سیستان و مهاجرت
سیدمحمود حسینی؛ استاندار اسبق سیستانوبلوچستان
مسئله اول؛ اگر توسعه را تحول کیفی در همه ابعاد زندگی مردم همراه با توازن بین جامعه و حکومت تعریف کنیم، باید بپذیریم روند توسعه سیستانوبلوچستان حتی پیش از انقلاب اسلامی با تأخیر آغاز شد و پس از انقلاب هم با وجود آرمان برابری و آزادی، این استان از قافله توسعه عقب ماند؛ لذا این استان همچنان از نظر شاخصهای توسعه بهویژه شاخص توسعه انسانی شامل سواد یا آموزش، سلامت یا امید به زندگی و رفاه یا درآمد سرانه در پایین جدول رتبهبندی استانهای کشور قرار دارد و حتی در میان 7استان پایینی جدول، از همه پایینتر است. در شاخص اول، هرچند در دو، سه دهه اخیر، گرایش مردم به باسوادی افزایش یافته، اما همچنان میانگین باسوادی استان از میانگین کشوری پایینتر است. در شاخص دوم، امید به زندگی در میان مردان سیستانوبلوچستان 8 تا 10سال و زنان 6سال کمتر از میانگین کشوری است و در شاخص سوم، آخرین آمار نشان میدهد درآمد سرانه تهرانیها 5برابر درآمد سرانه سیستانوبلوچستانیهاست. این آمار به همه مردم ایران و بهویژه به حاکمیت وظیفه و حکم میکند برای توسعه این استان از تکمیل زیرساختها گرفته تا برقراری عدالت آموزشی، بهداشتی و تامین اشتغال، تلاش و همت جدی داشته باشند؛ هرچند در یک دهه گذشته انجمنهای مردمنهاد و خیریه بهصورت گسترده در حال فعالیت در این استان هستند.
مسئله دوم؛ سیستانوبلوچستان در جنوب با پاکستان هممرز است و در شمال با افغانستان که این هممرزی مجموعهای از فرصتها و تهدیدها را برای استان پیش آورده است؛ بهویژه با روی کار آمدن طالبان در افغانستان در 2سال اخیر، ایران با مشکلات زیادی هم از جهت خطمشیهای واپسگرایانه طالبان و هم از جهت خشکاندن رودخانه هیرمند بهعنوان تنها رگ حیاتی و منبع آبی دشت سیستان مواجه شده است؛ این در حالی است که از قدیم کشور ما برای افغانستان یک فرصت بسیار گرانبها بوده؛ زیرا آن کشور، محصور در خشکی و ناچار است از طریق بندر چابهار و دیگر بنادر ایران مرتبط با دریا و اقیانوس کالای مورد نیاز خود را ترانزیت کند و اکثر مایحتاج مردم افغانستان مثل سوخت، موادغذایی و مصنوعات از ایران تامین میشود و این یعنی، رابطه ما با افغانستان یکطرفه و یکسویه نیست و به همین دلیل، وزارت نیرو و دیپلماتهای وزارت امور خارجه باید در یک توازن دیپلماتیک این تعامل را برقرار کنند. به هر حال ما یک قرارداد محکم و بینالمللی درباره آب هیرمند موسوم به قرارداد «هویدا- شفیق» با افغانستان داریم که منافع دوطرف را درنظر گرفته و طی آن، افغانستان متعهد شده حقابه ایران را تامین کند؛ یعنی در سالهای نرمال آبی سالانه 820میلیون مترمکعب آب از رود هیرمند روانه ایران کند. سال نرمال آبی نه براساس حجم آب پشت سد کجکی، بلکه براساس میزان آبی که در ایستگاه آبسنجی دهراود (در بالادست رودخانه در شمال کابل) اندازهگیری میشود.
مسئله سوم؛ رودخانه هیرمند از رودخانههای پرآب در منطقه است، اما همین رود پرآب سالهایی آب متوسط و خشکسالی دورهای هم داشته است که میزان حقابه ایران از آن حتی در دوره خشکسالی هم براساس جداول مندرج در پروتکل ضمیمه معاهده 1351 شمسی تعیین شده است. خاطره دوره خشکسالی این رودخانه در اول دهه1350 هنوز فراموش نشده است؛ زیرا موجب شد جمعیت زیادی به گلستان، زاهدان و... مهاجرت کنند. خشکسالی دوم در اواخر دهه1370 رخ داد که طبق گزارشهای رسمی با مهاجرت گسترده همراه نبود و دلیل آن، راهکاری است که حالا هم میتواند مورد استفاده دولتمردان قرار گیرد. در این دوره، با هدایت جهاد سازندگی و وزارت کشاورزی چند هزار چاه دهانه گشاد احداث و 2هکتار زمین هم در اطراف آنها به شیوه آبیاری تحت فشار زیرکشت رفت. استخر پرورش ماهی هم در کنار این مجموعه آماده شد. در کنار آن، مردم در طرحهایی چون لایروبی انهار بهکار گرفته شدند.
آب آشامیدنی و آرد مردم هم فراهم و بازارچههای مرزی فعال شد. همینها موجب شد بخشی از معیشتشان تامین شود و در نتیجه، خبری از مهاجرت گسترده نباشد. در این برهه، شنیدم دولت دارد برای تامین آب آشامیدنی از منابع آبی بیرون دشت سیستان تلاش میکند. البته میتواند از تجربههای موفق گذشته هم بهره ببرد.
مسئله پایانی؛ مردم در حال حاضر شرایط سختی دارند و آنهایی که ماندهاند، امکان مهاجرت ندارند. باید کمکشان کنیم نان و آب و معیشتشان تامین شود تا بمانند. ترکیب جمعیتی استان مرکب از شیعه، سنی، بلوچ، سیستانی و حتی مهاجران داخلی و خارجی در کنار تأخیر در توسعهیافتگی نوع خاصی از حکمرانی و مدارا با مردم را طلب میکنند و مشکلاتشان را باید پدرانه و با گفتوگو حل کرد.
بهنظر میرسد 3خواسته در رأس خواستههای اهالی سیستانوبلوچستان قرار داشته باشد: 1- حفظ منزلت و احترام 2- فرصت برابر در توزیع قدرت و مدیریت 3- بهرهمندی از ثروت و درآمد عادلانه.