• شنبه 29 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 10 ذی القعده 1445
  • 2024 May 18
سه شنبه 19 اردیبهشت 1402
کد مطلب : 191335
+
-

دریاروندگان جزیره آبی‌تر

عباس معروفی

 سرش منگ بود. شاید از خستگی باشد، یا صدای موتور ماشین که هی توی کله آدم می‌چرخد. چقدر شلوغ و سرد بود. چرخ ماشین‌ها روی نرمه برف آبکی صدای چسبناکی داشت و آدم‌ها به شکل ارواح در روشنایی چراغ‌ها می‌لغزیدند. اگر یقه پالتو را بالا بدهند، کلاه شاپو سرشان بگذارند، دست در جیب با دهان باز و آن اضطرابی که در چهره همه‌شان موج می‌زند، می‌شوند شبیه همین تابلوی بالای آینه؛ قشنگ است. آن تابلو گردبادش هم قشنگ است. زنی دارد در آن گردباد سرخ جیغ می‌کشد. آدم خیال می‌کند خودش است که دارد سبک می‌شود. محسن سلیقه‌اش محشر است. وقت بیکاری می‌رود خیابان منوچهری یا جلوی دانشگاه، بلکه یک نقاشی خوب پیدا کند و بیاید به این در و دیوارها بکوبد، اما به جای آن کتاب می‌گیرد.

این خبر را به اشتراک بگذارید