لویی فردینان سلین
چیزی که پدر و مادرم اصلا تحملش را نداشتند، هیچ وقت نمیتوانستندآن را قبول کنند و حتی درکش هم نمیکردند، این بود که من از امیدواری و روحیه عالی چیزی کم بیارم. محال بود چنان اجازهای به من بدهند. من یکی حق شکوه و آه و ناله نداشتم، هرگز! زار زدن و المشنگه بهپا کردن حق انحصاری پدر و مادرم بود. بچهها چیزی نبودند جز یکدسته نمک نشناستنبل...!
مرگ قسطی
در همینه زمینه :