رضا نیکنام- روزنامهنگار
مرحوم حاج «مهدی کلهر» معروف به «مهدی خان» آخرین خان و کدخدای یافتآباد بود که چند سال قبل در سن ۹۲سالگی در حالی به رحمت خدا رفتکه درسلامتکامل به سر میبرد و روی پاهای خودش میایستاد و از انجامکارهای خیرخواهانه نیز غافل نبود.بدون تردید باید نام مرحوم «مهدی خان کلهر» را در فهرست آدمهای نیک روزگار نوشت؛ مردیکه همچون خان و خان سالارهایی که در تاریخ آمده نزیست و عمری را به خدمت و مردمداری گذراند. کدخدایی که در بین مردم یافتآباد محبوبیت فراوانی داشت و تا آخرین ساعات حیاتش مورد احترام و توجه اهل محل بود.
خانه «مهدی خان» در خیابان شهید کلهر یافتآباد برای همه آشناست و به خوبی آن را میشناسند. در این خانه همیشه به روی اهالی باز بود و هرکس نیازی پیدا میکرد و یا به مشکلی بر میخورد امید داشت که اینجا به خواستهاش برسد. خانه ویلایی مهدی خان، با راهرویی باریک و تو در تو به یک سالن پذیرایی میرسد. او با صدای اهل محل جلو میآمد و آنها را به داخل خانه دعوت میکرد و پای حرف و درددل آنها مینشست و برایش فرقی نمیکرد که مهمانش از اهل محل و آشنا باشد و یا هفت پشت غریبه.با روی خوش از مهمانهایش پذیرایی میکرد و هیچ وقت بهخاطر اصل و نسبش به خانزادگی از موضع بالا و بهاصطلاح ارباب و رعیتی با کسی حرف نمیزد. آخرین باری هم که چند سال قبل خودمان برای دیدنش به یافتآباد رفتیم هم اینگونه بود - با اینکه نمیدانست که هستیم و چه میخواهیم با روی باز به استقبالمان آمد - انگار صدایش هنوز توی گوشمان است: «خیلی خوش آمدید. بفرمایید داخل خانه.»یادمان نمیرود که موقع عبور از حیاط خانه از او پرسیدیم که در خانه را ببندیم؟ او جوابمان را اینگونه داد: «در خانه را هیچ وقت نمیبندم، همینطور باز میماند.» میگفت این رسمی بوده که از مرحوم پدرش به ارث رسیده و تا زنده است انجامش میدهد و واقعا اینطور هم شد.
ارثیه ماندگار پدری؛ میانداری بین مردم
داخل خانه مهدی خان خیلی ساده بهنظر میرسید. تابلوی نقاشی سیاهرنگ بزرگی از تصویر آقایی با کلاهشاپو و عصای چوبی، بر دیوار سالن پذیرایی نصب شده بود. پیرمرد داخل قاب عکس - پدر مهدی خان - چنان با جذبه نشسته که آدم فکر میکرد هنوز زنده است. مهدی خان کلهر، درباره عکس روی دیوار برایمان کلی حرف داشت: «پدرم بزرگ کلهرها بود و ۵۰ آبادی اطراف تهران او را میشناختند. اگر اهالی اختلاف و مشکلی پیدا میکردند بین آنها میانداری میکرد. او در سن ۱۱۰ سالگی دار فانی را وداع گفت و طبق وصیتنامهاش در شهر قم به خاک سپرده شد.» قاب عکسهای دیگری هم بر در و دیوار خانه مهدی خان وجود داشت. در اینباره نکته جالبی را برایمان تعریفکرد: «در قدیم، عکاس خانوادگی داشتیم، خوب اینجا خانه کدخدا و خان یافتآباد بود و هر چیزی که فکرش را کنید ما داشتیم. خود من عکسهای قدیمی زیادی داشتم که فرزندانم بهعنوان یادگار با خود به خانه هایشان بردند و فقط این چند قاب عکس باقی مانده است.»
فرزندانم را با درشکه مدرسه فرستادم!
مهدی خان، ۸ فرزند دختر و پسر داشت که سالهاست ازدواج کرده و در نقاط مختلف خانه و زندگی دارند. او درباره امکانات محل و حال و هوای ایام قدیم نکات جالبی را تعریف کرد: «امکانات قلعه یافتآباد در دوران پهلویها بسیار کم بود و بهخاطر ضعف فرهنگی، بیشتر خانوادهها اجازه درس خواندن به بچههایشان را نمیدادند، اما خانواده ما مخالف این عقیده بودند برای همین من هر ۸ فرزندم را به مدرسه فرستادم و اهالی را هم به این کار تشویق و کمکشان کردم. آن ایام تاکسی و اتوبوس نبود، بچهها با درشکه مدرسه میرفتند.» مهدیخان کلهر، در قدیم زمینهای کشاورزی و املاک زیادی در یافتآباد داشت و افراد بسیاری نیز برایشکار کردهاند. در طول این سالها بسیاری از زمینها و املاکش را به مردم واگذارکرد و یا بخشید. البته تا زمان حیاتش هنوز مقداری از زمینهای کشاورزی و ملک برایش باقیمانده بود که از همین راه یعنی فروش محصولات کشاورزی امرار معاش میکرد.«احمدیوسفی» از اهالی یافتآباد میگوید: «مهدی خان، درآبادانی این محله نقش زیادیداشت؛ خانسالاری در رگ و ریشهشان بود، اما خیرشان به مردم میرسید. این مرد، حق بزرگی برگردن اهالی یافتآباد دارد.»
مکث
نام نیک برای آخرین خان یافتآباد ماند
از ویژگیهای بارز خان محله یافتآباد این بود که همیشه با کت و شلوار اتو شده و مرتب در محله حاضر میشد. درآخرین دیدار با او، کنار دیوار آجری کنار خانهاش رفتیم و مهدیخان در حالی روی صندلی نشسته بودکه قاب عکسی از دوران جوانیاش را روی دیوار دیده میشد.
مرحوم مهدیخانکلهر در محله یافتآباد، مسجد، زورخانه و خیلی چیزهای دیگر برای رفاه وآسایش مردم ساخت و برای همین در همهجا از او به نیکی یاد میکنند. احسان موسوی درباره آخرین خان یافتآباد میگوید: «بیش از ۴۰سال مهدی خان را میشناختم. از وقتی که یاد دارم آدم دست به خیر و کار راهاندازی بود. شاید باور نکنید در همین یافتآباد خودمان خیلی از آدمهای بدبخت و بیچاره را خانهدار کرد. در طول سال چند نوبت به خانه سالمندان، روغن و برنج میفرستاد. در ایام محرم وماه رمضان به هیئتها و مساجد کمک میکرد. خدا رحمتش کند.»
چرا آخرین کدخدای یافتآباد محبوب بود؟
خانسالاری که جور دیگری زیست
در همینه زمینه :