• چهار شنبه 23 آبان 1403
  • الأرْبِعَاء 11 جمادی الاول 1446
  • 2024 Nov 13
شنبه 27 خرداد 1402
کد مطلب : 194797
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/r0XrE
+
-

قاب‌های ‌خاطره از جنس دریا

ماجراهایی از زندگی هیجان‌انگیز دریانوردان با موج و مرجان و خارا

قاب‌های ‌خاطره از جنس دریا

شغل دریانوردی اگرچه یک شغل جذاب به حساب می‌آید اما سختی‌های خاص خودش را هم دارد؛ هر چند اگر عاشق دریا و دل‌دادن به رمز و رازهایش باشید، سختی را در ذهن‌تان تبدیل به نوع نگاه دیگه‌ای به زندگی می‌کند. اینجا خاطراتی از چند دریانوردی را آورده‌ایم که بعضی‌ از آنها پس از سال‌ها تلاش و سختکوشی برای ناوگان کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران حالا بازنشسته شده‌اند و با کوله‌باری از خاطرات تلخ و شیرین، روزگار سپری می‌کنند.  مرورخاطرات این دریانوردان و دریادلان خالی از لطف نیست.

 دریانوردی و تجربه‌های جدید در هر روز
اصولاً فرد مثبت‌اندیشی هستم. سختی کار روی من تأثیری ندارد. یکی از خاطراتم مربوط به نخستین سفرم با کشتی است. در مسیر برگشت از تایلند بودیم که سیستم سوپرشارژ کشتی دچار مشکل شد، دمای احتراق سیلندرهای موتور بالاتر از حد نرمال بود که این باعث می‌شد سوپاپ اگزوز سیلندرها در مدت کمی بسوزد. چندین بار مجبور شدیم وسط دریا بایستیم تا سوپاپ را تعویض کنیم. تعویض قطعات سنگین موتورخانه در آن شرایط جوی واقعاً کار مشکلی بود. حدود 20ساعت در دریای توفانی بودیم و کشتی تحت کنترل امواج بود. از این قبیل اتفاقات زیاد در دریا رخ می‌دهد. دریانوردی حرفه‌ای است که هر روز تجربه جدیدی را به انسان می‌آموزد حرفه‌ای است که علاوه بر دانش اولیه، تجربه‌های جدیدی را به‌دنبال دارد. دریا با آنچه در ساحل می‌بینیم و یا در کشتی می‌بینیم خیلی تفاوت دارد.
«به نقل از سرمهندس اسماعیل نواب»

از کودکی دوست داشتم فرمانده کشتی شوم

به یاد دارم در دوران کودکی که با خانواده‌ام به روی کشتی می‌رفتم، می‌خواستم بطری نوشیدنی را داخل دریا بیندازم. کاپیتان کشتی به من گفت این کار را نکن. گفتم: دریا به این بزرگی یک بطری که داخل آن، چیزی نیست. کاپیتان به من گفت من می‌خواهم دریا را برای شما نگه دارم. خلوت دریا باعث شد که عاشق تنهایی شوم. گاهی اوقات که هوا هم مساعد باشد به قسمت سینه کشتی می‌روم و لحظات طولانی را در آنجا می‌نشینم و در عظمت دریا غرق می‌شوم و با خودم فکر می‌کنم.
«به نقل از کاپیتان احسان حسین‌نژاد تمیمی‌زاده»

صبوری؛ لازمه زندگی دریانوردی
اگرچه قبل از ازدواج هیچ شناختی از شغل دریانوردی نداشتم اما از آنجا که خیلی اهل مسافرت هستم و دریا را دوست دارم، تصور می‌کردم که این شغل ازجمله مشاغل جالب و جذاب باشد. هیچ وقت به سختی این شغل فکر نمی‌کردم. در سال 1372ازدواج کردم و خرداد 1373با همسرم سوار کشتی «ایران اسلامی» شدم. در آن زمان همسرم افسر دوم کشتی بود و در واقع تنها افسر ایرانی این کشتی بود. در این سفر بود که با حرفه دریانوردی کاملاً آشنا شدم. 13ماه به‌طور مداوم در این کشتی بودم. هیچ خانواده دریایی روی این کشتی نبود. من جزو معدود همسران دریانوردی هستم که بیشترین سفر دریایی را داشته‌ام. از سفرهای دریایی‌ام خاطرات بسیاری دارم. به یاد دارم در نخستین سفرم پس از اینکه ملزومات مورد نیاز کشتی خریداری شد، بعد از اینکه مسافتی را طی کردیم دریا بسیار توفانی شد، دکل کشتی شکست و وسط عرشه کشتی افتاد. خیلی ترسیده بودم. همسرم برای اینکه استرس مرا کم کند سعی می‌کرد وانمود کند توفانی‌بودن دریا طبیعی است و به من می‌گفت:«‌چون سفر اولت هست دریا برایت عجیب است» ولی وقتی برای تعمیرات به یکی از کشورها رسیدیم فرمانده کشتی به من گفت: « این توفانی‌ترین دریایی بوده که تاکنون تجربه کرده است.»
«به نقل از پروانه عزیزخان‌پور، همسر کاپیتان مهدی احمدیان مزرعه‌یزدی»

رشته دریانوردی، مهم‌ترین گزینه برای ادامه تحصیل
 هنگامی که در آزمون سراسری شرکت کردم علاوه بر رشته دریانوردی در دیگر رشته‌ها نیز نمره قبولی کسب کردم. اما از آنجا که دریانوردی اولویت اولم بود و از طرفی این امکان وجود داشت که از طریق این رشته بتوانم بورسیه شوم و ادامه تحصیل دهم به همین‌خاطر رشته دریانوردی را انتخاب کردم. دوران دانشجویی را در مرکز آموزشی چابهار گذراندم. پس از فراغت از مرحله آموزشی، دوره‌های افسراولی و فرماندهی را در مؤسسه آموزشی کشتیرانی در تهران گذراندم. در دوران دانشجویی همراه با 11نفر از دیگر دانشجویان برای نخستین بار به کشتی ایران کلاهدوز ملحق شدیم. شور و شوق خاصی داشتیم. فرمانده کشتی کاپیتانی بود که با علاقه فراوان، بسیاری از دانش تخصصی خود را در اختیار ما گذاشت. همیشه نخستین تجربه سفر دریایی خود را مدیون ایشان می‌دانم.
«به نقل از کاپیتان علی محمد مریخ»

چگونگی ورود به حرفه دریانوردی در دهه60
سال 1366در آزمون سراسری علاوه بر رشته‌های دیگر، به‌طور مشخص رشته «مهندسی مکانیک حرارت و سیالات» دانشکده صنعتی‌شریف بورسیه کشتیرانی هم بود. چون می‌توانستم به‌طور مستقل به تحصیل بپردازم و برای خانواده‌ام بار مالی نداشته باشم، این رشته را انتخاب کردم و خوشبختانه در این رشته قبول شدم. حدود4 سال را در دانشگاه صنعتی شریف تحصیل کردم و سپس دوره‌های تخصصی دریایی را در مؤسسه آموزشی کشتیرانی گذراندم و به مرور همه دوره‌های آموزشی ارتقا برای سمت‌های مهندس سومی، مهندس دومی و سرمهندسی را گذراندم. اگر چه بدون شناخت وارد حرفه دریانوردی‌ شدم ولی هیچ‌وقت از این انتخابم پشیمان نشده‌ام. برای اینکه همیشه در زندگی‌ام سعی کرده‌ام خودم را با شرایطی که هست تطبیق دهم و همه‌‌چیز را برای خودم لذتبخش کنم.
«به نقل از سرمهندس علی اکبر نوعدوست»

آن شب تا صبح هیچ‌کس نخوابید
خاطره بسیار دارم. یکی از خاطراتم مربوط به کشتی «ایران انتخاب» است که لحظه به لحظه آن را هرگز فراموش نمی‌کنم. در آن دوران داوطلبانه به این کشتی ملحق شدم. حدود 2ماه در بندرامام بودیم. ورود هواپیماهای دشمن (در دوران جنگ تحمیلی) در آسمان این شهر داستان خاصی دارد. ما روی کشتی بودیم و در آن شرایط پناه‌گرفتن معنا نداشت؛ چون ما هیچ سلاح دفاعی از خودمان نداشتیم. یادم هست ساعت حدود ده و نیم شب در مسیر برگشت بودیم. از تنگه خور موسی عبور کردیم که عراقی‌ها به سمت کشتی موشک شلیک کردند. موشک به اتاقکی که موتورخانه «کرین‌های کشتی» بود، اصابت کرد. همزمان با آن، صدای انفجار مهیبی به گوش رسید و برق کشتی قطع شد. شعله‌های آتش کشتی را فرا گرفت و ارتباط ما با پل فرماندهی کاملاً قطع شد.
 لوله‌های آب ترکید و فقط با کپسول‌هایی که در کشتی داشتیم آتش را مهار کردیم. بعد از اینکه شعله آتش خاموش شد از همدیگر مطلع شدیم. بنا به درخواست افسر اول کشتی، من نزد فرمانده در پل فرماندهی رفتم چون احتمال حمله دوباره وجود داشت. بعد از مدتی تعدادی از دریانوردان نزد فرمانده آمدند تا لباس ضدحریق بپوشند و به آن قسمت موتورخانه که موشک به آنجا اصابت کرده بود، بروند. من هم بی‌قرار بودم چون مطمئن بودم که در آن لحظه «کامل غبیشاوی» یکی از ملوانان عرشه در آنجا بوده است. وقتی به همراه افسر اول وارد موتورخانه شدیم، متوجه شدیم که ایشان به شهادت رسیده‌ است. تمام دریانوردان متأثر شدند و آن شب تا صبح هیچ‌کس نخوابید.
«به نقل از ذکر علی سبحانی، سرملوان بازنشسته»

مواجهه با دزدان دریایی
در یکی از بنادر پاکستان بودم که متوجه ربوده‌شدن کشتی دیانت توسط دزدان دریایی شدم. قرار بود از یکی از بنادر عربستان برای بارگیری گوگرد به سمت مراکش حرکت کنیم. این موضوع ذهن همه دریانوردان را مشغول کرده بود. یکی از دریانوردان نزد من آمد و گفت فرمانده یکی از کشتی‌ها درخواست سیم خاردار داده است، من هم از این ایده استقبال کردم و سفارش خرید آن را در لنگرگاه فجیره دادم. تا قبل از رسیدن به منطقه خطر با تمام کارکنان کشتی، سیم خاردارها را اطراف کشتی بستیم و به وسیله آن تمام راه‌های ورود به کشتی را مسدود کردیم. پس از چند روز که به منطقه خطر و جنوب عدن رسیدیم، بعد از صرف ناهار وقتی به همراه مهندس دوم کشتی به پل فرماندهی رفتیم متوجه دو قایق شدیم که تعداد سرنشینان آن بیشتر از دیگر قایق‌های ماهیگیری بود. وقتی روی رادار آنها را پلات کردم ابتدا آنان حرکتی نداشتند اما ناگهان متوجه شدیم که آن قایق‌ها با سرعت 18گره به سمت ما حرکت می‌کنند.
لحظات سختی را سپری کردیم و در نهایت به‌خاطر تمهیدات ایمنی که درنظر گرفته بودیم دزدان نتوانستند کاری از پیش ببرند.
«به نقل از کاپیتان حمزه حسام»


 

این خبر را به اشتراک بگذارید