عروسکها و چراغافروختن آدمها
مریم ساحلی
دســـتـــان عروسکها گرم بود و چشمهایشان میخندید. همه آنها که عروسک و کتاب و لباس در دست آمده بودند، دلشان روشن بود به امید نشاندن لبخند بر لبان کودکانی که نمیشناسند. بچههایی که جهان کودکیشان رنگین نیست و لمس پیراهن حریر عروسکی که در ویترین دکان اسباببازیفروشی دیدهاند، تنها در خوابهایشان ممکن است. انسانهای مهربانی که آمدند، باور داشتند کتابها با قصهها و تصاویرشان میتوانند پنجرهای نو رو به دنیای خاکستری کودکانی بگشایند که از آنچه حقشان است، محرومند.
کودکانی که غم نان را میشناسند و دالانهای روزگار چنان برایشان تنگ و تاریک است که ناچارند کودکیهایشان را فراموش کنند و سنگینی دشواریهای روزگار را بر دوش بکشند. به هر حال واقعیت این است که نیکوکاران نمیتوانند از کنار رویاها و حسرتهای این کودکان بیاعتنا بگذرند. بیتردید روشنکردن چراغ امید در دل دیگران و نشاندن لبخند بر چهرههای اندوهناک، قسمتی از انسانیت آدمهاست. در هفتهای که گذشت در سایهسار آسمان شهر ساحلی انزلی، رویدادی در همین راستا شکل گرفت و مؤسسه خیریه «کودکان ساحل بهشتی»، پویش جمعآوری عروسک، کتاب و لباس را کنار بازارچه خیریه غذا ترتیب داد. استقبال مردم از این پویش سبب شد تا اوقاتی آکنده از مهربانی در این شهر رقم بخورد. مهربانانی که لباس و کتاب و عروسک در دست از راه رسیدند، بعضی کمسنوسال بودند و برخی جوان و میانسال و سالمند. آنها که آمدند میدانستند کودکانِ نیازمند، بسیارند و برچیدن بساط فقر در گرو التیام اقتصاد رنجور کشور و عزم جدی و تدبیر و تلاش متولیان ذیربط است، اما آنها آمدند تا به سهم خود قدمی بردارند و چون دیگر انسانهای نیک روزگار، چراغ خویش بیفروزند.