جعفر احمدی | دانشجوی دکترای امور اجتماعی:
چندی پیش خودکشی همزمان دو دانشآموز دختر مقطع اول متوسطه شهر نقده و خودکشی یک سرباز در اشنویه، توجه مسئولان و کارشناسان را جلب کرد که نرخ خودکشی در استان آذربایجانغربی در چه وضعی است. هرچند در خصوص میزان خودکشی در استان آمار دقیقی در دست نیست، بر اساس اعلام مدیر کل فرهنگی و اجتماعی وقت استانداری در سال 95 بیش از 100 نفر در استان خودکشی کردهاند.
این آمار نشان میدهد که آذربایجانغربی در نرخ خودکشی جزو 10 استان اول کشور است. این موضوع میتواند دستاندرکاران و برنامه ریزان حوزه آسیبهای اجتماعی را با این پرسش مواجه کند که علت بروز این تعداد خودکشی در استان چیست؟
یکی از دلایل مدیریت نشدن خودکشی و سایر آسیبهای اجتماعی در استان و چهبسا در کل کشور، ناتوانی مسئولان امر در پاسخ به این پرسش است. چون همگی آنان علت را روانشناختی و جرم شناختی میبینند. در حالی که خودکشی و آسیبهای مانند آن، پدیدههایی اجتماعی هستند و برای پی بردن به علت آنها باید علت و عوامل اجتماعی را یافت. ضمن اینکه آسیبهای اجتماعی تک علتی نیستند و علل و عوامل مختلفی در به وجود آوردن آنها دخیل هستند.
دلیل اینکه در استان آذربایجانغربی تعداد موارد خودکشی نگران کننده است، این است که فضای اجتماعی آن آسیبزا است. برای بهبود شرایط و موقعیت اجتماعی باید به جامعه شناسان مراجعه کرد نه اینکه مسئولان و مدیران برحسب گرایش و نظر شخصی با این معضلات برخورد کنند.
یکی از مشکلات برخورد با آسیبهای اجتماعی در استان آذربایجانغربی این است که متولیان امور اجتماعی نگاه غیر تخصصی دارند. مثل کسی که نارسایی قلبی دارد ولی پیش متخصص مغز و اعصاب میرود. از آن سو، یکی از دلایل خودکشی سست شدن و ضعف پیوندهای اجتماعی است. این اتفاق زمانی میافتد که جامعه از دوران پیوندهای اجتماعی قوی به دوران سست شدن روابط اجتماعی و فردگرایی پیش میرود.
به همین خاطر اغلب استانهای مرزنشین مثل ایلام، کرمانشاه، کردستان و آذربایجان غربی با این مشکل مواجه هستند. اغلب استانهای مرزی بافت فرهنگی و اجتماعی سنتی دارند و دیرتر از استانهای مرکزی به فضای مدرنیته و صنعتی شدن پیوستهاند. این زمینه تقابل ارزشهای سنتی و جدید را رقم میزند.
استان آذربایجان غربی نیز مانند این نواحی در حال گذار از جامعه سنتی به مدرن است. از طرفی هنوز ارزشهای سنتی در جامعه حاکم هستند و از طرفی هم ارزشهای جدیدی ظهور کردهاند. مردم در چنین جامعهای سر در گم میشوند که بر اساس کدام ارزشها رفتار کنند. در چنین وضعی زمینه بروز بسیاری از آسیبهای اجتماعی پیش میآید که خودکشی یکی از آن آسیبهاست.
نهادهای مدرنی که باید خلأ پیشآمده را پر کنند تا از فرد حمایت کنند، هنوز شکل نگرفتهاند. سازمانها و نهادهای حمایتی که به لحاظ روحی، رفاهی و اجتماعی اشخاص را یاری میرسانند تا بحرانهای پیش رو را با کمترین هزینه پشت سر بگذارند. پس بیدلیل نیست که در این زمینه با مشکلات اجتماعی مضاعف مواجهیم.
دولت و دستگاههای اجرایی مرتبط نباید در برخورد با آسیبهای اجتماعی نقش متخصص و صاحبنظر را بازی کنند. آنان باید در شرایط آسیبزا نقش حامی مردم و گروههای آسیبپذیر را ایفا کنند تا این دوران گذار طی شود.
«خودکشی» نیازمند واکاوی تخصصی
در همینه زمینه :