اعضای بدن مقتول نجات بخش بیماران شد
خانواده مردی که در جریان یک درگیری دچار مرگ مغزی شده بود اعضای بدن او را به بیماران نیازمند اهدا کردند تا نام او برای همیشه زنده بماند.
بهگزارش همشهری، این مرد 64ساله که مسعود آقاملائی نام داشت صاحب یک نمایشگاه ماشین در شرق تهران بود. او زندگی آرامی داشت و بعد از ازدواج دختر و پسرش همراه با همسرش زندگی میکرد. این مرد مثل همه کسبه از چند نفر طلبکار و به چند نفر بدهکار بود؛ اما در این بین با یکی از افرادی که دادوستد میکرد دچار مشکل شده بود. او چند مرتبه تلاش کرده بود تا طلبش را بگیرد اما مرد بدهکار مدام بهانه میآورد و امروز و فردا میکرد. این اختلاف مالی ادامه داشت تا اینکه او یک شب سراغ مرد بدهکار رفت. او در نزدیکی فشم زندگی میکرد. مرد بدهکار و برادرانش بعد از دیدن مرد طلبکار با او درگیر شدند. آنها ناراحت بودند که چرا او برای گرفتن پولش به آنجا رفته است. در جریان درگیری این مرد زمین خورد و بعد از چند دقیقه با پایان درگیری، مرد بدهکار و برادرانش او را به خانهاش رساندند.
صاحب نمایشگاه که خسته بود به رختخواب رفت اما صبح روز بعد وقتی همسرش بالای سرش رفت متوجه شد که از بینی و دهانش خون آمده و او بیهوش است. در این شرایط بود که از اورژانس کمک خواست و به این ترتیب وی به بیمارستان منتقل شد. در معاینه اولیه معلوم شد که این مرد دچار خونریزی شدید مغزی شده و سطح هوشیاریاش پایین است. پزشکان در این مرحله همه تلاش خود را برای بالا بردن سطح هوشیاری او انجام دادند اما تلاشها بینتیجه بود و یک روز بعد به خانواده او اعلام کردند که دچار مرگ مغزی شده و بهترین راه اهدای اعضای بدن اوست. با اینکه خانواده این مرد از شنیدن این خبر شوکه شده بودند اما در اقدامی خداپسندانه تصمیم گرفتند اعضای بدن او را اهدا کنند.
امیر آقاملائی، تنها پسر این بیمار مرگ مغزی درباره این حادثه به همشهری میگوید: پدرم مرد آرامی بود و زندگی آرامی هم داشت. او در کار خرید و فروش خودرو بود و در محدوده شرق تهران کار میکرد. شب حادثه پدرم فقط برای پیگیری حساب و کتابش به آنجا رفته بود که مرد بدهکار و برادرانش با او درگیر شدند و در آنجا پدرم زمین خورد. وقتی در بیمارستان پدرم را معاینه کردند معلوم شد که جمجمهاش دچار شکستگی شده و بهدلیل خونریزی شدید دچار مرگ مغزی شده است. به همین دلیل 4نفر در اینباره بازداشت شدند و تحقیقات برای روشن شدن اینکه پدرم چطور فوت شده و آیا کسی در مرگ او مقصر بوده یا نه آغاز شده است.
او ادامه میدهد: یک روز بعد از انتقال پدرم به بیمارستان بود که پزشکان به من گفتند او دچار مرگ مغزی شده و پیشنهاد اهدای عضو را دادند. من یادم آمد که پدرم مدتها قبل گفته بود اگر روزی دچار مرگ مغزی شد دوست دارد ما اعضای بدنش را به بیماران نیازمند اهدا کنیم. من هم این موضوع را با خواهر و مادرم در میان گذاشتم. با اینکه عزادار پدرم بودیم و در سوگ به سر میبردیم اما با مشورت یکدیگر تصمیم گرفتیم همان کاری را که پدرم دوست داشت انجام دهیم. با این کار به جای اینکه اعضای بدن پدرم زیر خاک برود میتوانست به بیماران زندگی ببخشد. این کار هم به لحاظ انسانی درست بود و هم به لحاظ معنوی میتوانست باقیات و صالحات برای پدرم باشد. در این شرایط بود که رضایتنامه را امضا کردیم و روند قانونی و پزشکی اهدای عضو انجام شد.