودند.  آن 2نفر تجهیزات نظامی تهیه کرده و در خیابان چرخ می‌زدند تا اینکه مچ ما را در حال سرقت گرفتند و شروع کردند به اجرای نقشه سریالی باج‌گیری تا خسارتی که به آنها وارد شده بود را جبران کنند.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید