نخستین ساختمان تاریخی شهرداری تهران در حال احیاست
بلدیه طهران
ابوذر چهلامیرانی- روزنامهنگار
اگر گذرتان به میدان امام خمینی(ره) افتاده باشد، ساختمان آجری و زیبایی در ضلع شمالی میدان میبینید که آخرین مراحل ساخت را طی میکند.جالب است که بدانید در واقع بنایی روزگاری با همین شکل در این بخش از پایتخت وجود داشته و حالا در حال احیاست. پس از کودتای سوم اسفند۱۲۹۹ فردی ارمنی به اسم گاسپار ایپگیان، مسئولیت بلدیه (شهرداری) را برعهده گرفت. او بلدیه را از نظمیه جدا کرد و بین سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۲ ساختمانی در ضلع شمالی میدان امام خمینی(ره) امروزی ساخت. معمار این بنا فردی بهنام نیکلای مارکف از معماران برجسته ایرانی- گرجستانی بود که در کشور اقامت داشت. او برای شهرداری تهران کار میکرد و ساختمانهای زیادی در پایتخت و شهرهای اطراف ساخت. دبیرستان البرز، ساختمان اداره پست، دانشسرای عالی میدان بهارستان، کارخانه قند ورامین، زندان قصر، خانه پروفسور عدل، دبیرستان انوشیروان دادگر، مسجد فخرالدوله امینالدوله، کارخانه سیمان تهران و سفارت ایتالیا از دیگر سازههای ساخت نیکلای مارکوف است. کوچهای باریک و ۴متری هم در ضلع شمالی این ساختمان وجود داشت که اکنون واحدهای صنفی در این بخش به عرضه لوازم الکتریکی و صوتی و تصویری مشغولند. بههمین دلیل، اینجا به پشت شهرداری هم معروف است. ساختمان بلدیه بهخصوص سردر آن چندین بار تغییر شکل داد تا اینکه سال۱۳۴۸ و براساس برخی منابع سال۱۳۴۷ تخریب شد. جای آن فضای سبز ایجاد کردند و مدتی هم به پایانه اتوبوسرانی شرکت واحد واگذار شد. طرح بازسازی دوباره این ساختمان در چند دهه اخیر بارها مطرح شد. ازجمله در سال ۱۳۸۳ طرح بازسازی بدنههای شمالی و جنوبی میدان توپخانه تهران در کمیسیون ماده 5 شهرداری تهران به تصویب رسید و قرار بود که با جابهجایی پایانه اتوبوس شهری از محل پیشین ساختمان بلدیه و ساخت زیرگذر پیادهرو از ایستگاه مترو بهسوی خیابان فردوسی، سیمای تاریخی میدان بازسازی شود. در سال ۱۳۹۱ نیز طرح احیای نقش فرهنگی- گردشگری میدان امامخمینی (ره) مطرح شد. تا اینکه فروردین سال۱۳۹۴ عملیات ساخت دوباره ساختمان بلدیه با همان شکل و نما در قالب طرح ساماندهی میدان امامخمینی(ره) تصویب شد.این ساختمان ۱۸هزار مترمربعی قرار است در زمینی با زیربنای حدود ۱۸هزار مترمربع در آیندهای نزدیک با کاربری فرهنگی در ۴طبقه (۲طبقه زیرزمین و ۲طبقه روی زمین) راهاندازی شود. البته رونما و دکور این ساختمان در شهرک سینمایی غزالی برای ساختن فیلمهای تاریخی شبیهسازی شده است.
فرودگاه مهرآباد و دختر ناصرالدینشاه!
مریم قاسمی- روزنامهنگار
تصور اینکه فرودگاه مهرآبادی که جای نشست و برخاست هواپیماهای غولپیکر مسافربری است، روزگاری جایی بوده که به جای صدای غرش موتور هواپیماها؛ قناریها و پرندگان خوشآواز در میان باغی پر دار و درخت و زیبا چهچهه میزدند خیالانگیز است. «دوستعلیخانمعیرالممالک» از رجال دوره قاجار در کتابش نوشته: «مهرآباد از املاکی بود که حاج میرزا آقاسی به ناصرالدین شاه هبه کرد و پس از آنکه جزو مهریه مادرم، «عصمتالدوله»، [دختر ناصرالدینشاه] درآمد مهرآباد خوانده شد. دوستمحمدخان معیرالممالک هم در آنجا باغ جدیدی به مساحت60 هزار متر احداث کرد و در میان باغ، عمارتی عالی بنا نهاد....»
«نصرالله حدادی» نیز در کتاب «طهران قدیم» درباره تاریخچه مهرآباد نوشته: «تهران تا قبل از تاسیس فرودگاه مهرآباد، دارای 2 فرودگاه کوچک نظامی به نامهای دوشانتپه و قلعهمرغی بود.عملیات ساختمانی فرودگاه مهرآباد در سال۱۳۲۶ توسط وزارت دارایی آغاز شد. ولی پس از چندی تعطیل و مجددا در سال۱۳۲۹ عملیات ساختمانی 2 آشیانه فلزی و توسعه خیابان پرواز شروع شد و پس از 4 سال، یعنی در سال۱۳۳۳ برنامه اول عمرانی آن پایان یافت. در سال۱۳۳۲ نیز ساختمان بنای نیمهتمام فرودگاه مهرآباد، پس از صرف مبلغ 55 میلیون ریال از طرف وزارت دارایی به وزارت راه تحویل شد. تهیه نقشه فرودگاه 3 سال به طول انجامید و شرکت سوئدی سنتاب ساخت آن را عهدهدار شد. سطح زیربنای ساختمان اصلی از مدخل عمومی مسافرین که وارد سالن وسیعی میشوند به مساحت ۱۲۰۰مترمربع است. فرودگاه مهرآباد در ساعت ۶بعدازظهر روز شنبه، ۱۴مرداد سال۱۳۳۷، افتتاح شد و نخستین هواپیمای جت ملخدار شرکت واحد هواپیمایی ایران و پارس با هم بهپرواز درآمدند.»
جولان نظامیان آمریکایی در پایتخت
رضا نیکنام- روزنامهنگار
تاریخ را که مرور میکنیم به خوبی دستگیرمان میشود که آمریکاییها برای ماندن در ایران و ادامه چپاول و غارتگری امید زیادی داشتند تا اینکه با پیروزی انقلاب اسلامی، بار و بندیل خود را جمع کردند و رفتند. تصویر زیر عکس یادگاری 7نظامی آمریکایی در میدان توپخانه تهران را نشان میدهد که در دهه 50گرفته شده است. مؤلف کتاب «ایران سراب قدرت» درباره حضور گسترده و رو به افزایش مستشاران نظامی آمریکا در ایران نوشته است: «با مجاز کردن فروش سلاحهای پیچیده به مقادیر بیسابقه به ایران، آمریکا خود را متعهد کرد که این سلاحها را مورد استفاده قرار دهد. این امر بهمعنای حضور کاملاً مشهود آمریکا در ایران به وسیله فرستادن تعداد بسیار زیاد افراد نظامی، غیرنظامی و مشاور برای جبران کمبود شدید نیروی انسانی ماهرِ لازم برای کاربردیکردن این سلاحها در ایران بود.» طبق اسناد در سال1354 اکثریت ۲۴هزار نفر آمریکایی که در ایران حضور داشتند، نظامی یا وابسته به امور نظامی بودند. «کن فالت» در کتاب فرار عقابها، نوشته: «چند ماهی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، آمریکا که تمام کنترل خودش را بر اوضاع ایران از دست داده بود، از ترس حمایتهای ضدآمریکایی مجبور شد تا تعداد ۳۵هزار نفر مستشار نظامی و غیرنظامی خود را تا آذر ۱۳۵۷ از ایران خارج کند و برای تخلیه حدود ۱۲هزار نفر آمریکایی باقیمانده در تهران، خواب به چشم خود راه ندهد.» امام خمینی(ره) نیز در سخنرانی ۲۷آبان۱۳۵۷ در اینباره فرمودند: «...چندهزار مفتخور آمریکایی آمده به اسم مستشار، حالا دیگر چه میکنند من نمیدانم، اما ارتش ما تحت نظر آنهاست، پس ما ارتش هم نداریم. چه چیز ما داریم؟ ایران چه چیز دارد؟»
حکایت شیخ چغندر
پریسا نوری- روزنامهنگار
مقبره شیخ چغندر در بازار بزرگ تهران، ضلع جنوب غربی آستان امامزاده سیدنصرالدین(ع)، قرار دارد. هر روز افرادی که برای خرید به بازار تهران میآیند و برای زیارت و اقامه نماز به این امامزاده میروند، مزار این مرد را زیارت میکنند. اما شیخ چغندر که بود و چرا مزارش در این امامزاده است؟
شیخ چغندر مردی قوی و زورمند و از راهزنان دوره قاجار بود که همراه شریکش راه کاروانهایی را که به سمت تهران روانه میشدند میبست و اموال مردم و تاجران را غارت میکرد تا اینکه یک اتفاق مسیر زندگیاش را عوض کرد. اما چطور یک دزد متحول شد و مزارش در آستان امامزاده و در کنار قبر «معطر علیشاه» یکی از صوفیان بزرگ قرار گرفت؟
