به سمت تولد نظم جدید
مجید شاکری؛ کارشناس مسائل اقتصادی
توافق ۱۹اسفند۱۴۰۱ یک تغییر مهم بعد از مدتها رکود در سیاست خارجی ایران بود. پس از خروج آمریکا از برجام، ایران عملا وارد هیچ نوعی از تعهد متقابل با هیچیک از طرفهای منطقهای یا بینالمللی نشده بود. از این بابت اصل این توافق بسیار مهم است.
ابتکار عمل این توافق اساسا با طرف چینی بوده و اگرچه بهلحاظ حقوقی ممکن است آن را ادامه مذاکرات ایران و عربستان در عمان و عراق بدانیم(چنانکه از سر احترام در بیانیه نهایی از این دو کشور یاد شده) اما نهایتا آنچه توافق را ایجاد کرده، نیروی محرکهای متفاوت با ادوار قبلی گفتوگو بوده است.
در طول ماههای اخیر ایران بارها کوشیده بود بدون رجوع به پروندههای بینالمللی خود خصوصا پرونده ایران-چین و ایران-آمریکا به یک ابتکار جدی در روابط با عربستان، اردن و مصر برسد که بهطور طبیعی نتیجه چندانی نداشت. چراکه این طرفها با علم به موانع پیشروی ایران در ایجاد پیشرفت در 2پرونده بینالمللی اصلی خود، از مذاکرات صرفا برای کنترل حدود تنش با ایران استفاده میکردند نه رسیدن به توافق ایجابی.
نیاز چین به امنیت خلیجفارس این مسیر را تغییر داد. هم در سفر شی به عربستان و هم در سفر هیأت چینی به ایران و هم در سفر رئیسجمهور به پکن، طرف چینی روی ایجاد یک سازوکار امنیتی برای جریان انرژی گذرنده از هرمز تأکید کرد و این تأکید نمیتوانست از یک سازوکار سهجانبه شروع نشود. حتی سخنگوی وزارت خارجه چین در پاسخ به ناراحتی ایران درباره نام برده شدن از جزایر سهگانه در بیانیه مشترک سفر عربستان به این حقیقت اشاره کرد. نهایتا، روابط چین با ایران تحریمشده و چین با عربستان نیازمند به فاصلهگذاری با آمریکای دمکرات، یک موتور محرکه جدی ایجاد کرد. این گفتوگوها به لحاظ تاریخی ادامه گفتوگوهای پیشین بود ولی به لحاظ فنی یک مسیر جدید محسوب میشد.
دقت کنیم که ایران با این تعهد گام اول را برای ورود به یک معامله امنیت خلیجفارس در مقابل اقتصاد با چین(شبیه به معامله ۶۰سال اخیر با آمریکا) برداشته است.
تعهداتی امنیتی در مقابل چین نسبت به عربستان برای خودش ایجاد کرده بدون آنکه بدانیم دستاورد این تعهد در اقتصاد دقیقا چیست(شبیه به اشتباه ایران در پرونده روسیه که بدون تعریف ستانده اقتصادی همزمان در سطح سیاسی در جنگ اوکراین موضعگیری کرد).
خیلی مطلوب بود اگر این تعهد با یک بسته اقتصادی خردمندانه بلندمدت بین ایران و چین ترکیب میشد که امنیت خلیجفارس را مابازای یک نقش جدید اقتصادی تعریف کند. با این حال خود ورود به یک نظم جدید، وزن آتی ایران را در محاسبات طرف چینی افزایش میدهد. در واقع ترجیح این بود که این توافق ناشی از ابتکار طرف ایرانی باشد نه طرف چینی ولی همین که حاصلشده هم گام مهمی است و باید بابت آن به همه زحمتکشان در دولت و دبیرخانه خسته نباشید گفت.
2درس مهم از این توافق میتوان گرفت: درس اول، لزوم تکثیر این نوع توافق سهجانبه با حضور چین با کویت و بحرین در جنوب خلیجفارس و با عراق و پاکستان و افغانستان در همسایگی ایران است. ایران نتوانست بعد از تغییر شکل حضور آمریکا در خاورمیانه ایجادکننده یک نظم ایجابی جدید باشد اما میتواند شکل ظهور نظم جدید را کنترل کند یا دستکم در آن مشارکت تاسیسی داشته باشد. نکته اصلی این است که برعکس معامله تمامامنیتی با عربستان، این معاملات حتما باید از جنس یک جدول دادهستانده امنیتی-اقتصادی باشند که خصوصا بر احیای ساختار پرداخت رسمی ایران متمرکز باشد.
درس دوم، لزوم احیای نقش دبیرخانه در سیاست خارجی است. اگر درک کنیم که بازمعماری سیاست خارجی ایران اساسا از سمت ایجاد معاملات امنیت در مقابل اقتصاد است معقولترین جا برای تولید ابتکاری شامل جداول متوازن دادهستانده دبیرخانه شورای امنیت ملی است. در این معنا اولا ارجاع پروندههای اصلی(چین و واشنگتن) به دبیرخانه و ثانیا تقویت نیروی انسانی تضعیفشده آن متناسب با این دو پرونده بسیار ضروری است.