به کمتر از 100راضی نمیشوم
شهداب یزد با امیر غفور، ارزشمندترین بازیکن لیگ والیبال و با هدایت محمدرضا تندروان دوباره قهرمان لیگ شد. تندروان در گفتوگو با همشهری میگوید در مربیگری طرفدار مکتب ولاسکو است
لیلی خرسند
چند روزی است که والیبالیها نفس راحتی کشیدهاند و به استراحت رفتهاند. سهشنبهشب بود که فینال لیگ برگزار و قهرمان معرفی شد. در شب بارانی که ترافیک روی تهران سنگینی میکرد، جلوی در ورزشگاه آزادی، دری که به سالن والیبال منتهی میشد، پر بود از جوانانی که میخواستند مسابقه را تماشا کنند؛ سالن پر بود و تعداد زیادی از تماشاگران بیرون مانده بودند. یکیشان میگفت: «از آمل تا اینجا نیامدهایم که پشت در بمانیم.» بیشترشان طرفدار لبنیات هراز آمل بودند و از اینکه تیم عقب افتاده بود، خشم داشتند. شاید از حکم کمیته انضباطی هم بیخبر بودند و بهخاطر همین بیپروا به هر رهگذری سنگ میزدند. آنها بهخاطر اتفاقات بازی نیمهنهایی مقابل پیکان، فصل آینده از تماشای یک بازی خانگی محروم شدهاند. داخل سالن هیاهو بیشتر بود. برخلاف فصلهای قبل، فینال تکبازی بود و قهرمان در همین شب مشخص میشد و این برای هرازی که در ست سوم هم از شهداب یزد عقب مانده بود، تلخترین لحظات بود. تلاش تماشاگران هم به جایی نمیرسید. تماشاگران شهداب هم بلد شده بودند که چطور تیم حریف را به هم بریزند. هر اشتباهی که بازیکنان آمل میکردند، به یاد سیلی معروفی که بهروز عطایی، سرمربی هراز در بازیهای قبلی به گوش بازیکنش زده بود، فریاد میزدند: «عطایی بزن توی گوشش». و هر بار که امیر غفور امتیازی میگرفت، بهعنوان سرمربی تیم ملی، عطایی را خطاب قرار میدادند: «عطایی یادت باشه، امپراتور باید باشه». و غفور؛ چقدر آن لحظه برای او رؤیایی بود، وقتی که امتیاز 25در ست سوم برای تیمش ثبت و قهرمانی مسجل شد. شاید او در آن لحظه خوشحالترین فرد روی زمین بود. سال پیش به تیم ملی دعوت نشده بود و فصل پیش هم حین امیدواری به قهرمانی، تیمش سپاهان حذف شده بود و حالا جام در دستان او بود و چه چیزی غیراز گریه در آغوش سرمربی تیم و دیگر همتیمیهایش میتوانست حسرت همه روزهای گذشته را از ذهن او بشوید. امیر جام گرفت، ارزشمندترین بازیکن لیگ شد و حالا محمدرضا تندروان، سرمربی تیم از او میگوید: «امیر روز اول گفت که تشنه قهرمانی است.»
تندروان که 2سال پیش با فولاد سیرجان قهرمان لیگ شده بود، این فصل قهرمانی را با شهداب تکرار کرد؛ شهداب که فصل پیش هم جام قهرمانی را برده بود. تندروان که با گذشت چند روز هنوز در حال و هوای قهرمانی است، از خوب و بدهای این فصل میگوید، از عیبها و خوبیهایش و از نگرانیهایش، نگرانی برای بیاخلاقی و دور شدن بازیکنان از مسیر حرفهای.
فصل برای شما خوب تمام شد اما مثل همیشه نواقصی داشت؛ بیبرنامگی، تعطیلی، قوانینی که تغییر کردند و...
فصل شرایط خودش را داشت. تیم ملی درگیر مسابقات بود و تیمهایی که ملیپوش داشتند 8-7 روز مانده به شروع فصل توانستند آنها را در اختیار داشته باشند. لیگ خوب شروع شد، چهارشنبه به چهارشنبه مسابقه بود و تا نیمفصل فقط 2بار یکشنبه بازی داشتیم. 10هفته اول شرایط ایدهآل بود اما با وقفه یکماهه کمی بههمریختگی ایجاد شد و برنامه لیگ را فشردهتر کرد. کیفیت بازیها دستخوش تأخیر در بعضی از مسابقات و جابهجاییها شد. با این حال تنور بازیها داغ بود و بازیکنان و تیمها تا آخرین روزها برای ارتقای جایگاهشان و صعود به پلیآف تلاش کردند. ولی ایکاش میشد برنامهریزی بهتری انجام داد و فشردگی بهوجود نمیآمد.
