«محمد معدنچیها» کفاش 76سالهای است که بخشی از مغازهاش را تبدیل به کتابخانه کرده؛ هم کتاب امانت میدهد و هم وقت مشتریهایش را تا زمان آماده شدن کفش به بهترین شکل پر میکند. سواد چندانی ندارد ولی میگوید چون کتاب را دوست دارد این کار را انجام داده است. پیرمرد کفاش با آبوتاب وصفناپذیری درباره تأثیر کارش صحبت میکند. او میگوید: «به سختی میتوانم چیزی را بخوانم ولی از کودکی کتاب را دوست داشتم و هر وقت بتوانم چند خط میخوانم. روزهای اولی که مغازه را راه انداختم متوجه شدم مشتریها تا زمان آماده شدن کفششان بیکار هستند و وقتشان هدر میرود. تصمیم گرفتم کتابهایم را اینجا بیاورم. اول 5کتاب داشتم ولی بهمرور زیاد شد و اکنون بیش از 700جلد کتاب دارم. تعداد قابلتوجهی از این کتابها را مردم به کتابخانه اهدا کردهاند. تعدادی را هم خودم خریداری کردهام. خیلی دوست دارم تعدادش را بیشتر کنم ولی فضای کافی ندارم. همه ما میتوانیم در هر شرایطی کتاب بخوانیم. این روزها کمتر کسی را میتوان بدون مدرک دانشگاهی پیدا کرد. کتاب، اطلاعات انسان را بالا میبرد. بچه مسلمان باید آگاه و دانش داشته باشد تا بتواند جلوی ظلم ایستادگی کند.» لابهلای خاطرات محمدآقا کفاش پر از این حکایتهاست که مشتریان با تفکرات مختلف میان کفشهای زهواردررفته مینشینند و با کتابها دوست میشوند. تنها چیزی که از این کار نصیب حاجی میشود حس خوش معرفی یک کتاب و فرهنگ و برکتی است که به زندگیاش سرازیر میشود؛ به اندازهای که خودش میگوید به همین برکت است که حالا هر ۴ فرزند تحصیلکردهاش در نقطهای از کشور در حال خدمت به هموطنانشان هستند.
کتابخانه در کفاشی
در همینه زمینه :