امروز درست ٧٠سال از کودتای سیاه ٢٨مرداد گذشت
تلخ و تباه و تیره و تاریک
حمیدرضا محمدی
امروز شد درست ٧٠سال. امروز ٧٠سال از آن نطق غمانگیز و محنتبار مهدی میراشرافی در ایستگاه رادیو گذشت که کمی مانده به ساعت 2بعدازظهر آنروز، «مردم» را مورد خطاب و «خبر بشارتآمیزی» را نوید داد: «مردم شهرستانهای ایران! بیدار و هوشیار باشید! مصدق خائن فرار کرده است. هزاران نفر را در تهران، امروز مصدق خائن به مسلسل بسته است! مردم! امروز در تهران، ملت قیام کرده و خانه مصدق، روزنامه اطلاعات، روزنامه کیهان، روزنامه باختر [امروز] را آتش زدهاند. مردم! حسین فاطمی را قطعهقطعه کردهاند.»
و اینگونه خبر پیروزی کودتایی را داد که محصول اتفاق ایادی آمریکا و انگلیس و اتحادشان با مزدوران وطنی بود؛ آنانی که بویی از وطن پرستی نبرده بودند و در ازای یک مشت دلار و ریال، فرش را از زیر پای تنها نخستوزیر ملی عصر پهلوی کشیدند، روزی که برایش ماهها برنامه ریختند و نقشه کشیدند و چمدانچمدان دلار خرجش کردند. حتی یکبار هم ناکام ماندند و نالان شدند، اما عاقبت آن دولت مردمی را سرنگون کردند. سرانجامی که اگرچه از اختلاف و اشتباه توأمان ملیگرایان و اسلامگرایان هم سرچشمه میگرفت، اما همه و همه دال بر این بود که ملیشدن صنعت نفت ایران، انحلال شرکت نفت ایران و انگلیس، بیرون راندن انگلیسیها از جنوب و قطع رابطه سیاسی با آنان و اتکا بر اقتصاد داخلی و درآمد ملی چه تخم کینهای در دل آنها کاشته بود و این حرص ریشهدوانده گسیلشان کرد بهسوی ایران تا نفتِ مفتِ این سرزمین را باز هم صاحب و مالک شوند و به هیچکس پاسخی ندهند. آنها به زیر آمدن دولتی را سبب شدند که در دل مردم امید افکنده بود و از برای این دخالت رسمی و اسمیشان در سرنوشت این کشور حتی حاضر به عذرخواهی نشدند و به گردن فرازیشان ادامه دادند. چهارشنبه، 28مرداد1332، سقوط امید بود و آغاز دورانی از سردی و سختی. نومیدیای که تا سالها ادامه داشت و امروز از آن روز تلخ و تباه و تیره و تاریک، ٢۵هزارو۵۵٠ روز گذشت و7دهه هیچ کم و کوچک نیست.