وقتی در و تخته جور درمیآید
نکتههایی جستهگریخته از ماجرای سلبریتیها در غرب
سیدمحمد سادات اخوی-روزنامهنگار
ماجرای سلبریتیها و افراد مشهور و فرهنگی که چنین افرادی در آن ظهور و بروز پیدا میکنند، البته یکسره مرتبط با جهان غیرایرانی و جهان غربی است. در غرب، صنعت سرگرمی و رسانه، باعث شد تا نیاز به افراد مشهور، برای جذب مخاطبان بیش از پیش بهوجود آید؛ به همین دلیل بود که بعدها، چهرههای زیادی از حوزههای ورزش، موسیقی، رسانه، سینما، مد و... ظهور کرده و تبدیل به سلبریتیهای زمان خود شدند. ظهور این سلبریتیها با توجه به اتمسفر فرهنگی غرب، البته اتفاق نامتقارنی نبود و به قول معروف، در و تخته با هم کاملا جور درآمده بودند. بهتر است حالا که پروندهای درباره سلبریتیها مطرح شده، نکتههایی درباره سلبریتیها در غرب را هم مرور کنیم؛ شاید که کارگشا بود.
سازمانهای رسانهای و تولید محتوا در غرب، سلبریتیها را ساختهاند تا یک ارتباط دوطرفه بینشان برقرار شود؛ هم سلبریتیها باعث جذب مخاطب به این سازمانها شوند و هم سازمانها بتوانند با مدیریت این سلبریتیها، به نوعی خط تولید چهره راه بیندازند و همیشه اجاقشان روشن باشد، اما اینها بدان مفهوم نیست که سلبریتیها کاملاً آزاد هستند. همین یکی، دو ماه پیش، یکی از خبرهای مهم این حوزه را تقابل بیبیسی و گری لینکر، معروفترین مجری ورزشی دنیا شکل داد. اما چرا؟ چون این مجری خارج از قواعد سازمان رسانهایاش، اظهارنظرهایی کرده بود و همین امر را، مدیران بیبیسی خلاف رویههای این سازمان دانسته و عذر او را خواستند. چنین اتفاقی در این سازمان رسانهای، قبلاً در ارتباط با مجری معروف تختگاز، یعنی جرمی کلارسون رخ داده بود. البته در آنجا ظاهراً مشکل، برخورد و فحاشی این سلبریتی بود. با وجود جمعآوری میلیونی امضای طرفداران، مدیران بیبیسی عذر او را نپذیرفته و اخراجش کردند؛ به همین صراحت. بد نیست بدانید در اوج تختگاز، 350میلیون نفر هفتگی پای تماشای این برنامه مینشستند. علت درگیری هم در نوع خودش جالب بود؛ چون غذای گرم و نوشیدنی دیر به او رسیده بود، با تهیهکننده درگیری پیدا کرده بود. این سلبریتی البته گافهای وحشتناکی هم در برنامههایش داده بود که حالا قصهاش جداست.
هالیوود و مدیریت ستارهها
درباره مدیریت سلبریتیها در هالیوود و غرب، مستندی به نویسندگی و کارگردانی محمدرضا قلیپور تهیه شده که نکات جالبی را بیان میکند. در این مستند اشاره شده که سلبریتیها توسط شرکتهای تولید فیلم و محتوای هالیوود ایجاد شدند تا یک بازی دوسر برد باشند، اما قواعد شرکتهای هالیوودی در قبال این سلبریتیها بهغایت سختگیرانه بود. طبق این مستند، حتی در قراردادها آمده بود که سلبریتیها نمیتوانند برای خرید به اماکن عمومی بروند. اما چرا؟ تهیهکنندهها میگفتند اگر مردم شما را فراوان ببینند، چرا باید برای دیدنتان در سینما پول بدهند؟ این همان چیزی بود که رابرت گرین، نویسنده در کتاب قوانین حفظ و نگهداری قدرت خود بدان اشاره کرده بود: اینکه بخشی از قدرت چهرههای مشهور به دوریشان از مردم است و اگر این فاصله را شکسته و به آنها نزدیک شوید، میبینید که نکته خاصی ندارند و به همین دلیل است که چهرهها اینقدر سعی در حفظ فاصله دارند؛ به همین بیرحمی. تا اینکه ماجرای اسکار مارلون براندو پیش آمد و پدرخواندههای هالیوود ترسیدند از اینکه نکند سلبریتیهایی که ساختهاند، علیه آنها قیام کنند! به همین دلیل بود که قواعد بسیار سختگیرانهتر شد.
یک نمونه از اشتباه فراگیر سلبریتیها
در این مستند، همچنین به کمپین سلبریتیها و هنرمندان آمریکایی نیز که 12، 10سال پیش اتفاق افتاده بود، اشاره شده است. آنها برای حمایت از مردم کنگو، کمپین تحریم استفاده از مواد معدنی که از مناطق تحت امر شورشیان کنگو میآمد را مطرح کردند. بعدها سیاسیون آمریکا و اروپا هم با این چهرهها همراهی کرده و تحریم علیه کنگو اتفاق افتاد. نتیجه اینکه بخش بزرگی از کارگرانی که در این معادن کار میکردند یا بیکار شدند یا مهاجرت کرده یا به شورشیها پیوستند؛ بیاثر بودن یک کمپین که فقط چون افراد مشهور اطرافش بودند، دیده شد.
یک نمونه واقعی
البته ماجرای سلبریتیها در غرب، گستردهتر از این حرفهاست. شاید در جنگ لفظی لبران جیمز و رلاتان ابراهیمووچ، بتوان دو سوی دیگر این گروهها را مشاهده کرد. جیمز معروف بود به اینکه اظهارنظرهای سیاسی و اجتماعی مختلفی صورت میداد. زلاتان در نقل قولی در این باره، گفته بود که لزومی ندارد یک فوقستاره بسکتبال، ورود به این عرصهها کند و اگر قرار بود ما ورزشکاران به این حوزهها ورود کنیم، باید وارد احزاب میشدیم؛ نه وارد دنیای ورزش و هنر و... . زلاتان معتقد است که کار او، فوتبال بازی کردن و با توپ پیش رفتن است و دیگر موارد، برای نقش او تعریف نشده است. زلاتان در مصاحبههایی دیگر، از ورزشکاران خواسته بود تا وارد مسائل غیرورزشی نشوند؛ «ورزشکاران باید به انجام اموری بپردازند که در آن تخصص دارند، و وقت و انرژی خود را فقط صرف ورزش کنند.» لبران جیمز هم در پاسخ به زلاتان گفته بود: «هرگز در قبال اموری که نادرست و اشتباه است، سکوت نخواهم کرد و همیشه درباره موضوعاتی مثل عدالت، نژادپرستی، سرکوب و... صحبت خواهم کرد.» همین مجادله، البته بحث دنبالهدار دخالت یا عدمدخالت سلبریتیها در مباحث غیرتخصصی را پیش کشید.
مکث
دخالتی که معمول نیست
با همه این احوالات، بهنظر میرسد که دخالت سلبریتیها در مباحث غیرتخصصی در کشورهای غربی، چندان پذیرفتهشده نیست؛ هرچند که این چهرهها با عطف به اینکه مشهورند، غالباً در مباحث انساندوستانه مشارکت فراوانی انجام میدهند و چنین چیزی در آنجا پذیرفته شده است. مورد اخیر هم در زلزله ترکیه مشاهده شد که وقتی سلبریتیها در جای درست خود باشند، در مواقع بزنگاه چقدر میتوانند راهگشا باشند. در این زلزله، سلبریتیها و چهرههای کشور ترکیه با همراهی دولت و رسانههای تصویری این کشور، مردم را دعوت به مشارکت کرده و کمکی چند میلیارد دلاری به این منظور جمع آوردند که نشان از اعتبار اجتماعی این افراد و اعتماد عمومی به آنها دارد. چهرههای این کشور با حضور در شبکههای تلویزیونی با مشارکت از طریق انتشار پست در صفحههای اجتماعی خود، در این اتفاق فراگیر شرکت کردند. جالب اینکه برخی چهرهها حتی کمکهای جمع شده را با خودروهای شخصیشان به مناطق زلزلهزده منتقل کردند.