• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
چهار شنبه 4 مرداد 1402
کد مطلب : 198342
+
-

بزرگ عاشقان کوچک

بزرگ عاشقان کوچک

مریم ساحلی

ایستاده بود پشت پنجره‌ای کوچک به تماشای عشق.‌ 5انگشت زرین بر فراز علم و همه پرهای سفید حوالی‌اش، چشم‌هایش را 2پرنده مبهوت کرده بود. و سینه‌زنان نوحه‌ای را می‌خواندند که دلش را می‌لرزاند. می‌گفت در آن میانه اما روایت عاشقی کودکان، حرف دیگری است؛ حرفی که نمی‌شود گفت یا شنید. حرفی که تنها باید در نی‌نی چشم‌ها و دست‌های کوچک و صورت قشنگ‌شان دید.
عرق، شبنم‌ نشسته بر پیشانی روشن‌‌شان و آوای «یاحسین»‌شان تا بال و پر فرشتگان می‌رود.
می‌گفت: مانده‌ام این عشق از کجا آمده است که چنین بی‌تاب‌شان می‌کند و در شبی تبدار و گرم، سیاه بر تن، چنان قدم برمی‌دارند که انگارنه‌انگار هنوز 10تابستان را به چشم ندیده‌اند. می‌گفت: مگر آن دست‌ها که بر سینه می‌کوبند، آن نوحه‌ها که از نازکای حنجره‌هاشان به آسمان می‌رود یا آن اشک‌ها که ساعتی پیش برای همراه شدن با بزرگ‌ترها ریخته‌اند، به غیر از عشق، چه می‌تواند باشد؟

 

این خبر را به اشتراک بگذارید