لیگ، ضعف برنامهریزی دارد و هر سال از این بابت به مشکل میخورد. یک دفعه پلیاوت به لیگ اضافه میشود یا فینال را تکبازی برگزار میکنند. بهنظر میرسد بهخاطر ضعف باشگاههاست که باعث میشود فدراسیون به تنهایی تصمیمگیرنده باشد. اگر آییننامه کامل و قانونمندی باشد، نیازی نیست که هر سال همهچیز تغییر کند.
کاملا با این نظر موافقم. باشگاههای ما باشگاه نیستند، بیشتر تیم هستند. این تیمها کاستیها و نواقصی دارند که باید برطرف شود و بعد در مسابقات شرکت کنند، مثل داشتن کفپوش استاندارد، نور مناسب و... اما خیلی از تیمها نمیتوانند این امکانات را فراهم کنند. فقط چند باشگاه، کامل هستند. وقتی یک تیم نمیتواند همه شرایط سختافزاری و نرمافزاری را فراهم کند و نمیتواند خواستههای بجایی هم داشته باشد، نمیتواند بگوید چرا برنامه تغییر کرد یا مسائل دیگر. فدراسیون میگوید من 10مورد تو را بخشیدم و اجازه دادم مسابقه بدهی و حالا ایراد میگیری؟ سکوت کن! این بدهبستانهاست که در لیگ اتفاق میافتد.
این موضوع به ضرر بعضی از تیمهاست که استانداردها را رعایت میکنند.
همینطور است. مثلا ما 2میلیارد تومان برای کفپوش هزینه کردیم، میتوانستیم جای دیگر این پول را خرج کنیم. درست است بازیکنان ما جای خوب تمرین کردند اما بیشتر تیمها این هزینه را نداشتند. شاید تعطیلیهای لیگ برای همه بوده ولی این استاندارد نبودن سالنها تأثیر بسزایی داشت. تیمهایی بودند که بهخاطر کفپوشهای نامناسب بعضی از تیمها و آسیبدیدگی بازیکنان، هفتهها چهرههای بزرگشان را نداشتند.
برای تعطیلنشدن لیگ که میشود کاری کرد. تاریخ مسابقات از قبل مشخص است.
هیچ باشگاهی در دنیا برای یک تورنمنت بینالمللی از تیمهای دیگر بازیکن نمیگیرد و اول فصل تیم خودش را قوی میبندد. اما متأسفانه ما هزینه نمیکنیم و از تیمهای دیگر کمک میگیریم. اگر تیم خودش ببرد، میشود لیگ را برگزار کرد و بازیهای آن تیم را عقب انداخت.
مشکل آییننامهای هست. بازیکنی که با تیم قهرمان لیگ میشود در جام باشگاههای آسیا و جهان باید در اختیار باشد.
باید آییننامه اصلاح شود و امسال من در این مورد صحبت میکنم. برای آسیا داشتن بازیکنی که در فصل برای تیم بازی کرده، منطقی است چون امکانپذیر نیست که بازیکن جدید به تیم ملحق شود اما برای جام باشگاههای جهان نه.
امیر، پاداش نخواست
امیر غفور، بیشترین کمک را کرد و بیشتر از همه از قهرمانی خوشحال بود. رابطهاش هم با شما فراتر از بازیکن و مربی بود. حس خوشحالیتان واقعا عجیب و پرانرژی بود.
زمانی که داشتیم با امیر غفور قرارداد میبستیم، اتفاق نادری افتاد که آنجا متوجه شدم او مصمم است که با تیم بهترین نتیجه را بگیرد. اول کار زیاد با هم تعامل نداشتیم و رفتارهای همدیگر را رصد میکردیم و به هم انتقاد داشتیم. ارتباط وقتی شکل میگیرد که بتوانید همدیگر را بپذیرید. بعد از اینکه توانستیم همدیگر را بپذیریم، توانستیم ارتباط بگیریم. مهمترین اتفاق بین مربی و بازیکن، بازیکن و بازیکنان دیگر، ایجاد ارتباط احساسی است. رفتار خودخواهانه در تیم جوابگو نیست. مهدی مهدوی و امیر غفور بهعنوان بازیکنان باتجربه توانستند این ارتباط را بگیرند و نتیجه را هم دیدیم.