میرزا معصوم نایبالصدر شیرازی در کتابش از قولالله قلیخان ایلخانی قاجار که نوه دختری فتحعلی شاه قاجار بوده، نوشته است: «روزی شیخ چغندرلر از ابتدای حال خود حکایت مینمود که من قطع طریق مینمودم و رفیقی داشتم که شریک بود و هر دو قوی و زورمند، چنان بودیم که قافله زیاد را کم میشمردیم تا آنکه یکی از ایام و لیالی در کمین نشسته بودیم، درویشی را دیدیم بر درازگوشی سوار و کجکول. آن رفیق شریک من اشارت نمود که خوب لقمه چربی است. گفتم به زبان لری او دبریش (درویش) است. گفت: خودش را کاری نداریم... کلاه و لباس و حمارش که دبریش نیست! مختصراً وسوسه نمود تا راضی شدم. برخاستیم و او از پیشرو و من از پشتسر به وی حمله نمودیم. درویش در کمال متانت و هیبت نگاهی به من نمود که تو را برای این کار نیافریدهاند! گویی مرا از هفت آسمان بر زمین زدند. بعد به حال آمدم و عرض کردم: قربان! پس برای چه آفریدهاند؟ گفت: بیا با من تا به تو بگویم. و بهدنبال او رفتم و هرجا منزل نمود خدمتش نمودم. راهی فرمود که از آن به بعد در آن کار هستم.»
محله عمه ملیجک کجا بود؟
حسن حسنزاده- روزنامهنگار
نام هر یک از محلههای تهران برای خود ماجرا و حکایتی دارند. محله اقدسیه در شمال شهر یکی از همان محلههاست که داستان نامگذاری آن مانند بسیاری از محلههایی که در زمان قاجار رشد کردند با این خاندان گره خورده است. اگرچه امروز محله اقدسیه در محاصره محلههای دارآباد، اراج، کاشـانک و سوهانک با برجها و آپارتمانهای قیمتی شناخته میشود، اما در دوران قاجار روستایی بود در محدوده شمیران.
علیرضا زمانی تهرانشناس درباره پیشینه و دلیل نامگذاری این محله میگوید: «آبادی اقدسیه پیش از آنکه به این نام معروف شود میان اهالی آبادیهای شـمیران بـه نام حصار ملا شـناخته میشد. صاحب زمینهای حصار ملا هم محمدناصر خان ظهیرالدوله، پدر علیخان ظهیرالدوله بود. علیخان ظهیرالدوله بعدها داماد ناصرالدینشاه قاجار شد. محمدناصرخان ظهیرالدوله، این اراضی را به ناصرالدینشاه هدیه داد و شاه قاجار هم در این زمینها برای خود یک عمارت کلاهفرنگی بنا کرد. ناصرالدینشاه کمی بعد از ساخت این عمارت که البته عمارت چندان بزرگی هم نبود، آن را به یکی از همسرانش «امینه اقدس» هدیه داد و از همین دوره بود که نام این اراضی از حصار ملا به اقدسیه تغییر کرد.» امینه اقدس در تاریخ با نام زبیده خانم هم شناخته میشود. او یکی از همسران ناصرالدین شاه بود که بهدلیل امانتداری حسابی محبوب شاه قاجار شده بود و بهنظر میرسد سلطان صاحبقران بهدلیل همین امانتداری بود که زمینهای اقدسیه را به او هدیه داد. امینه اقدس یا زبیده خانم عمه ملیجک معروف دربار ناصری هم بود که همین مورد هم در محبوبیت او نزد شاه قاجار بیتأثیر نبود.
بهترین قصههای تاریخی تهران جایزه میگیرند
صفحه «روایت تهران» که پیش روی شماست، به انعکاس روایتهای خواندنی تاریخ تهران قدیم و سرگذشت شخصیتها و نامداران، خیابانها و گذرها، واقعههای تاثیرگذار و تاریخ شفاهی طهران تعلق دارد؛ با عکسهای بازمانده از خاطرات تهران دیروز و قصهها و ماجراهای پس پشت این عکسها. شما هم میتوانید در انتشار این صفحه که متعلق به خود شما و شهرشماست ما را همراهی کنید. «همشهری» بهترین عکسها و قصههایی را که برای ما ارسال میکنید با نام خودتان منتشر و به شما «همشهریان همراه» هدیهای تقدیم میکند.
نشانی و شماره تماس ما: mahaleh@hamshahri.org و ۴۶۴- ۲۳۰۲۳۴۵۵