ایرادی ندارد در مورد اتفاق نادر قرارداد غفور صحبت کنیم؟
او جزو معدود بازیکنانی بود که در قراردادش پاداش نخواست. او موقع قرارداد گفت: من تشنه قهرمانیام. این جمله بود که مرا امیدوار کرد که میتوانیم قهرمان شویم.
مثل ولاسکو باشیم
تا قبل از لیگ و بعد از بازیهایی که تیم ملی در لیگ ملتها و مسابقات قهرمانی جهان انجام داد، این نگرانی وجود داشت که با رفتن بازیکنان نسل طلایی، والیبال دچار افت و بخصوص نبود پشتوانه شده اما لیگ بازیکنان جوان خوبی داشت که امیدوارکننده بودند.
نقطه قوت این فصل همین بود. بازیکنانی را دیدیم که میتوانند آینده والیبال را رقم بزنند. ما امیدوار به آینده آنها هستیم اما باید ببینیم بعد از اینکه این بازیکنان دیده میشوند، برخوردی که با آنها میشود، برخورد مناسبی هست، آنها ظرفیت این برخوردها را دارند، ما بهعنوان مربی میتوانیم کنترلی روی رفتار آنها داشته باشیم؟ لیگ امسال بازیکنان مستعد و جوان به والیبال معرفی کرد و امیدواریم از آنها خوب و بجا استفاده شود. از طرف دیگر باتجربهها؛ بازیکنان نسل طلایی ما هنوز بهترین عملکرد را دارند و بازیکنانی که در یک مقطع با تفکرات خاصی تربیت شدند، تأثیرگذار هستند. قهرمانی روی کاکل بازیکنان بزرگ میچرخد. این بازیکنان باید بتوانند تجربیاتشان را به جوانان انتقال بدهند.
چه برخوردی باید بشود؟ به بعضی از بازیکنان بیش از حد میدان داده میشود و بعضی از مربیان برای تربیت کردن آنها مشکل دارند.
نسلهای زیادی در والیبال آمدند و رفتند. چیزی که همیشه مهم بوده، مسائل اخلاقی است. اخلاق تأثیر خودش را روی مسائل فنی هم میگذارد. جوانان با وعده و وعیدها و آزادیهایی که به آنها داده میشود، طوری پیش میروند که در آینده شاید نتوانند از نظر فنی با مربی دیگری کار کنند و شرایط حرفهایگری را نداشته باشند. ولاسکو مسائل اخلاق حرفهای را طوری در بین بازیکنان نهادینه کرد که هنوز هم ستارههای ما با وجود مدلهای رفتاری شخصی، اصول رفتاری حرفهای را دارند و بلد هستند. مهم است که شما بهعنوان بازیکن و مربی چقدر به کارتان متعهد باشید. رفتاری که ما در طول روز انجام میدهیم بخشی از کارمان است. اگر متعهد نباشی، 2ساعت با تیم هستی و 22ساعت برای خودت. این 2ساعت به درد والیبال نمیخورد.
شما هم هنوز تحتتأثیر مدل ولاسکویی هستید.
متأسفانه و خوشبختانه بله. متأسفانه بهخاطر اینکه وقتی عدمحرفهایگری را میبینم، آزار میبینم و خوشبختانه بهخاطر اینکه من به کمتر از 100راضی نمیشوم و کاری که 100درصد نباشد، راضیام نمیکند.
دلیل این دوری از اخلاق حرفهای را چه میدانید؟
دلایل زیاد است. اما یک دلیلش شاید همین لایک گرفتنها در فضای مجازی باشد. زندگی ما وارد فضای مجازی شده. زمانی برای گرفتن لایک یا همان تأیید ماهها تلاش میکردیم اما زیر یک پست ما هزاران لایک میزنند، تأییدمان میکنند و حالمان خوب میشود، بدون اینکه کار خاصی انجام بدهیم. این تأیید شدن بدون انجام دادن کاری ما را به بیراهه میبرد.
سنگینی جام
از روزی که کار را شروع کردیم، عنوان مدافع قهرمانی روی دوش ما سنگینی میکرد. بردها ما را خوشحال نمیکرد، چون باید میبردیم. اما بعد از اینکه چند باخت دادیم و تا رده ششم هفتم جدول رفتیم، پایمان به زمین آمد. متوجه شدیم که باید کار کرد. تا لحظه آخر در فینال که بازی تمام شود، سعی کردیم عنوان قهرمانی فصل پیش را فراموش کنیم.